حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 19 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
حضرت ابوالفضل علیه السلام
۲۷ مرداد ۱۳۸۶ - ۹:۲۶
پ
پ
در روز چهارم شعبان سال 26 هجری به دنیا آمد. نام مشهورش «عباس» است و عباس به معنای «شیر بیشه» است. دشمنان در برابر او لرزه به اندامشان می افتاد و چهره شان از ترس درهم کشیده می شد. او بسیار شجاع و دلیر بود. صورتش مانند ماه درخشان، زیبا بود به همین دلیل او را «قمر بنی هاشم» نامیده اند. بلند قد و دارای اندامی برازنده  بود. بازوانی کشیده داشت. قامتش چنان رشید بود که وقتی بر اسبان بزرگ سوار می شد، زانوانش به گردن اسب می رسید.
عباس علیه السلام در خانه ای چشم به جهان گشود که از زیور دنیا خالی و آراسته به تربیت علی علیه السلام بود. او در مکتب علی آموخــت که « بهترین ارثی که پدران به پسران می دهند، کمال و ادب است» و خود از میراث برندگان بود.

مادر گرامیش «حزام کلابیه» بود که بعدها «ام البنین» لقب گرفت، زیرا خدای متعال به او چهار پسر عنایت نمود. و «عباس» بزرگترین آنان بود. ام البنین ادیبی هنرمند و شاعری سخنور بود نیکو سخن می گفت و زیبا شعر می سرود. تقوی و ایمان محکمش و فرمانبرداری از امام زمانش او را در زمره ی زنان شایسته و نیکوکار تاریخ قرار داد.  حضرت ابوالفضل علیه السلام در دامان پر مهر او پرورش یافت.

در روز ولادتش «ام البنین» او را به پدرش علی علیه السلام داد تا برای او نامی انتخاب کند. امیر مومنان ابتدا در گوش راست او اذان و سپس در گوش چپش اقامه خواندند و بعد از آن فرمودند: من این کودک را به نام عمویم «عباس»، «عباس» نامیدم.
در زیارات رسیده از جانب معصومین او را «عبد صالح» «بنده ی نیکوکار» نام نهاده اند و به او چنین سلام نموده اند: «السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله» «سلام بر تو ای بنده ی نیکوکار،ای کسی که فرمانبردار خدا و رسول است»
در جنگ صفین، روزی جوانی نقابدار از لشکر علی علیه السلام بیرون آمد و اسب خود را در میدان جولان داد و مبارز طلبید. یاران معاویه از مبارزه با او بیم داشتند. معاویه به «ابن شعثاء» ـ که اهل شام او را با ده هزار سوار برابر می دانشتند ـ فرمان داد تا به جنگ این جوان رود. «ابن شعثاء» گفت: آیا مرا با این اوصاف به جنگ یک نوجوان می فرستی؟ من هفت پسر دارم، یکی را می فرستم تا او را از پای درآورد! هر کدام از پسرانش که به میدان رفتند، در برابر آن نوجوان دلیر تاب نیاورده و کشته شدند. این امر بر «ابن شعثاء» سنگین آمد. مانند شیر غضبناک خود به میدان رفت. جوان هاشمی به او حمله کرد و او را دو نیم نموده، به پسرانش ملحق کرد. دیگر از لشکر معاویه کسی جرات به میدان آمدن نداشت… حاضریــن حیرت زده می پرسیدند: این نوجوان نقاب دار کیست؟ امیر مومنان علیه السلام او را صدا زدند، نقاب از صورتش برداشتند و بین دو چشم او را بوسیدند. حاضرین دانستند او عباس است.
عباس فرزند امیر المومنین علیه السلام و برادر حسنین و زینب بود. ادبش چنان بود که هیچ گاه بدون اجازه ی امام حسین علیه السلام نزد او نمی نشست. اوامر و نواهی آن حضرت را اطاعت می کرد و هرگز او را با نام کوچک خطاب ننمود. مگر در آخرین لحظه ی عمر شریفش.
حضرت حجت علیه السلام  می فرمایند: «السلام علی العباس بن امیر المومنین المواسی اخاه بنفسه الاخذ لغده من امسه الفادی له الواقی» « سلام بر عباس فرزند امیر مومنان که جانش را در راه مواسات با برادرش تقدیم نمود، دنیایش را برای به دست آوردن آخرت صرف کرد و جانش را برای حفاظت برادرش فدا نمود. (بحار/101/270)

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
ویژگی های حضرت علی اکبر علیه السلام

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.