((امام عصر عليه السّلام) زمين را از عدل وداد پر مىكند، چنان كه از ظلم وجور پر شده است،(1) نه بعد از آن كه از ظلم وجور پر شده باشد.)(2)
معناى آن، اين نيست كه امام عليه السّلام منتظر بماند تا ظلم وفساد بيشتر از آن چيزى كه هماكنون هست، بشود. بلكه معناى روايت اين است كه امام عليه السّلام هنگامى كه ظهور مىكند، زمين را از عدل وداد پر مىسازد وبا ظلم وفساد در جامعه مبارزه مىكند، تا جايى كه جامعه بشرى از ظلم وفساد پاك شود؛ چنان كه در گذشته از ظلم وفساد پر بوده است.
اعمش از ابى وائل روايت كرده كه اميرمؤمنان عليه السّلام درباره حضرت مهدى عليه السلام فرموده است:
(يخرج على حينِ غفلة من النّاس واِماتةٍ من الحقِّ واظهار من الجور، يفرح لخروجه اَهْلُ السَّماءِ وسكّانها، وَيَمْلأ الارض عدلاً كما مُلِئَتْ ظلماً وجَوْراً)(3)
(در هنگامه غفلت مردم، نابودى حق وآشكارى ظلم، (امام عليه السّلام) خروج مىكند. به سبب اين خروج، اهل آسمان وساكنان آن شادمان مىشوند وزمين را از عدل وداد پر كند؛ چنان كه از ظلم وجور پر شده باشد.)
در روايت ديگرى است:
(يَمْلَاءُ الارضَ عدلاً وَقِسْطاً، كما مُلِئَتْ جوراً وظلماً) يا (بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجوراً).(4)
(زمين را از عدل وقسط پر كند، چنان كه از ظلم وجور پر شده است) يا (بعد از آن كه از ظلم وجور پر شده است.)
به نظر من معنى جمله (پر شدن زمين از ظلم وجور) اين است كه ظلم وجور چنان زياد شود كه مردم از آن فرياد وفغان بردارند؛ ظلم نقاب تبليغاتى خود را – كه نزد مردم خوب جلوه مىكرد – فروافكند وچهره حقيقىاش را آشكار سازد؛ اين تشكيلات ونظامها در تحقّق رفاه وآسايش وامنيّت كه به مردم وعده مىدادهاند شكست بخورند؛ پس از اين شكستهاى گسترده است كه مردم در جستجوى نظام الهىاى كه آنان را از اين ناكامىها برهاند به حركت در مىآيند ورهبرى ربّانى را مىجويند كه دستشان را بگيرد وبه سوى خداى تعالى رهنمونشان سازد.
اين شكستهاى پى در پى هماكنون در زندگى مردم يكى پس از ديگرى رخ نموده است. بزرگترين آن با سقوط اتحاد جماهير شوروى تحقق يافته ودر سالهاى اخير آشوبهاى تندى امريكا را به لرزه نشانده است. هر كدام از اين ناكامىها مردم را به سوى نظام الهى ورهبر ربّانىِ نجاتبخش سوق مىدهد.
تا اين جا به طور فشرده نظريه نخست علل تأخير فرج امام عصر عليه السّلام را مورد نقد قرار دادهايم. هماكنون بحث خود را در باب نظريه دوم آغاز مىكنيم.
نظريه دوم در علل تأخير در فرج
اين نظريه در فهم علل تأخير فرج وظهور امام عليه السّلام به علل واقعى تكيه كرده است كه نخستينِ آنها، عدم وجود ياوران كافى از جهت كميّت وكيفيت در ميان شيعيان وانصار امام عليه السّلام است.
بىگمان انقلابى كه امام عليه السّلام رهبرى آن را به عهده خواهد داشت، انقلابى جهانى وهمگانى است كه مستضعفان ومحرومان در آن امامت وسرپرستى جامعه بشرى را عهدهدار خواهند بود:
(ونُريدُ ان نَمُنَّ على الذين استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمةً ونجعلهم الوارثين)(5)
(ما مىخواهيم بر آنان كه در زمين خوارشان شمردهاند منّت نهيم وآنان را پيشوايان مردم گردانيم وايشان را وارث زمين كنيم.)
ومؤمنان مستضعف در اين مرحله، تمام آنچه را كه طاغوتها از قدرت وثروت در دست دارند، به ارث برند:
(ونجعلهم الوارثين)
(وآنان را ميراثبران قرار دهيم)
(اِنَّ الارضَ يرثها عبادى الصالحون)(6)
(بندگان شايستهام ميراثبران زمين خواهند شد.)
وسلطه بر گستره زمين، نصيب آنان خواهد بود:
(وَ نُمكِّنُ لهم فى الارضِ)(7)
(ودر زمين، قدرتشان دهيم.)
امام عليه السّلام در اين مرحله، تمام زمين را از لوث شرك وظلم پاك خواهد كرد:
(يملأ الارض عدلاً كما مُلِئَتْ ظلماً وجوراً)
(زمين را از عدل وداد پر كند؛ چنان كه از ظلم وجور پر شده است.)
تا همانگونه كه دربرخى روايات، تصريح شده، درشرق وغرب عالم جايى كه در آن نداى (لا اله الاّ الله) طنينانداز نشود، يافت نخواهد شد.
محور اين انقلاب فراگير جز (توحيد) و(عدل) نخواهد بود. چنين انقلابى به ناچار زمينهسازىهاى زيادى را در سطح عالى هم از جهت كميّت وهم از جهت كيفيت (نيروها وامكانات) مىطلبد. اگر اين آمادگىها ايجاد نشود، چنين انقلاب فراگيرى در سنّتهاى الهى در تاريخ بشرى به تحقق نخواهد پيوست.
