حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 29 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

بسم الله الرحمن الرحیم

این مجموعه شامل بخش هائی اخلاقی از کتاب فانوس[۱] ترجمه کتاب”کشف المحجه لثمره المهجه[۲]” مرحوم سید بن طاووس (قده) بشرح عناوین زیر[۳] است:

مقدمه

۱ – معرفی مختصر کتاب”کشف المهجه لثمره المهجه” از زبان مؤلف محترم آن (قده)

۲ – توصیه های سید بن طاووس به فرزندش درآستانه سن بلوغ

۳ – تذکر سید بن طاووس به فرزندش در مورد توجه و سپاسگزاری نعمات الهی

۴ – شناخت دو دشمن، شیطان و نفس و راه های چیرگی بر آنها

۵ – توصیه به توجه به نعمات و شکر آن در امور جاری زندگی

۶ – مضرّات معاشرت های غیر ضروری با مردم

۷ – عدم ضرورت معاشرت با صاحبان مناصب

۸ – در اکراه قبول پست قضاوت و فتوی با اظهار فقدان شایستگی

۹ – اصل و ریشه تمام نیکی ها یاد خداوند و عدم غفلت از اوست

۱۰ – معنای زهد و ایثار و یاد آوری نگرش معصومین (ع) به دنیا

۱۱ – عبادات پنجگانه

۱۲ – توصیه سید بن طاووس در باره اما م عصر (عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف) به فرزندش

۱۳ – انواع علوم و کتابهای مورد توصیه سید بن طاووس به فرزندش

۱۴ – نهی از ورود به مجادلات مخاصمات در علم کلام 

مقدمه: موضوع اخلاق مقوله ای است که بسیاری از اندیشمندان بدان پرداخته اند. در این باره کتاب های اخلاقی بسیار زیادی را می توان نام برد که هریک آداب و رفتارهائی را تحت عناوینی عرضه نموده اند. اندیشمندان اسلامی نیز کتابهای بسیار زیادی در این موضوع تألیف نموده اند. صرف نظر از تعدادی کتابهای اخلاقی که بر اساس پایه های علوم بشری تدوین یافته است، اکثر کتاب های اخلاقی بر اساس گزینش های روایات تذکر دهنده به محاسن اخلاق و رفتارهائی که از یک مسلمان مؤمن انتظار می رود تدوین و تألیف گشته اند. این روایات اگر چه از متون دینی گزینش شده و با مرتب نمودن تحت ابوابی در کتب اخلاقی عرضه گشته اند، ولیکن همیشه بعنوان مرجعی تلقی می گردند که باید مورد مراجعه مصلحان و راهنمایان قرار گرفته و مطالبی از آن بصورت خطابه و یا تذکر در مجالس تذکر عرضه گردد. ارائه لیست کتب اخلاقی – روائی که با بهره گیری از روایات عرضه گشته اند از حوصله این مقدمه خارج می باشد.

تذکر دهندگان به مسائل اخلاقی نیز به فراخور مجلس، موضوع و مطلبی را از این کتب مراجع انتخاب نموده و با شیوه ای خطابی که فنون خطابه در آن بکار گرفته میشود آنرا عرضه می نمایند. از اینگونه مجالس مستمع و صاحب سخن همه راضی خارج می شوند! جای تعجب آن است که همه انسان ها هنگام توصیف این محاسن اخلاقی، فطرتاً دوست دارند که از جمله افراد آراسته به چنین فضائل اخلاقی باشند. تعجب بیشتر آنکه، مطالب اخلاقی شنیده شده بیشتر از یکساعت و یا یک روز مهمان فکر انسان نمی باشد!

اما آنچه که قطعی است آن است که اخلاق موضوعی تئوری و نظری نیست، بلکه مقوله ای عملی و تربیتی است که منشاء و مبداء اولیه آن معرفت خداوند متعال است. تداوم یک اخلاق صحیح و پایدار در وجود انسان در گرو این معرفت است. چنانچه این معرفت الهی از سرچشمه ای صاف و زلال نشأت گرفته باشد، درخت های محاسن اخلاقی نیز به بار نشسته و میوه های شیرین آن فرد و جامعه را دگرگون نموده است و هر جا که این سرچشمه معرفت گل آلود گردیده، آلودگی به اخلاقیات نیز سرایت نموده است و جامعه را به تباهی کشانده است.

