ابرها
ای ابرهای سیاه و سفید!
آنگاه که باد شما را بر صفحهی آسمان میگستراند،
آنگاه که سدّی میشوید، میان ما و آفتاب؛
داغمان را تازه و درد هجران را دو چندان میکنید.
غم ما از این است که آفتاب عالمتابی داریم ولی افسوس که از دیدارش محرومیم!
افسوس که سیاهی گناهان، ما را از آن نور باهر جدا ساختهاست؛
و صد افسوس که میدانیم علت دوری را ولی همچنان گرفتار لذّت گناهیم.
ای ابرهای آسمان!
دردمند هجران اوییم و از فراقش نالان،
تنها امیدمان وعدهی حتمی خداوند است و
نور خورشید که گاهگاهی از روزنههایی میان دامن سیاه شما بر ما میتابد؛
و نوید روزی را میدهد که ما نزدیکش میپنداریم و دشمنان دور.
به امید آن روز.
ثبت دیدگاه