تاسوعاست، یعنی نهمین روز از ماه محرم. عبّاس (علیه السلام) در خدمت سید الشهدا (علیه السلام) نشسته است. در همان وقت، یکى از سران دشمن مىآید و فریاد مىزند: عبّاس بن على و برادرانش را بگویید بیایند.
عبّاس (علیه السلام) مىشنود، ولى هیچ اعتنایی نمىکند، گوئی که ابداً چیزی نشنیده است. او آنچنان در حضور مولایش حسین بن على (علیه السلام) مؤدب است که امام حسین (علیه السلام) به او میفرماید: جوابش را بده؛ هرچند فاسق است.
عباس (علیه السلام) به بیرون خیمه مىآید و در مییابد این شمربن ذى الجوشن است که او را صدا نموده است. شمر، روى یک رابطه خویشاوندى دور که از طرف مادر عبّاس(علیه السلام) با او دارد و هر دو از یک قبیلهاند، وقتى که از کوفه آمده است به خیال خودش امان نامهاى براى اباالفضل (علیه السلام) و برادران مادرى او آورده تا به خیال خود، خدمتى کرده باشد. تا شمر حرف خودش را گفت، رنگ چهره عبّاس (علیه السلام) دگرگون شد و خشم تمام وجودش را فرا گرفت. پرخاش مردانهاى به او کرد و فرمود: \”خدا تو را و آن کسى که این امان نامه را به دست تو داده است، لعنت کند. تو مرا چگونه شناختهاى؟ درباره من چه فکر کردهاى؟ تو خیال کردهاى من کسی هستم که براى حفظ جان خودم، امام و مولایم حسین بن على (علیه السلام) را این جا بگذارم و به دنبال تو بیایم؟!
آن دامنى که ما در آن بزرگ شدهایم اینطور ما را تربیت نکرده است …\”
فردای آن روز هم در کمال وفاداری به امام خویش، ابتدا برادرانش را میدان فرستاد و بعد که همه رفتند و خود باقی ماند، با آن کیفیت جان خویش را نثار مولا و آقایش کرد. آری چنین شد …
این قدر جوانمردى! این قدر خلوص نیت! این قدر فداکارى!
ما تنها به ظاهر عمل نگاه مىکنیم، به روح عمل نگاه نمىکنیم تا ببینیم چقدر اهمیت دارد. اما امام صادق (علیه السلام) آن را برایمان بازگو میکند و میفرماید: \”خدا رحمت کند عموى ما عبّاس را که به جان ایثار کرد و از امتحان بزرگ الهی به بهترین وجه سربلند بیرون آمد.\”(2)
پاورقی ها:
1ـ \”انّ للعبّاس منزِلة عند الله یغبطه بها جمیع الشّهداء\” (ابصارالعین فى انصار الحسین، صفحه 27)
2ـ \”رحم الله عمّى العباس لقد اثر و ابلى بلاء حسنا\” (ابصارالعین فى انصار الحسین، صفحه 27)
ثبت دیدگاه