دانشمندان و عالمان الهی که معرفت خداوند متعال را از سرچشمه زلال و صاف کتاب و سنت اخذ نموده و با خوف و رجاء حاصل از آن زندگی خود را سپری نموده اند، فرزندان و همراهان خود را نیز به اخلاقی رهنمون گشته اند که ویژگی ممتاز این اخلاق عبودیت و ورع و پرهیزگاری است. در این صورت مقوله اخلاق، حاضر و ناظر دانستن خدائی واقعی بر اندیشه ها و اعمال و رفتار روزانه محسوب می گردد که دستورات و فرامین او نیز از طریق شرع مبین تدوین شده است.

شرع مبین، عبودیت و بندگی خداوند متعال را سرلوحه زندگی انسان قرار داده است. عدم غفلت از خداوند متعال و مواهب معرفت و نعمات او و شکر و سپاسگزاری این نعمات، از جمله مقدماتی ترین وظیفه انسان شمرده شده است. کتاب و سنت مشحون از زود گذر بودن زندگانی دنیوی است. دستورات و آداب شرع نیز آنچنان سهل و آسان تدوین یافته است که انسان بتواند حتی الامکان این مدت اندک از زندگانی دنیوی خود را با یاد خداوند متعال و عدم غفلت از او و نعمات او گذرانده و سپری نماید.

چنانچه یایه های معرفت خداوند متعال در وجود انسان استوار گردد، عمل و التزام به این دستورات شرع، علاوه بر افزایش درجات معرفت در انسان، موجب فراهم نمودن زندگانی مسرت بخشی الهی در دنیا می گردد. ضمن گشوده شدن دریچه معرفت الهی به قلب انسان، عمل به دستورات شرع، موجبات فرح و مسرّتی را فراهم می نماید که کسالت بندگی مقدس مآبانه و خشک را از وجود انسان می زداید.

با معرفت خداوند متعال و هماهنگ بودن عبودیت و بندگی با این معرفت، زود گذر بودن دنیا و نعمات آن وجداناً دریافت می گردد و بر شوق انسان به معرفت های پاینده و مداوم در آن جهان می افزاید.

انسان های الهی ضمن بهره مندی از نعمات الهی در این دنیا، با دریافت بهره هائی از معرفت خداوند متعال و اولیاء او به نمونه هائی از نعمات آخرتی نیز آشنا می گردند. این گونه انسانها چنان توصیف شده اند که اگر چه با بدن در بین مردم زندگی و با آنان معاشرت می نمایند، ولیکن روح خود را آنچنان به منبع و سرچشمه الهی متعلق می یابند، کاّنه دربهشت و نعمات آن غرق باشند. اینگونه انسانها، ضمن این تعلق خاطر الهی، دستورات شرع و الهامات الهی خداوند متعال به رسول اکرم (ص) و معصومین علیهم السلام را حق متین یافته و خود را با این دستورات هماهنگ و ملتزم می نمایند.

از جمله ویژگی های برجسته عالمان متمسک به خاندان عصمت و طهارت (ع)، توصیه به عبودیت و بندگی خداوند متعال با التزام به شرع مقدس می باشد. با ملتزم بودن به عبودیت خداوند متعال و شرع الهی، باب الهامات ملائکه و کارگزاران الهی در هدایت به خیرات وتوفیق و عمل به محاسن اخلاق بر انسان گشوده می گردد.

از جمله عالمان بزرگ تاریخ اسلام که به برکت تمسّک به کتاب و سنت و پیوند به آخرین ذخیره الهی حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) باب اینگونه الهامات به خیرات را بر خود گشوده است، عالم ربانی سید بن طاووس (قده) می باشد.

لازم است جهت آشنائی کامل به شخصیت این عالم ربانی، به شرح زندگی و کتاب ها و تألیفات بسیار زیادی که از این عالم بزرگوار باقی مانده است مراجعه نمود. اما اکنون هدف از این نوشتارآن است تا از رهگذر اشاره به تذکرات و توصیه های این عالم ربانی به فرزندش در مورد امام عصر (عج) سایر مباحث اخلاقی این بزرگوار نیز ملاحظه گردد.

