آیا کارآیى یک امر تنها کارآیى مادى آن است؟
آیا تاریخى بودن یک رویداد دلیل بىارزشى آن است؟
چرا شیعه غدیر را بزرگ مىدارد؟
روز ۱۸ ذى الحجه یادآور روزى است که ما شیعیان از آن به عید غدیر یاد مىکنیم و در آن روز به شادى و سرور مىپردازیم. حتى گروهى مدتها قبل از رسیدن این روز، خود را مهیا مىکنند تا آیین این عید را پرشورتر از قبل برگزار نمایند و چه بسا هر ساله نیروى عظیم بسیارى از تلاشگران و اندیشمندان صرف انجام امور مربوط به عید غدیر مىگردد.
در این راستا گاهى این سؤال مطرح مىشود: چرا چنین نیروهایى – که مىتوانند در پیشرفت مادى کشور و جبران عقب افتادگى آن از قافلهى جهانى موثر واقع شوند – وقت خویش را به برپایى و یادآورى وقایع غدیر مىگذرانند؟ به راستى شرح هر سالهى ماجراى غدیر و پافشارى بر جانشینى بلافصل امیرالمومنین علیهالسلام پس از پیامبر اسلامصلى الله وعلیه وآله، تاکنون کدام گره را از میان مشکلات و عقدههاى روز افزون و گریبانگیر جامعهى انسانى یا حد اقل مردم کشورمان گشوده است؟ آیا بهتر نیست کلید فکر خویش را بر قفلهاى متعدد و متنوع زندگانى امروز بزنیم و مسایل دیروز را با تفکرات مردم آن روز به حال خود بگذاریم و به آینده چشم بدوزیم؟
این پرسش، پرسش تازهاى نیست و مخالفان تشیع در هر زمان به نوعى این سؤال را در اذهان منتشر کردهاند؛ اما هنوز نیز این پرسش در برخورد نخست ما را به فکر فرو مىبرد و اندیشهى ما را در اطراف خود به تکاپو وامىدارد تا قدرى دربارهى آن بیندیشم.
مخالفان تشیع این شبهه را در مخالفت با مراسم ارزشمند شیعه به کار مىبرند و جالب این جاست که مخالفان اسلام و قرآن نظیر همین شبهه را در مخالفت با دین ابراز مىکنند؛ مثلا مىگویند: چرا نیروهایى که مىتوانند در پیشرفت مادى کشور و جبران عقب افتادگى آن از قافلهى جهانى موثر واقع شوند، وقت خویش را به برپایى مراسم مذهبى، نماز و روزه و خواندن قرآن مىگذرانند؟ به راستى دیدار هر سالهى خانهى خدا و پافشارى بر حقانیت قرآن، تاکنون کدام گره را از میان مشکلات و عقدههاى روز افزون و گریبانگیر جامعه انسانى یا حد اقل مردم ایران گشوده است؟!
براى بررسى این شبهه لازم است به دو نکته اشاره کنیم:
۱- کارآیى یک امر تنها کارآیى مادى آن نیست.
۲- تاریخى بودن یک رویداد دلیل بىارزشى آن نیست.
در این جا به مناسبت به بررسى این دو جهت مىپردازیم:
کارآیى یک امر تنها کارآیى مادى آن نیست
در وادى علوم، فضاى خاصى حاکم است. امروزه در دانشگاههاى معتبر غرب – که از لحاظ تکنولوژى نیز پیشرفتهاند – هنوز فلسفهى ارسطو و افلاطون تدریس مىشود و دانشمندان در آن به بحث مىپردازند؛ اما آیا طرح چنین مباحثى است که دستگاههایى را به هیولاهاى عظیم صنعتى یا کارخانههایى را به غولهاى صاحب تکنولوژى بدل کرده است؟ مسلماً خیر! اما مىبینیم هنوز اصول و گزارههاى افلاطون و ارسطو موضوع درسى دانشجویان است و براى آنها کارآیىهاى تعریف شدهاى دارد.
