حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 29 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

شعر شهادت امام حسن علیه السلام – بخش چهارم

شاعر: رضا رسول زاده

مرد غریب شهر، کبود است پیکرت

آهسته تر شده ست نفس های آخرت

آقای من در آن وطن مادری تو

یک مرد هم نبود شود یار و یاورت؟

تنها تویی که خانه شده قتلگاه تو

تنها تویی که قاتل تو بوده همسرت

چون تکه پاره ی جگرت را به طشت دید

آهی کشید از دل و می گفت خواهرت:

ای بعد مادر و پدرم سر پناه من

آورده زهر کینه ی دشمن چه بر سرت؟

گفتی: زمان مرگ تو در بین کوچه بود

روزی که بود دست تو در دست مادرت

روزی که پیش چشم تو آیینه ی رسول

افتاد روی خاک مدینه برابرت

خون می چکد ز گوشه ی لب های تو ولی

تصویر کربلاست در آن دیده ی ترت

معلوم شد فراق تو داغی عظیم بود

با سوگنامه ای که سروده برادرت

**

عباس با حسین چگونه کشیده اند

بیرون هزار تیر ستم را ز پیکرت

***

حالا تویی و آن کرم بی نهایت ات

حالا منم گدای قدیمی این درت

یک لقمه نان دهی ندهی شکر می کنیم

ما را نوشته اند بمانیم نوکرت

یک روز اگر که گنبد زردت بنا شود

می خواهم از خدا که شوم من کبوترت

شاعر: یوسف رحیمی

حرف هایی نگفتنی دارد

لحظه لحظه غروب چشمانت

روای زخم های کهنه ی توست

اشک های بدون پایانت

 

شدت غم چه بی‌کران کرده

آسمان دل وسیعت را

غیر زینب کسی نمی فهمد

راز شب گریه ی بقیعت را

 

بین این مردمان بی غیرت

سهم آئینه ی دلت آه است

دم به دم روی منبر خورشید

صبّ مولا چقدر جانکاه است

 

سالیانی است آتش حسرت

در نگاهی کبود شعله ور است

زخم هایت هنوز هم تازه‌ست

دل تنگت هنوز پشت در است

 

دلت آخر چگونه تاب آورد

طعنه های مغیره را یک عمر

چه به روز دل تو آوردند

در و دیوار و کوچه ها یک عمر

شاعر: علیرضا شریف

شب های بی ستاره ترینت سحر نداشت

غم نوحه های سینه ی تنگت اثر نداشت

یوسف ترین غریبِ خدا! ماهِ آسمان!

از حالِ تو سراغ به جز چشمِ تر نداشت

ای حضرتِ صبور ترین! ای امام صلح!

ایوبِ صبر، طاقتِ صبر این قدر نداشت

شهرِ مدینه بعدِ علی خود گواه بود

هرگز زمانه ای ز تو مظلوم تر نداشت

رد می شدند از رویِ خاکسترِ دلت

اصلاً کسی از آتشِ قلبت خبر نداشت

گفتند واجب است حسن سرزنش شود

از اجرِ این فریضه مدینه حذر نداشت

بازم غریبه ها، به خدا دوستی نبود

در کوچه های طعنه تو را نیشتر نداشت

بر منبرِ رسولِ خدا صبِّ مرتضی

بر لب خطیب تکه کلامی دگر نداشت

یک عمر خاطراتِ دلت را ورق زدم

جز اشک و آه و غصه و خونِ جگر نداشت

از خاطراتِ آتش و از میخِ در بگیر

تا گوشواره ای که دگر گوش بر نداشت

از سینه ای که آینه ی سنگ خورده بود

تا گیسوئی که رنگِ حنایش اثر نداشت

از چادری که وصله دگر چاره اش نبود

از کوچه ای که راهِ گریزی دگر نداشت

یک شب دو شب نه بلکه چهل سالِ آزگار

کابوسِ کوچه از سرِ تو دست بر نداشت

روزی نشد که آینه ی دقِ تو به عمد

با تازیانه از برِ چَشمت گذر نداشت

صد پاره کرده ای جگرت را کریمِ دل 

وقتی که درد جائی از این خوب تر نداشت

شاعر: محمدجواد غفورزاده(شفق)

آخر «ماه صفر»، اول ماتم شده است

دیده ها پر گهر، و سینه پر از غم شده است

آه ای ماه، که داری به رخت گرد ملال!