چون که گل رفت و گلستانی نماند بوی گل از چه جوئیم از گلاب

با آشنائی به نوع تذکرات اخلاقی این عالم بزرگوار به فرزندش می توان به گستردگی معنای “ورع” و پارسائی در هر مرتبه و شأن انسانی مورد توصیه امام صادق (ع) پی برد و از این طریق مختصات اخلاقی یک انسان پیوند یافته به ساحت مقدس امامان معصوم (ع) آشنا گردید.

با مراجعه به سایر توصیه های اخلاقی این عالم ربانی (قده) به فرزندش می توان به مشخصه مهم فرا گیر بودن تذکرات اخلاقی کتاب و سنت پی برد. این تذکرات با درجات مختلف فراگیری، مانند فراگیری درجات مختلف تذکر به معرفت فطری به خداوند متعال می باشد که می تواند شامل افراد عادی تا عالمان وفقیهان بلند مرتبه و ژرف اندیش گردد.

با مطالعه توصیه های آن بزرگوار در کتابی که تدوین نموده است، انسان خود را از وراء صد ها سال در برابر عالمی ربانی می یابد که آنگونه اخلاق خود را در کلام نافذ تجسم می بخشد، که با خصوصیات اخلاقی خود، انسان را متواضع و منقلب می نماید. آری باید چنین باشد، زیرا این خصوصیات کلام بزرگ مردی است که طنین صدای مولای خود را از درون سرداب در سرّ من رأی می شناخته است.

تذکرات اخلاقی این بزرگوار، تذکراتی در امور مقدماتی از شکر نعمات فراوان روزمره زندگی که اکثر مردم در رعایت آن امهال و کوتاهی دارند شروع وتا تذکراتی بلند همتانه در عدم قبول پست قضاوت و مقام فتوی در هنگام نداشتن شایستگی های لازم برای فقیهان عاقبت اندیش را شامل می گردد.

اشاره به بخش های مختلف اخلاقی مورد تذکر این بزرگوار (قده)، علاوه بر راهگشا بودن در امور جاری روزمره، ما را هدایت می نماید تا با راه و روش اخلاقی عالمان و وارستگان پیوند یافته به ساحت مقدس مهدوی در دوران غیبت امام عصر (عج) آشنا گردیم و با پیروی ازدستورات و توصیه های آنا رضایت آن امام همام را جلب نمائیم.

شایسته است که به مناسبت، به ذکر دو روایت در وظایف منتظران درموضوع “ورع” و محاسن اخلاق اشاره گردد تا با ملاحظه بخشهائی اخلاقی توصیه های سید بن طاووس (قده) به معنای واقعی “ورع” آشنا گردیم.

عن أبی بصیر[۴]، عن أبی عبد الله علیه السلام أنه قال ذات یوم: ألا اخبرکم بما لا یقبل الله عزوجل من العباد عملا إلا به ؟ فقلت: بلى فقال: شهاده أن لاإله إلا الله، وأن محمدا عبده ورسوله والاقرار بما أمر الله والولایه لنا، والبراءه من أعدائنا، یعنی أئمه خاصه والتسلیم لهم، والورع والاجتهاد، والطمأنینه والانتظار للقائم ثم قال: إن لنا دوله یجیئ الله بها إذا شاء.

ثم قال: من سرّ أن یکون من أصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق، وهو منتظر، فان مات وقام القائم بعده کان له من الاجر مثل أجر من أدرکه، فجدّوا وانتظروا هنیئا لکم أیتها العصابه المرحومه.

ترجمه[۵]: نعمانى در کتاب «غیبت» از ابو بصیر و او از حضرت صادق علیه السّلام روایت میکند که روزى فرمود: آیا شما را از چیزى مطلع نگردانم که خداوند عمل بندگانش را جز بوسیله آن؛ نمیپذیرد؟ من گفتم: بفرمائید بدانیم آن چیست؟ فرمود: آن گواهى دادن بیگانگى خدا و رسالت محمد صلّى اللَّه علیه و آله و اعتقاد بآنچه خدا فرموده و دوستى ما و بیزارى از دشمنان ما ائمه و تسلیم در برابر آنها و پارسائى و کوشش در امر دین و صبر و انتظار براى ظهور قائم ماست. آنگاه فرمود: ما را دولتى است که هر گاه خداوند بخواهد آن را مى‏آورد.