در هر خانواده، پدر و مادر فرزندان خود را به راستگویى دعوت مىکنند و دروغ و دروغگویى را زشت مىشمرند و فرزندان خود را از آن باز مىدارند. آیا این نوع تربیت در زندگى انسانها کارآیى ندارد و آیا این کارآیى مادى است؟
در تمامى جوامع انسانى، مردم آزارى از امور ناپسند شمرده مىشود و همهى مردم یکدیگر را به یارى مظلوم دعوت مىکنند. چه کسى در نقش این توصیههاى اخلاقى در اصلاح و تعالى جامعه شک مىکند؟ هم چنین کیست که در عدم ارتباط این امور با فتح کرهى ماه و ساخت آىسىهاى میکرونى شک کند؟
اکنون از زاویهاى دیگر به کارآیى امور جامعه بپردازیم تا ببینیم آیا همهى کارآیىها به کار آمدى مادى محدود مىشود؟
در هر خانوادهى مسلمان، حد اقل یک جلد قرآن به عنوان کتاب الاهى و آسمانى دین اسلام موجود است و مسلمانان به تناسب وقت خویش آن را قرائت مىکنند؛ در حالى که همگان مىدانند که نه تنها قرائت، بلکه حتى تأمل در آن نیز به لحاظ ظاهرى هیچ یک از عقب ماندگىهاى مادى جوامع اسلامى را جبران نکرده است؛ اما این یک واقعیت است که ما از قرائت قرآن انتظار داریم که ما را هدایت کند و به پروردگار نزدیک کند و این را مهمترین و متعالىترین ارزش مىدانیم که هرگز مادیات با آن قابل مقایسه نیست.
از جمله موضوعاتى که در گذشته ریشه دارد و در آینده نیز نقشى تعیین کننده ایفا مىکند حقیقتى است به نام معاد. روز محشر و ویژگىهاى آن از مسایلى است که در قرآن آمده است و آن چنان اهمیتى دارد که همهى ما را بى درنگ متوجه خود مىسازد و همهى ما سعى مىکنیم به گونهاى عمل کنیم که آتش دوزخ پروبال ما را نسوزاند. خواندن آیات معاد و نیز روایات پیامبرصلى الله وعلیه وآله در کیفیت معاد، آیا ما را مشغول امرى نمىکند که از یک سو در گذشته ریشه دارد و از سوى دیگر هیچ نقشى در پیشرفت علمى و فنى ما ندارد؟ با این همه، مگر نه ما باز هم قاطعانه براى آن ارزشى قائلایم؟ نقش معاد و کارآیى آن در جهتگیرى رفتارهاى ما مسلمانها یک واقعیت انکار ناشدنى است که انکار آن ما را از دایرهى اسلام بیرون مىبرد. با این وصف، این کارآیى قطعا مادى نیست. مثالهاى فوق نشان مىدهد اصولا غلط است که کارآیى یک امر و ارزش آن را به کارآیى مادى آن منوط بدانیم و لذا به تخطئهى ارزشهاى دینى بپردازیم.
تاریخى بودن یک رویداد دلیل بىارزشى آن نیست.
اگر هر یک از ما در باب چیستى اسلام مورد پرسش واقع شویم، در مقام بیان، ماجراى آغاز اسلام و دعوت پیامبرصلى الله وعلیه وآله را بازگو مىکنیم و در صدد شرح مفاهیم آیین خدا برمىآییم. روشن است که ما با سخن گفتن از پیدایش اسلام، در سراى گذشته قدم نهادهایم و پیدایش دین امروز خود را در گذشته ریشهیابى کرده و به آن پرداختهایم. آیا این بازگشت به تاریخ و این پرداخت منطقى، امرى عبث و بیهوده و نارواست؟!
در میان وقایع تاریخى نیز به امورى برمىخوریم که هر چند کارآیى مادى ندارد، به طور جدى مورد توجه ملتهاى دنیا بوده و ارزش خاص خود را دارند. همهى ما ایرانى هستیم و به حدود و ثغور کشور خود حساس. به راستى کدام یک از ما مىپذیریم که یکى از کشورهاى همسایه بخشى از خاک کشورمان را جزو قلمرو خود محسوب کند و خطوط مرزى را به سود خود جا به جا سازد؟
بزرگداشت غدیر
آن چه شیعه در باب غدیر بیان مىکند نیز، چنین ویژگىهایى دارد. شیعه از آن رو غدیر را بزرگ مىدارد و آن را عزیز و سعید مىشمرد چون معتقد است هر چند غدیر امرى تاریخى است و وقوعش در گذشته است، اما بیانگر حقیقتى است که هرگز از متن اسلام جداشدنى نیست و آن مسأله امامت و ولایت است. این مسأله پایهى مهم دین اسلام است و دین و دنیا را زیر پوشش دارد، لذا مربوط به همهى زمانها و همهى مکانهاست.
