حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ Thursday, 28 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
به مناسبت ۱۳ رجب
۱۴ تیر ۱۳۸۸ - ۲۲:۳۶
پ
پ

به مناسبت ۱۳ رجب

 ولادت امیرالمؤمنین علی(ع) 

اولین امام مؤمنین و خلیفهالله بلافصل بعد از رسول الله خاتم الأنبیاء(ص)، برادر، پسر عمو، وزیر و داماد او سیدالوصیین امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) در روز جمعه ۱۳ رجب در بیت الله الحرام، داخل کعبه به دنیا آمد. 
قبل ایشان و بعد از ایشان مولودی در کعبه بدنیا نیامده و نخواهد آمد. اسم شریفشان علی(ع) است. صاحب کتاب الأنوار می گوید: علی بن أبی طالب(ع) در کتاب خدا ۳۰۰ اسم دارد. مشهورترین القاب آن حضرت امیرالمؤمنین است و ابن شهر آشوب بیش از ۸۵۰ لقب برای آن حضرت ذکر نموده است.

القاب امیرالمؤمنین(ع)

مشهورترین کنیه های آن حضرت ابوالحسن(ع) است. اضافه بر اسامی و القابی که آن حضرت در کتابهای مختلف آسمانی به زبانهای مختلف دارند .. چه اینکه آن حضرت نزد اهل آسمان معروف به شمساطیل است. در زمین جمحائیل، در لوح قنسوم، در قلم منصوم، در عرش معین، نزد رضوان امین است، نزد حورالعین اصب است، در صحف ابراهیم(ع) حزبیل است، در عبرانیه بلقیاطیس، در سریانیه شروحیل، در تورات ایلیا، در زبور اریا، در انجیل بریا، در صحف حجر عین، در قرآن علی است.

والدین امیرالمؤمنین(ع)
پدر والا مقام آن حضرت، سید بطحاء حضرت ابوطالب(ع) و مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف، بانوی حرم حضرت ابوطالب(ع) است که انوار امامت و ولایت اولا از آن خزانه عصمت و گنجینه حیاء و عفت به ظهور آمده و اولین هاشمیه ای است که چنین اختر فروزنده ای آورد.

آن حضرت نه تنها مادر امیرالمؤمنین(ع) بود، بلکه بعد از وفات عبدالمطلب(ع) – که شش یا هشت سال از سن مبارک پیامبر(ص) گذشته بود و آن حضرت به ابوطالب(ع) سپرده شده بود – فاطمه بنت اسد(ع) در حق پیامبر(ص) مادری می کرد و همیشه او را بر فرزندان خود مقدم می داشت و همه روزه از آن حضرت علامات نبوت را مشاهده می نمود و پیامبر خدا(ص) آن حضرت را مادر خطاب می کرد.
همچنین بعد از رحلت حضرت خدیجه کبری(ع) پیامبر(ص) فاطمه زهرا(ع) را به فاطمه بنت اسد(ع) سپردند. ایشان برای آن حضرت مادری می کرد و در دامان عزت خود آن مستوره دو جهان را با جان و دل سرپرستی می کرد تا زمانی که از دنیا رفت.
آن حضرت در سال چهارم هجری در مدینه طیبه از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد. هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) خبر فوت والده اش را به پیامبر(ص) دادند آن حضرت فرمودند: او مادر من بود. بعد عمامه و لباسش را داد که فاطمه(س) را به آنها کفن کنند و خود حضرت بر جنازه نماز خواند و چهل تکبیر بر جنازه گفت و فرمود: چون چهل صف از ملائکه به جنازه اش نماز خواندند چهل تکبیر گفتم. بعد در قبر خوابید و هنگام دفن او را تلقین فرمود و درباره او دعا کرد.

نور امیرالمؤمنین(ع) در اصلاب پدران
حدیث ولادت امیرالمؤمنین(ع) هم دلالتی بر صلابت ایمان فاطمه بنت اسد(ع) مادر آن حضرت دارد. نوری که از عرش پروردگار آمده بود، در انبیاء و اوصیاء یکی بعد از دیگری منتقل شده تا به عبدالمطلب(ع) رسید و بعد آن نور دو قسم شد. نوری در پیشانی مبارک عبدالله(ع) پدر بزرگوار پیامبر(ع) که آن نور بعدا به پیشانی آمنه(ع) و سپس در صورت مبارک خاتم الأنبیاء(ص) منتقل شد. نصف دیگر نور در پیشانی مبارک ابوطالب(ع) قرار گرفت.
خداوند به ابوطالب(ع) چند فرزند عطا فرمود: عقیل، طالب، جعفر، فاخته یا ام هانی، جمانه و علی امیرالمؤمنین(ع). هنگامی که خداوند علی(ع) را به ابوطالب و فاطمه بنت اسد(ع) داد، آن نور در صورت فاطمه بنت اسد درخشندگی می کرد.