سپس افزود: هر کس مشتاق است که از یاران قائم ما باشد، باید منتظر ظهور او باشد و پرهیز کارى پیشه سازد و داراى اخلاق نیکو باشد و بدین گونه انتظار آن روز کشد.اگر در این حالت بمیرد و بعد از مرگ او قائم قیام نماید، ثواب کسى دارد که آن حضرت را درک کرده است. پس سعى کنید و منتظر باشید، خوش بحال شما اى مردمى که‏خداوند شما را مشمول رحمت خود گردانیده است‏!

عن محمد بن مسلم[۶] قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام یقول: اتقوا الله واستعینوا على ما أنتم علیه بالورع، والاجتهاد فی طاعه الله، وإن أشد ما یکون أحدکم اغتباطا بما هو فیه من الدین لوقد صار فی حد الآخره، وانقطعت الدنیا علیه فإذا صار فی ذلک الحد عرف أنه قد استقبل النعیم والکرامه من الله، والبشرى بالجنه، وأمن ممن کان یخاف، وأیقن أن الذی کان علیه هوالحق وأن من خالف دینه على باطل، وأنه هالک. فأبشروا ثم أبشروا ! ما الذی تریدون ؟ ألستم ترون أعداءکم یقتلون فی معاصی الله، ویقتل بعضهم بعضا على الدنیا دونکم، وأنتم فی بیوتکم آمنین فی عزله عنهم،وکفى بالسفیانی نقمه لکم من عدوکم، وهو من العلامات لکم، مع أن الفاسق لوقد خرج لمکثتم شهرا أو شهرین بعد خروجه لم یکن علیکم منه بأس حتى یقتل خلقا کثیرا دونکم ….

ترجمه[۷]: در آن کتاب (غیبت نعمانی) از محمد بن مسلم روایت کرده که گفت: از امام محمد باقرعلیه السّلام شنیدم می فرمود: پرهیزکارى پیشه سازید، و با تقوى و کوشش در اطاعت خداوند بر این عقیده که دارید؛ کمک بجوئید. وقتى یکى از شما بسراى دیگر شتافت و درهاى دنیا بروى او بسته شد دین و پرهیزکارى او سخت‏ترین چیزى است که مورد غبطه و رشک دیگران (که از آن بى‏نصیب هستند) واقع مى‏شود. وقتى آدم قدم بسراى دیگر گذاشت می داند که باستقبال نعمت ها و وعده‏هاى الهى و مژده رفتن به بهشت، میرود و از کسى که می ترسیده ایمن است. و یقین میکند که در دنیا بر حق بوده، و کسى که در جهت خلاف دین میرفته بر طریقه باطل و گمراه است پس شما را (بر این عقیده) مژده میدهم، باز هم مژده میدهم. شما چه مى‏خواهید؟ آیا نمى‏بینید که دشمنان شما در ارتکاب گناهان الهى کشته می شوند و براى رسیدن بدنیاى فانى یک دیگر را بقتل میرسانند ولى شما چنین نیستید و از آنها دورى جسته در خانه‏هاى خود با طیب خاطر آسوده‏اید؟ بلاى سفیانى که از دشمنان شماست براى شما کافى است. خروج او براى شما از علامات ظهور است، مع الوصف آن فاسق وقتى خروج میکند شما یکى دو ماه آسوده مى‏مانید و خطرى از وى نمى‏بینید او مردم بسیارى را بقتل می رساند ولى شما جزو آنها نیستید…..