خون دل خوردن خورشید، مسلّم شده است

آخر ای ماه سفر کرده که «سی روزه» شدی  

رنگ رخسار تو، همرنگ «محرّم» شده است

عرشیان، منتظر واقعه ای جان سوزند

چشم قدسی نفسان، چشمه ی زمزم شده است

شب تودیع پیمبر، شهدا می گفتند:

 آه از این صبح قیامت، که مجسم شده است

تا که بر چیده شد از روی زمین «سایه ی وحی»        

آسمان، ابری و آشفته و درهم شده است

«مجتبی» گلشنی از لاله به لب، کرد وداع

داغ او، داغ دل عالم و آدم شده است

باغ، لبریز شد از زمزمه ی «یاس کبود»

لاله، دل تنگ تر از حجله ماتم شده است

میهمانی، که «خراسان» شد از او باغ بهشت

میزبان غم او «عیسی مریم» شده است

از همان روز، که زد سکّه به نامش در توس

شب، پی کشتن «خورشید» مصمم شده است

تا بسوزد «دل ذریه ی» زهرای بتول

زهر در ساغر انگور فراهم شده است

راستی تا بزند بوسه بر «ایوان طلا»

کمر چرخ به تعظیم شما خم شده است

پایتخت دل صاحب نظران است این جا

«مشهد» انگشت نمای همه عالم شده است

گر چه بسیار خطا دیده ای از ما، اما

سایه ی مهر تو، کی از سرما کم شده است؟

گر چه من ذرّه ی ناقابلم ای شمس شموس!

باز پیوند من و عشق تو محکم شده است

تا کسی بنده ی سلطان خراسان نشود

غمش از دل نرود، مشکلش آسان نشود

شاعر: علی ناظمی

این جا که حیف قدرشناسی ز نور نیست

از عشق جز مزار گُمی در ظهور نیست

این جا مدینه، شهر ستم های بی حد است

آن قدر بی شمار، مجال مرور نیست

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
شعر استاد شهریار به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام +فیلم

این شهر شهرِ کوزه ی زهر است، ای جگر!

راحت بنوش آب اگر چشمه شور نیست

در خانه یار می کشد و طعنه می زند

با ماندن حسن فلک انگار جور نیست

تشییع غربت است اگر چه در ازدحام

آن قدر تیر آمده جای عبور نیست

این دردها که پاره جگر بود و تیر خورد

حتی کمی ز درد غریب صبور نیست

دردی که طشت هم ز غمش گریه کرد خون

از کوچه بود، کوچه ی تنگی که دور نیست

حالا که طفل دید زمین خورده مادرش

زخمی عمیق تر ز شکست غرور نیست

 –شاعر: غلامرضا سازگار

ای کرم، خاک قدم‌هـای گدای در تو

ای فـدای نظر حُسن خـدا منظـر تـو

چشم ارباب کرم مانده به دست کرمت

آبـرو یافتـه خورشیـد ز گـرد حرمت

عرش، خشتی‌ست ز ایوان رفیع تو حسن!

وسعت ملک الهی‌ست بقیع تو حسن!