محل ولادت امیرالمؤمنین(ع)
مکان ولادت علی(ع) اشرف بقاع یعنی حرم است. اشرف اماکن حرم مسجد است و اشرف بقاع مسجد کعبه است. مولودی جز آن حضرت در آن مکان بدنیا نیامده است، آن هم در سید ایام روز جمعه، در ماه حرام و در بیت الحرام.
امیرالمؤمنین(ع) سه روز چشم مبارک را باز نکرد تا او را خدمت پیامبر(ص) آوردند. آنجا بود که چشم باز کرد. آن حضرت فرمود: او مرا مخصوص به نظر خود قرار داد و من او را مخصوص به علم خویش قرار دادم. سپس آن حضرت را در آغوش کشید و به منزل ابوطالب(ع) آورد.

پیشگویی از ولادت امیرالمؤمنین(ع)
جابربن عبدالله انصاری می گوید: راهبی بود به نام مثرم بن رعیب که ۱۹۰ سال عبادت کرده بود ولی حاجتی از خدا نخواسته بود. روزی از خداوند خواست یکی از اولیائش را به او بنمایاند. خداوند متعال جناب ابوطالب(ع) را نزد او فرستاد و بعد از آن که راهب دانست این آقا چه کسی است، به آن حضرت بشارت داد که ای ابوطالب، خداوند به تو پسری عنایت می فرماید که او ولی خداست و اسم شریف او علی است. هنگامی که او را درک کردی سلام مرا به او برسان و به او بگو که مثرم راهب، اقرار می کند به وحدانیت خدا و به ولایت تو یا امیرالمؤمنین(ع) شهادت می دهد.
هنگام رفتن جناب ابوطالب(ع) خرما و انگور و انار بهشتی میل فرمودند و به منزل آمدند. فاطمه بنت اسد(ع) بانوی حرم جناب ابوطالب(ع) هم خرمایی که پیامبر(ص) به آن حضرت داده بودند میل فرمود و به ابوطالب(ع) هم دادند و آن حضرت هم میل فرمود. پیامبر(ص) فرموده بودند: این خرما را کسی می خورد که مقر به توحید و نبوت من باشد.
بعد از آنکه پدر و مادر آن حضرت، میوه های بهشتی را میل فرمودند وجود حضرت مولی الموحدین علی بن أبی طالب(ع) به وجود آمد. هنگامی که فاطمه بنت اسد(ع) حامل آن وجود شریف شد، به زیبایی و نورانیتش افزوده شد.

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
امير مؤمنان عليه‌السلام در کلام انديشمندان جهان

انعقاد نطفه امیرالمؤمنین(ع)
هنگامی که وجود شریف آن حضرت در بطن فاطمه بنت اسد(ع) قرار گرفت در مکه زلزله شد و قریش بتها را به کوه ابوقبیس آوردند ولی زلزله بیشتر شد و بتها به رو افتادند. آنان به ابوطالب(ع) پناه بردند و آن حضرت بالای کوه آمد و فرمود: مردم در این شب اتفاق مهمی افتاده است. خداوند خلقی را آفریده که اگر از او اطاعت نکنید و اقرار به ولایت او ننمایید و شهادت به امامت او ندهید این زلزله ساکن نمی شود. پس به اطاعت و ولایت و امامت او اقرار کنید. سپس در حالی که اشک می ریخت دستان مبارک را بلند کرد و فرمود: پروردگار من و آقای من، تو را می خوانم به محمدیت پسندیده و علویت بلند مرتبه و به فاطمیت درخشنده و نورانی که بر سرزمین تهامه به رحمت و مهربانی خویش لطف بفرمایی.
دیگران آمین گفتند. دعا که تمام شد زلزله پایان یافت. عربها در زمان جاهلیت تا گرفتار می شدند این دعا را می خواندند و گرفتاری بر طرف می شد.
جعفر بن أبی طالب(ع) صدای آن حضرت را از شکم مادر شنید و بیهوش شد. همچنین فاطمه بنت اسد(ع) به قصد طواف گرد خانه خدا می رفت، ولی ناگهان آن حضرت از داخل شکم دو پای خود را به شدت فشار می داد و نمی گذاشت مادرش به محلی که بتها نصب شده اند نزدیک شود و حال آنکه مادرش برای عبادت خانه خدا را طواف می کرد. زمانی دیگر بتها در مقابل آن فرزند بدنیا نیامده به صورت به زمین می افتادند. شیر درنده طائف در برابر ابوطالب(ع) تعظیم کرد. هنگامی که آن حضرت علت را جویا شد شیر گفت: شما پدر اسدالله و کمک محمد پیامبر خدا(ص) و مربی شیر خدا هستی.