همچنین در بخشی از این مجموعه در سفارش سیدبن طاووس درباره امام عصر (عج) به فرزندش می خوانیم:
…. بخش ۱۵۰: اى فرزند اى محمد ترا و برادرت را و هر کس را که این کتاب را بخواند به آشتى و درستى در معامله با خداى عز و جل و رسول او (ص) و حفظ و رعایت فرمان خدا و رسول که در باره ظهور مولاى ما مهدى (ع) بیان فرموده‏اند و بشارت داده‏اند سفارش مى‏کنم. چه، قول و عمل بسیارى از مردم از نظرهاى فراوان با عقیده آنان مخالف است. مثلا بارها دیده‏ام که اگر بنده‏اى یا اسبى یا درهم و دینارى از آنان گم شود سرا پا متوجه آن مى‏شوند و براى یافتن آن نهایت کوشش را بعمل مى‏آورند اما ندیده‏ام که کسى براى تأخیر ظهور آن حضرت و عقب افتادن اصلاح اسلام و تقویت ایمان مسلمانان و قطع ریشه کافران و ستمگاران باندازه دلبستگى باین امور ناچیز دلبسته باشد و به اندازه‏اى که براى از دست دادن این اشیاء متاثر مى‏گردد متاثر باشد.

پس چنین کسانى چگونه مدعى آنند که بحق عارفند و برسول او واقف و بامامت آن حضرت معتقد؟ و چگونه ادعاى دوستى آن بزرگوار مى‏کنند و در باره چگونگى‏هاى والاى او به مبالغه مى‏پردازند. و از آن جمله کسانى را دیده‏ام که به زبان، سرورى و ظهور آن حضرت و نفوذ احکام امامت او را واجب مى‏شمارند اما اگر سلطان یا امیرى از دشمنان آن امام بزرگوار و از منکران امامت او به‏ آنان احسان و مهرى داشته باشد و عنایتى روا دارد با و دل مى‏بندند و مهر او را در دل جاى مى‏دهند و بقاى او را مى‏خواهند و باندازه‏اى باو متوجه مى‏گردند که از طلب مهدى (ع) باز مى‏مانند و واجبات را از یاد مى‏دهند منجمله عزل و بیکار شدن آن سلطان یا امیر را که باید پیوسته آرزو داشته باشند نمى‏خواهند.

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
شناخت امام زمان علیه السلام، تنها راه سعادت - بخش پانزدهم

و از آن جمله گروهى را مى‏ شناسم که بر خود واجب مى‏ دانند که بشادى آن حضرت شاد باشند و به اندوه او اندوهگین، و مى‏ گویند آنچه در این جهان است و آنچه بما رسیده است به برکت وجود آن بزرگوار است با این همه اگر درهم و دینارى یا قطعه زمینى از ایشان غصب شود بیش از غصب‏ها و غارت هاى اموال دیگران متأثر مى‏گردند.

آیا این گونه حالات و چگونگى‏ها با وفاى بحق تعالى و معرفت او جل جلاله و شناخت رسول او (ص) و معرفت اوصیاى او علیهم السلام مناسبتى دارد.؟

نیز از آن جمله روزى به مردى که بظاهر دلبسته ظهور شریف آن بزرگوار است و به او دعوى وفادارى مى‏کند و از غیبتش سوکوار و اندوهناک است گفتم اگر آن حضرت (ع) به تو بگوید که من از طریق پدران خود دانسته‏ام که اگر ظهور کنم بمحض اینکه چشمت بمن افتد در دم جان خواهى سپرد اما اگر در ظهور من تأخیر افتد بیست سال دیگر با کمال خوشى با زن و فرزند و اهل و عیال خواهى زیست آیا چند روزه زندگانى این جهان فانى را به تأخیر ظهور من ترجیح نخواهى داد؟

و دیگر بکسى که در اظهار دوستى و مهر بآن حضرت مبالغه مى‏کرد گفتم که اگر آن حضرت بتو ابلاغ کند که پادشاه کشور تو در ایام غیبت او روزى هزار دینار بتو مى‏پردازد و آن مال بر تو حلال و پاکیزه است و مدتها نیز آن را دریافت خواهى داشت پس آنگاه حضرت بزرگوار امام بتو ابلاغ فرماید که خداى تعالى اذن ظهور داده است و زین پس آن مبلغ بر تو حلال نیست آیا تو ترجیح مى‏دهى که غیبت بطول انجامد و آن مستمرى را دریافت کنى تا حضرت او ظهور کند و مستمرى قطع شود و آن را مستمرى یکى از دشمنان تو قرار دهد که در رتبه از تو پایین است با این همه بحساب و کتاب تو نیز رسیدگى نمایند؟

آیا کدامیک از این دو را ترجیح مى‏دهى؟ طول غیبت و اخذ روزى هزار دینار را، یا شتاب در ظهور امام و قطع آن مبلغ و پرداختن آن بدشمن تو؟

بیکى از برادران گفتم اصحاب مهدى (ع) کسانیند که آن بزرگوار را براى آنچه خدا مى‏خواهد خواسته‏اند خواه به دنیاى آنان سودمند باشد یا زیانبخش. در هر حال تابع مشیت الهى هستند.

