چشمهای زیبایت، نازنینا! به چه ترنّم مییابد؟
غم غیبت،
یا گناه شیعیان؟
هر دو رنج بر دوشت سنگینی میکند، میدانیم؛ اما این را هم بدان که ما نیز در غمت شریکیم. ما نیز میخواهیم که خدا برگهی ظهورت را از پس پردهی غیب امضا کند و هر چه زودتر صدایت طنینانداز گردد و همه را به سوی خویش خواند که «ای اهل عالم! من آنکسی هستم که جدّم را تشنهلب به شهادت رساندند.»
اما…
میدانیم که هر شب دعا میکنی؛ برای شیعیان، یاران و دوستانت. میدانیم هر دوشنبه و پنجشنبه که نامهی اعمالمان به دست پر برکتت میرسد، غم عالمی در دلت سنگینی میکند. چرا یاران بیوفایی چون ما با گناه دلت را میآزارند و امر ظهور را به تأخیر میاندازند؟
اما تو ای عزیز مصر وجود!
ما را در نمازهای شبت فراموش نمیکنی و در مناجاتهای سحرت دعایمان مینمایی و بر نادانی ما میگریی که بی هیچ بصیرتی به ظاهر دو چشم بینا داریم!
کاش میشد لحظهای، فقط لحظهای، جمال دلربایت را دید.
کاش بتوانیم شبنم اشکهایت را با دستمالی از کردار پسندیده از صورت نورانیات بزداییم.
دریغا!
رفتار ناشایستمان پردهای بر چشمهامان کشیده است که از نعمت دیدار تو محروم گشتهایم.
برآنیم که دستی کشیده و پرده را کنار زنیم،
بیعتمان را با تو هر صبح، با دعای عهدی هدیهی راهت نماییم،
به دریای محبتت بپیوندیم
و
برای ظهورت دعا کنیم.
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم | غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم |
ثبت دیدگاه