مادر علی(ع) در کعبه
شب جمعه سیزدهم رجب بانوی بزرگوار ابوطالب(ع) احساس درد کرد ولی با قرائت نامی مخصوص آرامش پیدا کرد. هنگامی که جناب ابوطالب(ع) خواست زنانی از قریش را برای کمک فاطمه بنت اسد(ع) بیاورد، از گوشه خانه ندایی رسید: ای ابوطالب، صبر کن چرا که دست نجس نباید ولی خدا را لمس کند.
صبح هنگام فاطمه بنت اسد(ع) ندایی شنید: ای فاطمه به خانه ما بیا. ابوطالب(ع) و پیامبر(ص) آن حضرت را به مسجدالحرام آوردند. عباس بن عبدالمطلب که به همراه جماعتی در مسجد نشسته بودند، دیدند که فاطمه(ع) وارد مسجدالحرام شد و در مقابل کعبه ایستاد و نگاهی به سوی آسمان نمود و چنین فرمود: پروردگارا، من به تو و به پیامبران و کتابهایی که از جانب تو آمده اند ایمان دارم. من کلام جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و او بوده که این خانه را بنا کرده است. تو را قسم می دهم و از تو می خواهم به حق کسی که این خانه را بنا کرد و به حق فرزندی که در شکم من است و با من سخن می گوید و با گفتارش با من انس می گیرد، و من یقین دارم که یکی از آیات و نشانه های توست، که این ولادت را بر من آسان فرمایی.
ناگهان حاضرین در مسجدالحرام دیدند که دیوار پشت آن سمتی که در کعبه است شکافته شد و فاطمه بنت اسد(ع) داخل شد. هر چه کردند قفل در کعبه را باز کنند ممکن نشد و دانستند که حکمت خداوند در کار است.
فاطمه بنت اسد(ع) می فرماید: هنگامی که داخل کعبه شدم دیدم حوا، ساره، آسیه، مادر موسی بن عمران و مریم مادر عیسی آمدند. آنان به من سلام کردند: السلام علیک یا ولیهالله، و در مقابلم نشستند.
آنچه در ولادت خاتم الأنبیاء(ص) انجام دادند در ولادت علی بن ابی طالب(ع) نیز انجام دادند، چه اینکه فاطمه بنت اسد(ع) در هنگام ولادت پیامبر(ص) حضور داشت و به ابوطالب(ع) ماجرا را خبر داد. حضرت ابوطالب(ع) قبلا به او فرموده بود: ۳۰ سال صبر کن تا خدا مولودی به تو عنایت کند مثل خاتم الأنبیاء(ص) مگر در نبوت که وصی و وزیر او خواهد شد.

روز ولادت امیرالمؤمنین(ع)
روز جمعه علی بن ابی طالب(ع) مانند خورشید بر روی سنگ سرخ در گوشه راست کعبه طلوع فرمود. همین که قدم بر زمین کعبه نهاد، به سجده افتاد و دستها را سوی آسمان بلند نمود و فرمود: اشهد أن لا اله الا الله، و أن محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولی محمد رسول الله، بمحمد یختم الله النبوه و بی یختم الوصیه و أنا امیرالمؤمنین: شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست و محمد(ص) پیامبر خداوند است و علی وصی محمد رسول الله(ص) است. به محمد نبوت ختم می شود و به من وصایت کامل و تمام می شود و منم امیرالمؤمنین. سپس فرمود: جاء الحق و زهق الباطل، حق آمد و باطل رفت.
در این هنگام که وجود سرا پا جودش پای بر این عرصه خاکی نهاده بود، بتهایی که در کعبه بود به صورت به زمین افتادند و آسمانها نورانی شد. شیطان فریاد برآورد: وای بر بتها و بت پرستان از این فرزند.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.