یکى از معتقدان به امامت آن بزرگوار (ع) گفت براى من در غیبت امام شبهه حاصل شده است. گفتم آن چیست؟ گفت آیا براى آن حضرت امکان ندارد که یکى از شیعیان خود را ملاقات کند و اختلاف هایى را که در دین جدّش (ص) روى داده است از میان ببرد؟

از من خواست که پاسخ آن را بدهم نه آنسان که در کتابها نوشته‏اند، چه، از آنها و از آنچه شنیده است رفع شبهه او نشده است.

گفتم آیا قدرت آن حضرت در رفع اختلافها بیشتر است یا توانایى خداى متعال؟ و آیا رحمت و فضل حق تعالى بیشتر است یا رحمت و فضل و عدل آن بزرگوار؟ گفت البته قدرت و رحمت و عدل‏ الهى. گفتم چرا خداى ارحم الراحمین و اکرم الاکرمین این اختلافها را رفع نمى‏فرماید و مى‏دانیم که خداى تعالى براى این کار راهها و اسبابها در حیطه قدرت دارد که بنى آدم را آن امکان نیست. آیا در این کار حکمت و مصلحت و عدل و فضیلت نیست که او جل جلاله مقتضى دانسته است؟ گفت آرى.

گفتم پس عذر خلیفه و جانشین او نیز همان اقتضاى کار است، چه، آنچه حضرت او کند آنست که امر و رضاى الهى است.

آنگاه سخن مرا پذیرفت و شبهه او بر طرف گردید و دانست که این سخن حق را که پروردگار جل جلاله بر زبان من جارى ساخته است صحیح و درست است.

سید بن طاوس فرزند را بامام عصر (ع) مى‏ سپارد

اى محمد اى فرزند که امیدوارم پروردگار جل جلاله ظاهر و باطن ترا بدوستى و مهر اولیاى خود و دشمنى دشمنان خود زینت بخشد.

در ایام زیارت عاشورا در کربلاى معلى خبر ولادت تو (که به طالع سعد در ساعت دو و پنج دقیقه سه شنبه نهم محرم سال ششصد و چهل و سه بوده است) بمن رسید. من بشکرانه این نعمت و احسان پروردگار. با فروتنى بسیار در پیشگاه مقدسش بر پاى خاستم و بفرمان الهى ترا بنده مولانا مهدى (ع) و متعلق به او قرار دادم و در حوادثى که بارها براى تو روى داده است بسایه حضرتش پناه برده‏ام و بدامان عنایتش دست زده‏ام و بارها آن بزرگوار را بخواب دیده‏ام به ما انعام‏ها فرموده و نیازهاى ترا بر آورده است چنان که بیان آن از قدرت من بیرونست.

پس در دوستى و مهر و وفا بآن حضرت بزرگوار و توجه دل و تعلق خاطر آن گونه باش که خدا و رسول او و پدران بزرگوارش مى‏خواهند و خواسته‏هاى حضرت او را بر نیازهاى خود مقدم دار و من این مقوله را در کتاب (المهمات و التتمات) شرح داده‏ام.

