خاطره ی یک شب علی علیه السلام
و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد (بقره/۲۰۷)۳
علی برد یمانی سبز رنگی را که پیامبر خدا به هنگام خواب بر روی خود میکشید، به روی خود افکند و در بستر رسول خدا آرمید.
علی برد یمانی سبز رنگی را که پیامبر خدا به هنگام خواب بر روی خود میکشید، به روی خود افکند و در بستر رسول خدا آرمید.
چندی است که بر وحشت مشرکان مکه افزوده میشود. در مراسم حج تنی چند از یثربیان به محضر رسول خدا رسیده و در نهان پیمان بستهاند. حدود دو سال است که مسلمانان فرمان هجرت یافتهاند. مکیان با تمام قوا کوشیدهاند تا مانع این حرکت شوند، اما افراد بسیاری هر آنچه را که در مکه داشتند، رها کرده و با شتاب از شهر بیرون رفتهاند.
دشمنان رسول خدا در گردهمایی خود، پیشنهاد اخراج یا حبس او را کاری ندانسته، تنها راه حل مشکلشان را قتل پیامبر تشخیص دادند. سرانجام تصمیمشان بر این شد تا از هر قبیلهای جوانی نیرومند را بیاورند و همه با هم ، یکباره با شمشیرهایشان بر پیامبر حمله برند. در آن صورت بنی هاشم قدرت جنگیدن با تمام قبایل قریش را نخواهند داشت.
پیک وحی، رسول خدا را از این توطئه آگاه کرد و او را مأمور به خروج از مکه نمود. به دنبال این خبر، پیامبر به علی پیشنهاد فرمود که آن شب را در بستر وی بخوابد. و علی تنها یک چیز از پیامبر پرسید و آن این که: اگر چنین کنم، شما سالم خواهید ماند؟ و پیامبر به او پاسخ مثبت داد. پس با آمادگی برای کشته شدن در بامداد از این پیشنهاد استقبال کرده و بر این موهبت عظیم سجده شکر به جای آورد.
یار وفادار پیامبر چون سر از سجده برداشت، چنین عرضه داشت: در پی فرمان برو. گوش و دیده و دلم فدای تو باد. به من هر فرمانی را که خواهی بده، که من خشنودیت را به دست میآورم و هرجا بخواهی میروم و توفیقم جز از خدا نیست…
خانه پیامبر در محاصره ی دشمنان است. هیچ کس نباید متوجه نبودن رسول خدا شود. علی در حالیکه لباس پیامبر را پوشیده و روانداز آن حضرت را بر سر کشیده، در جای حضرت خوابیده است.
مشرکین با ترس از رسوایی در روشنایی صبح، به طرف بستر هجوم میآورند. پیشاپیش همه “خالد بن ولید” است. علی او را غافلگیر کرده و چنان دستش را میفشارد که مانند بچه شتر بیتابی میکند. سپس با شمشیری که از دست خالد بیرون آورده بر سایرین حمله میبرد و آنها را مانند چهارپایان از مقابلش دور میکند.
مشرکین با ترس از رسوایی در روشنایی صبح، به طرف بستر هجوم میآورند. پیشاپیش همه “خالد بن ولید” است. علی او را غافلگیر کرده و چنان دستش را میفشارد که مانند بچه شتر بیتابی میکند. سپس با شمشیری که از دست خالد بیرون آورده بر سایرین حمله میبرد و آنها را مانند چهارپایان از مقابلش دور میکند.
…پیامبر به همراه ابوبکر بود و روحیه ی او را تقویت میکرد، در حالیکه هیچ آسیبی به او نرسیده بود. اما علی را با سنگ میزدند. ابوبکر در غار پنهان بود و علی در برابر دیدگان کفار، آشکار! …
پس از آن رسول خدا علی را برای بازگرداندن امانتها و نهادههای خود، جانشین خویش ساخت، زیرا که بسیار امین بود.
علی، امانتها را به صاحبانشان رد کرد. سپس بر بام کعبه رفت و با صدای بلند ندا داد: ای مردم، آیا صاحب امانتی هست؟ آیا وصیتی هست؟ آیا کسی هست که نزد پیامبر، ساز و برگی داشته باشد؟ و کسی نبود مگر اینکه امانت خود را دریافت کرده بود.
پس از آن رسول خدا علی را برای بازگرداندن امانتها و نهادههای خود، جانشین خویش ساخت، زیرا که بسیار امین بود.
علی، امانتها را به صاحبانشان رد کرد. سپس بر بام کعبه رفت و با صدای بلند ندا داد: ای مردم، آیا صاحب امانتی هست؟ آیا وصیتی هست؟ آیا کسی هست که نزد پیامبر، ساز و برگی داشته باشد؟ و کسی نبود مگر اینکه امانت خود را دریافت کرده بود.
ثبت دیدگاه