حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 29 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

سلام بر تو اي شهسوار ملك وجود!

ملامت­گوي بي­حاصل ترنج از دست نشناسد                در آن معرض كه چون يوسف جمال از پرده بنمايي

اي يوسف زمان!

سال­ها گذشت و ديدگان ناكام ما از آن روي رخشان فروغ بر نگرفت.

در داغ فراق تو، اشك­ها عرصه­ی بينايي را بر ديده تنگ كردند و لاله‌های عاشق سوختند؛

وطوفان، دست تطاول بر گلبرگ‌ها­شان گشود.

در كوير تفتیده­ی سرگشتگي، رهروان تشنه­كام، با جگر‌هاي سوخته تو را مي‌طلبند، اي آب حيات!

 در درياي متلاطم و طوفاني،

بر زورق شكسته،

شيفتگان تو را مي‌طلبند، اي ساحل امن نجات!

در شب­هاي آكنده از تباهي، به در آي اي كوكب هدايت!

و راه بر گم­گشتگان وحشت­زده‌ي حيران بنما.

در نبرد خونين فلق، رخ بنما، اي خورشيد پنهان!

از آفاق دميدن آغاز كن، اي صبح صادق!

تلألؤ ستارگان، شعشعه‌اي از روي توست، اي فروغ الاهي!

انوار تابناكت را بر عرصه­ی بي­سوي جان­ها بتابان

پرستو‌ي دل­، به جستجوي تو به پرواز درمي‌آيدیش

 و در كوچ‌هایش نشان از تو مي‌جويد. اي بهار روزگاران!

با خنجر زرين، پهلوي شب را بشكاف،

كه شب از حد فزون شد، ای آفتاب درخشان!

هرچند خفاشان در انكار تو سايه‌ها را امتداد ‌دهند.

اي آفتاب دور! شب تيره به پايان رسيد. برآي! كه شمس و قمر از پايت سرمه كنند.

برآي و خاك از تن برگير، رايتت افراشته و بر صبا زين كن؛

كه توسنِ وحشيِ اين شبِ تيره، يكّه مي‌تازد.

اي دلدار! دل خراب است و ديده بي تاب.

دور دار از ما خرابي و بي‌تابي.
اي نور چشم! تن از واسطه­ی دوري تو گداخت؛ و جان از آتش هجر تو سوخت.

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
انتظار/ جمعه 8 فروردین ۱۳۹۳

خنك نسيم سايه­ی طوباي تو؛ و عطر سدره المنتهاي تو دواست.

اي طبيب! نهال شوق تو در دل نشانده­ايم و در تدبير درمان درمانده‌ايم.

آينه­ی دل به زنگار آلوده شد،كيميايي كن كه جلا تويي.

اي آينه جمال شاهي و ای رايت الاهي!

اي كليد­دار سراپرده­ی دل!
اي بنده­نواز! نوازشي،كه تازيانه­ها خورده‌ايم.

اي نويد امن و امان؛ و اي آرامش جان!

اي نفحه­ی نجات؛ و اي اسوه­ی مساوات!

اي طالع مسعود، اي عماد محمود؛ و اي شاه اقليم وجود!

رخ بنماي كه جهان در انتظار توست.

اي زلال جويبار! سرداب­زدگان، ترنّم آب از تو مي‌جويند.

اي باد نوروزي! دل آزرده­ی ما را نسيمي.

اي پيك بهروزي! مشام ما را شميمي؛

كه از لطف نسيم تو، مشام معطر كنيم،اي عطر گل نرگس!

اي باران! ببار كه بارانِ رحمت تو نمي‌شناسد.

اي برگ گل! رخ برافروز.

اي سرو قد! قد برافراز.

كه روي از بيگانه برگرفته‌ايم و دل از اغيار شسته‌ايم.

اي نقاب از رخ بركشيده! و اي توتياي ديده! بگشای بندِ نقاب.

خاموشي فرو نه،كه اينك ما نيز چون قدسيان، به ميهماني حضور تو،

به رسم پيشواز، اسپند و عود دود كرده‌ايم؛ و تهنيت­گو و مژدگاني در دست،

فرخنده ايام حضور تو را جستجو مي‌كنيم.

سخن اين است كه ما بي تو نخواهيم حيات، بشنو اي پيك! خبر گير و سخن بازرسان.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.