و پیش از آنکه براى خود و عزیزانت صدقه دهى براى حضرت او صدقه ده و دعا بآن وجود مقدس را بر دعاى بخود مقدم دار و براى جلب توجه و احسان آن بزرگوار در هر کار خیر براى وفاى بحق حضرت او را بر خویشتن برترى ده و در روزهاى دوشنبه و پنجشنبه با فروتنى و خضوع نیازهاى خود را بر حضرتش عرضه کن و چنان که در پایان کتاب (المهمات) نوشته‏ام وقتى بآن بزرگوار خطاب مى‏ کنى پس از تقدیم سلام زیارتى را که به (سلام اللَّه الکامل) آغاز مى‏ شود بخوان و بگو: «یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَهٍ مُزْجاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ‏… تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ‏ یا مولانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین» و بگو اى سید و مولاى من اینها مقام برادران یوسف است با برادر و پدر خود که پس از آن همه جنایت، بآنان رحمت آوردند و از گناهانشان چشم پوشیدند. پس اگر ما نزد خدا و رسول او و پدران بزرگوارت و نزد تو پسندیده و مورد رضا نیستیم تو اى سرور ما از حضرت یوسف که برادران خود را بخشود و به آنان مهربانى کرد براى بخشودن ما و رحمت آوردن بما و ابراز حلم و کرم احق و اولایى. نیز در حضرت او بگو اى سرور و مولاى ما در اخبار چنین دیده‏ام که جدت محمد (ص) را دشمنى سر سخت بود بنام (نصر بن حارث) و آن بزرگوار او را بقتل رسانید پس از آن خواهر او این شعار را خطاب بآن بزرگوار انشاء کرد:

محمد و لأنت نسل نجیبه من قومها

و الفحل فحل مغرق.

ان کان یمکن ان نمن و ربما

من الفتى و هو المغیظ المحنق.

و العبد اقرب من وصلت قرابه

و احقهم ان کان عتق یعتق

اى محمد تو از تبار زنان پاکدامان و از نژاد مردان مرد و از نسبى والایى. اگر امکان داشت و بر ما منت مى‏گذاشتى و بسا جوانمردان که خشم گلوشان را مى‏فشارد با آن همه منت مى‏گذارند و مى‏بخشایند و بنده تو از نظر پیوند خویشاوندى به تو نزدیکتر است و بیش از همه بر تو حق دارد.) چون خواجه کائنات این اشعار شنید فرمود اگر این اشعار بمن رسیده بود او را مى‏بخشودم و تو اى مولاى بزرگوار در همه صفات پسندیده پیرو نیاى بزرگوار خویشى (ص).

نیز بگو به آن امام بزرگوار: من در حدیث دیده‏ام که وقتى حضرت موسى (ع) بقارون که از خویشان او بود نفرین کرد زمین او را در کام کشید. قارون فریاد بر آورد و گفت «و وا رحماه» از آستان الهى بزمین فرمان رسید که دیگر او را فرو مبر یعنى پروردگار رحمان حق خویشاوندى را محترم مى‏شمارد نیز من اینک اى امام بزرگوار به آستان تو عرضه مى‏دارم. «و وا رحماه!» و جز این سخنان هر چه خداى تعالى بر ضمیر و بر دل تو الهام فرماید و به زبان تو مى‏گذارند بحضرتش عرضه‏دار نیز عرضه کن که پدرم مرا آگاه کرده است که مرا بتو سپرده است و سفارش مرا بتو کرده است و به اذن خداى تعالى مرا بنده تو قرار داده است و همانا که آن حضرت (ع) بتو پاسخ خواهد داد.

وصول پاسخ امام عصر علیه السلام‏

و اى فرزند محمد که امیدوارم خداى تعالى عقل و قلب ترا لبریز از تصدیق اهل تصدیق فرماید و توفیق معرفت حق عطا نماید.

بدان که راه شناخت پاسخ سرور و مولاى ما مهدى (ع) و راه دریافت این شرف که پروردگار بقدرت و رحمت خود براى متوسلان بآن حضرت مقرر فرموده است چند چیز است: از آن جمله است آنچه (محمد بن یعقوب کلینى) در کتاب (رسائل) از قول کسى که نام او را نقل کرده است چنین بیان فرموده که گفته است:

بحضرت ابو الحسن نوشتم: مردى دوست مى‏دارد که نیازهاى خود را به امام خود عرضه کند آنچنان که دوست مى‏دارد آن را به پروردگار خود عرض کند او را چه باید؟

در پاسخ من نوشت: اگر نیازى دارى لبهاى خود را حرکت ده که پاسخ تو خواهد رسید. … 

بخش ۱۵۱: و اى فرزند اى محمد که خداى جل جلاله سعادت ترا به دیدار حضرتش کمال بخشد و مقام ترا شریف گرداند و کار ترا بخیر پایان بخشد. بدان که اگر در کتاب مقدس قرآن این آیه نبود که مى‏فرماید: یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ. (سوره رعد آیه ۳۹) خدا آنچه را که بخواهد محو مى‏گرداند و آنچه را که بخواهد ثابت مى‏ کند و اصل کتاب نزد اوست.