مگر نه این است که رسول خدا صلى الله وعلیه وآله در غدیر خم امیر المومنینعلیهالسلام را به عنوان امام و ولى پس از خود معرفى مىکنند و مىفرمایند:
این على بن ابى طالب علیهالسلام برادر، وصى و جانشین من و امام بعد از من است…. او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است.(۱)
بارى پیامبر اسلامصلى الله وعلیه وآله این کلمات را در روز غدیر بیان کرده است. همان غدیرى که همیشه نام آن ولایت امیرالمومنین علیهالسلام را در ذهن تداعى مىکند. قطعیت وقوع غدیر کمتر از قطعیت وقوع بعثت پیامبرصلى الله وعلیه وآله نیست و مدارک تاریخى آن در جاى جاى کتب تاریخى به وفور به چشم مىخورد.
آیا این سخن ما را بر آن نمىدارد که توجه ویژهاى به غدیر کنیم، روزى که پیامبر فردى را از سوى خدا تعیین فرمود و اطاعتش را بر عرب و عجم و کوچک و بزرگ و سفید و سیاه واجب داشت. پیامبر صلى الله وعلیه وآله در روز غدیر، فرمان على علیهالسلام را نافذ دانست و مخالفش را ملعون شمرده و هواداران و پیروانش را آمرزیده خواند. رسول خدا صلى الله وعلیه وآله او را پس از خود، برترین مردم از زن و مرد معرفى و صفات فراوان او را بیان فرمود. امام على علیهالسلام نگه دارندهى علم نبى و جانشین آن حضرت در تفسیر قرآن است. او پیشواى هدایت است و آن کسى است که جزاى دشمنش لعنت و غضب خداوندى است. این همه بخشى از اوصافى است که پیامبر اکرم صلى الله وعلیه وآله در معرفى امیر المؤمنین علیهالسلام بیان داشتهاند.(۲)
و اکنون …
آیا تلاش براى شناخت امام علیهالسلام و شناساندن حضرت به دیگران، محکم کردن پایهى اعتقاد به اسلام و پیامبر نیست؟ و اکنون که او را شناختیم و دریافتیم که على بن ابى طالب علیهالسلام امام الاهى است، آیا نباید روزى را که پیامبر بزرگ با معرفى او هدایت خویش را به اوج رساند بزرگ بداریم؟
خطبهى امیر المؤمنین علیهالسلام در بزرگداشت غدیر
در بزرگداشت غدیر احادیث بسیارى از اهل بیتعلیهمالسلام نقل شده است. براى نمونه، به بخشى از خطبهى غدیریهى امیر مؤمنانعلیهالسلام اشاره مىکنیم:
…<رحمت خدا بر شما باد! پس از پایان این تجمع به خانهها برگردید و به خانوادهى خود وسعت و گشایش دهید. به برادران خود نیکى کنید و خداوند را بر نعمتى که ارزانیتان کرده است، سپاس گویید … از نعمت الاهى به یکدیگر هدیه دهید؛ آن گونه که خداوند بر شما منت نهاده و پاداش آن را در این روز، چندین برابر عیدهاى گذشته و آینده قرار داده است.
نیکى در این روز ثروت را مىافزاید و عمر را طولانى مىکند. ابراز عاطفه و محبت به هم در این روز موجب لطف خدا مىشود. تا مىتوانید، در این روز … خرج خانواده و برادرانتان کنید و در برخوردها و ملاقاتها شادمانى و سرور نمایید.>(3)
از این رو، معلوم مىگردد که نمىتوان بزرگداشتن غدیر را پرداختن به امرى ناکارآمد و بىحاصل و بیهوده خواند؟
منبع: فطرت
ثبت دیدگاه