نقش سنّتهاى الهى وامداد غيبى در انقلاب
اين انقلاب در رويارويى با متكبران، طاغوتها، نظامها ومؤسسات جاهلى حاكم ومسلّط بر گُرده مردم، به يقين بدون امداد غيبى وپشتيبانى وتأييد الهى به پيروزى نخواهد رسيد.
منابع اسلامى وجود چنين امدادى را تأييد وچگونگى آن را توصيف كرده است. جز آن كه اين امداد الهى يكى از دو طرف قضيّه است وطرف ديگر آن نقش سنّتهاى الهى در تاريخ وجامعه در تحقق اين نهضت جهانى، گسترش وكمالبخشى بدان است. اين سنّتها نيز بىهيچ تغيير وتبديلى جارى خواهند بود:
(سنّة اللَّهِ فى الّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً)(8)
(درباره كسانى كه پيشتر بودهاند (همين) سنّت خدا جارى بوده است؛ ودر سنّت الهى هرگز تغييرى نخواهى يافت.)
اين سنن تعارضى با مدد وتأييد الهى ندارد. شأن اين انقلاب، همان شأن دعوت رسول خدا صلّى اللّهُ عليه وآله وسلّم به توحيد وحركتى است كه آن حضرت در تحقق توحيد در زندگى مردم داشته است. اين حركت، البتّه محل امداد غيبى الهى بود كه خداى تعالى رسولش را به واسطه فرشتگان نشاندار وپياپى وبادها ولشكرى كه قابل رؤيت نبود، ونيز به سبب رُعبى كه در دل دشمنانش انداخت، نصرت بخشيد. ليكن از طرفى رسولش را نيز به فراهم كردن تجهيزات براى اين جنگ سرنوشتساز فرمان داده است:
(وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا استطعتم مِنْ قُوَّةٍ …)(9)
(وهر چه در توان داريد در مقابل دشمنان بسيج كنيد … .)
مراحل اين نبرد نيز به موجب سنّتهاى خداى تعالى در تاريخ وجامعه، تحقق مىيافت ودر آن، گاه رسول خدا بر دشمنانش پيروز مىشد وگاه اين پيروزى به دست نمىآمد.
(آن حضرت) در اين نبردها از نيروهاى نظامى، امكانات مالى وسلاحهاى جنگى بهره مىگرفت، نقشه جنگ تدارك مىديد ودشمن را با وسائل مختلف وشيوههاى جديد در زمان ومكان نبرد غافلگير مىكرد وهيچ يك از اين امور با امداد غيبى الهى نسبت به رسول خدا – كه شكّى در آن نيست – منافاتى ندارد، واين دو چهره از مسألهاى واحد است.
انقلاب جهانيى كه رهبرى آن را نواده رسول خدا صلّى اللّهُ عليه وآله وسلّم به عهده دارد، از دعوت ونهضتى كه رسول اكرم صلّى اللّهُ عليه وآله وسلّم رهبرى آن را در گذشته به دوش داشته، به امر الهى، منحرف نخواهد شد.
از جمله اين سننِ ناگزير در اين انقلاب جهانى، (آمادگى) و(زمينهسازى) قبل از ظهور امام عليه السّلام و(يارى) و(ياوران) در هنگام ظهور است، وبدون اين آمادگى وزمينهسازى ويارى، امكان ندارد انقلابى با اين عظمت در تاريخ انسان به ثمر برسد.
ما در آينده – به خواست خدا – به هر دو گروه از رواياتى كه اوّلى به (آمادگى وزمينهسازى) ودومى به (ياوران ويارى) اختصاص دارند، با تأمّل بيشترى خواهيم پرداخت.
گروه نخست از روايات، رواياتى هستند كه به (مُوَطِّئان)(10) تعلّق دارد. (زمينهسازان)، قشرى هستند كه جامعه انسانى وكره زمين را براى ظهور وانقلاب جهانىِ همگانى امام عصر عليه السلام آماده مىسازند وبه طور طبيعى قبل از ظهور امام عليه السّلام پيدا مىشوند.
گروه دوم از روايات، به (انصار) اختصاص دارد. انصارِ (امام عليه السّلام) قشرى هستند كه آن حضرت را در قيام بر ضد ظالمان همراهى مىكنند وامام عليه السّلام رهبرى آنان را در قيام عليه ظالمان بر عهده مىگيرد. بنابراين، ما در مقابل دو قشر قرار داريم:
1- قشر (زمينهسازان) كه زمين را براى ظهور وقيام امام عليه السّلام مهيّا مىسازند.
2- قشر (انصار) كه امام عليه السّلام با پشتيبانى آنان بر ضد ظالمان قيام مىكند.
يار صفحه
(1) يملأ الارض عدلاً كما مُلِئَتْ ظلماً وجوراً.)
(2) بَعْدَ اَنْ مُلِئَتْ ظلماً وجوراً.)
(3) بحارالانوار مجلسى، ج 51، ص 120.
(4) منتخب الاثر، ص 162.
(5) سوره قصص (28) آيه 5.
(6) سوره انبياء (21) آيه 105.
(7) سوره قصص (28) آيه 6.
(8) سوره احزاب (33) آيه 62.
(9) سوره انفال (8) آيه 60.
(10) يعنى زمينهسازان ظهور حضرت حجّت عليه السلام. در اين نوشتار پس از اين از قشر موطّئان تحت عنوان (زمينهسازان) ياد خواهيم كرد.
ثبت دیدگاه