به اطمینان بتو مى‏ گفتم که حضور آن حضرت را درک مى‏کنم و در سایه نعمت بیدریغ و گسترده‏اش رخت مى ‏کشم. چه، این روزگار ایام ظهور آن خورشید تابان است و هنگام زوال زیان و ناامیدى و حرمان. اگر خداى تعالى مرا باین آرزو برساند مرا به تحفه‏هاى شرف و اقبال سرافراز فرموده است و اگر پیش از رسیدن باین مقصد عالى مرگ مرا برباید همانا که تدبیر امور و آرزوهاى من بدست اوست جل جلاله.

بخش ۱۵۲: و اى فرزند اى محمد- که خداى تعالى نیکبختى ترا به بقاى خود کمال بخشد بشرف بقا و حسن ارادت خود مسئولیت و پایان کار ترا مقرون شرف گرداند- اگر پیش از ظهور آن حضرت مرگ مرا دریابد و به دیدار حقتعالى فرا خوانده شوم و عنایت حضور در رجعت آن بزرگوار نصیبم نشود بتو و بکسانى از تبار من که بزیارت آن حضرت سرافراز مى‏گردند وصیت مى‏کنم و خداى تعالى و فرشتگان را بگواه مى‏گیرم که وقتى بسعادت زیارت آن بزرگوار رسیدید و در پیشگاه وى رخصت سخن گفتن یافتید بمحضر مقدسش عرضه دارید که پدر ما بنده‏اى سر بفرمان و مملوکى خاکسار بوده است اگر او را به پیشگاه مقدس خود بپذیرى هر چه رضاى تو باشد بجاى آورد و استدعاى او آنست که رخصت عرض سلام و درود باو عطا فرمایى و چنان که شایسته بزرگوارى تست او را به آرزو برسانى. و از مکارم اخلاق آن بزرگ تمنا دارد که سفارش او را در باره این بنده که ابلاغ‏کننده سخن اوست و اینک در آستان تست از روى کرم بپذیرى و او را در زمره عزیزان درگاهت قرار دهى و به این سرافراز فرمایى که نیاز خود را در پیشگاه حضرت بارى جل جلاله و محضر مبارکت عرضه بدارد درود خدا و برکات و تحیات و اقبال او نثار تو و پدران پاکت باد.

ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب /دوازده شعبان سال ۱۴۳۲ قمری برابر با بیست و سوم تیر ۱۳۹۰

متن کامل مقاله:   towsieh-sysed-tawous


[۱] – این بخش ها از کتاب “فانوس” ترجمه کتاب “کشف المحجه لثمره المهجه” توسط آقای مبشری انتخاب گشته است.ترجمه دیگر این کتاب تحت عنوان “برنامه سعادت” توسط سید محمد باقر شهیدی گلپایگانی می باشد.

[۲] – لازم به یادآوری است بخش های اعتقادی این کتاب در مباحث معرفت خداوند متعال و نبوت و امامت و تاریخ صدر اسلام جداگانه تنظیم و ارائه شده است.همچنین با تقدیم بخشهای اخلاقی این کتاب، علوم و کتابهای مورد توصیه آن بزرگوار و نهی از ورود در مجادلات علم کلام به انتهای مجموعه منتقل نموده ایم.

[۳] – یاد آوری می گردد که تفکیک و تقسیم بندی قسمت اخلاقی بخش هائی از این کتاب تحت این عناوین از طرف تنظیم کننده این نوشتار صورت گرفته است

[۴] – بحار الأنوار – العلامه المجلسی ج ۵۲ ص ۱۴۰

[۵] – مهدى موعود-ترجمه جلد سیزدهم بحار، ص ۹۱۳

[۶] – بحار الأنوار – العلامه المجلسی ج ۵۲ ص ۱۴۰

[۷] – مهدى موعود-ترجمه جلد سیزدهم بحار ص ۹۱۴

مطالب مرتبط

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.