مهر تو شیرۀ جان، میوۀ باغ دل ماست

قبر بی‌شمع و چراغ تو چراغ دل ماست

پســــر اول زهــــرا و امـــام دوم

چارمین فـرد ز پنجـی و فـروغ سوم

بوسه‌های نبوی بـر دهنت گل کرده

آیت وحی خـدا از سخنت گل کرده

بوسه برداشته پیوسته دعا از لب تو

شانۀ عرش، نشـانِ نبـوی مرکب تو

حسنـی؛ حُسن خدای احـد ذوالمننی

در کمال و ادب و حسن و ملاحت حسنی

تو کریمی تو زعیمی تـو امامی تو ولی

کرده ده‌سال امامت به حسین‌بن‌علی

سینـه و شانـه و آغـوش محمّد جایت

گـل لبخنـد خـدا ریخته بـر سیمایت

وسعت ملک خدا سفرۀ مهمانی توست

خوش‌ترین ذکر خداوند، ثناخوانی توست

تـو ز طفلـی غــم ایـام، مکـرر دیدی

سوختی، آب شدی، داغ پیمبـر دیدی

شاهـد غـربت و تنهایی حیــدر بودی

تـا اُحـد گریه‌کنان همـره مادر بودی

تـو درِ خانــۀ آتـش زده را مـی‌دیدی

مادرت نقش زمین می‌شد و می‌لرزیدی

قاتلت اوست که در پیش دو چشمان ترت

تازیانــه زده بــر مــادر نیکـو سیـرت

قاتلت اوست که با خشم، لگد بر در زد

مـادرت نالـه کشیـد از جگـر و پرپر زد

دوست هم طعنـه زد و قلب تو آزرد به قهر

آخرین قاتـل تو زخم‌زبـان بـود نه زهر

زندگانیت همه خون جگـر خوردن بود

کوه انـدوه، سرشـانه خـود بـردن بـود

خورد شمشیر ستم تا که به فرق پدرت

زخم آن تیغ شـد و رفت فرو در جگرت

گشت هر روز جسـارت به تو از اعدایت

بلکـه سجـاده کشیدنـد ز زیــر پــایت

نـه فقـط در غـم تو حیدر و زهرا گرید

بهـر تـو مـرغ هـوا، ماهـی دریـا گریـد

گر چـه در زندگی‌ات ظلم فراوان کردند

در عوض موقع تشییع تو جبران کردند!

عـوض گـل کـه گذارنـد بـه آیات تنت

لاله‌هـا تیر شـد و رفـت فـرو در بـدنت

چه جگرها که چو آتش همه افروخته شد

چه بگویم؟ تن و تابوت به هم دوخته شد

تیرهایی که بر آن نخـل گل یـاس زدند

همـه را بـر جگـر حضـرت عبـاس زدند

داغ‌هــا بـــر جگــر آل علــی بنهـادند

خوب بر ختم رسل اجـر رسـالت دادند!

زخم‌هـا گشت نمایـان ز حجـاب کفنت

تـا حسین‌بن‌علـی تیــر کشیـد از بدنت

سوزهـا را بـه درون جگـر خـود پوشید

تا که تیر از گلـوی کودک شش‌ماهه‌ کشید

تیر خصم از تن و تابوت گذشت و ناگاه

رفـت در دیــدۀ عبــاس و دل ثــارالله

شـد یکی از شـرر زهـر و ز تیر دشمن

تن صدچاک حسین و جگر پاک حسن

دل هـر سوخته‌دل گشت دیار غم‌شان

اشک «میثم» همه‌جا باد نثار غم‌شان 

  –شاعر: حسن لطفی

 زهر آتش شد و بر زخم دلی مضطر خورد

جگری سوخته را تا نفس آخر خورد

زهر سوزاند ولی بر جگرم هیچ نبود

آه از آن زخم که بر سینه ی پیغمبر خورد

زهر سوزاند ولی قاتلم عمری ست حسین

پنجه ای بود که بر برگ گل پرپر خورد

او مرا پشت سر چادر خود پنهان کرد

تا نبینم چه بر آن چهره ی نیلوفر خورد

ایستادم به روی پنجه ی پایم امّا

دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد

مادرم خورد زمین گرد و غباری برخاست

دست من بود که با ناله ی او بر سر خورد

شاعر: سید رضا موید… 

ای اهل مدینه فتنه بنیان مکنید

بر آل علی این همه عصیان مکنید

گر لاله نریزید به تابوت حسن

شرمی ز رسول، تیر باران نکنید

×××

روزی که شرار ظلم افروخته شد

یک بار دگر حاصل دین سوخته شد

از بعد شهادتش حسن را از تیر

تابوت و تن و کفن به هم دوخته شد

×××

آن لاله که عشق و خون بهارش بودند

مرغان بهشت بی قرارش بودند

آن روز که جای مجتبی خالی بود

در کرب و بلا دو یادگارش بودند

شاعر: غلامرضا سازگار… 

ای کرامت به تو تمام، حسن!

وی گدای تو خاص و عام، حسن!

ای رسول و علی و فاطمه را

نام تو خوش ترین کلام، حسن!

قبر بی زائر تو کعبهٔ دل

حرمت مسجد الحرام، حسن!

این عجب نیست گر امام حسین

پیش پایت کند قیام، حسن!

پای تا فرق حُسن در حُسنی

که خدایت نهاده نام، حسن!

کعبه با آن جلال می گیرد

از مزار تو احترام، حسن!

کیستی تو کریم اهل البیت

کیستم من تو را غلام، حسن!

دوست دارم که در مدینه شبی

به مزارت دهم سلام، حسن!

زائر روضه البقیعم کن

سیدی، سیدی، امام، حسن!

با تو بودم کَرَم کن و مگذار

بی تو عمرم شود تمام، حسن!

خاک ذریهٔ رسولم کن

جان زهرا قسم، قبولم کن

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.