دوست داران علی علیه السلام (حدیث رایت)
من فردا پرچم را دست مردی میدهم که هرگز فرار نمیکند و خداوند پیروزی را به وسیله او میسر میسازد. او، خدا و پیامبرش را دوست میدارد و خدا و پیامبر نیز وی را دوست دارند.
در جریان جنگ خیبر، روزی پیامبر صلی الله علیه و آله پرچم فرماندهی سپاه را به دست ابوبکر دادند. او چون در برابر یهودیان خیبر توان مقابله نداشت، فرار را بر قرار ترجیح داد. روز دیگر، فرماندهی لشکر به عمر واگذار شد. او نیز مانند ابوبکر ترسید و پا به فرار گذاشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله که این وضع را مشاهده کردند، فرمودند: چرا بعضی با شکست مفتضحانه، از میدان جهاد فرار میکنند و سپس نیروی اسلام را به وحشت و ترس و زبونی تشویق میکنند؟ من فردا پرچم را دست مردی میدهم که هرگز فرار نمیکند و خداوند پیروزی را به وسیله او میسر میسازد. او، خدا و پیامبرش را دوست میدارد و خدا و پیامبر نیز وی را دوست دارند.
این داستان به اندازهای مشهور است که حتی ابن ابی الحدید دانشمند معروف اهل سنت ضمن شعری میگوید:
ـ و هر آنچه را که فراموش کنم، فرار این دو نفر را فراموش نمیکنم، با این که میدانستند فرار کردن از جنگ، گناه است.
ـ پرچم بزرگ و باافتخار پیامبر را با خود بردند ولی (در اثر گریختن) لباس ذلت و خواری بدان پوشاندند…
ـ شما (دو تن مرد این میدان نیستید بهتر که) آن را ترک گویید و بگذارید رادمردی (علی) آن را مالک شود که هرگز گرد ننگ و مذلت بر دامن مردانگیش ننشسته است.
ـ او چنان کسی است که طول جنگ و سختی را راحتی میداند و دوام مسالمت و گوشهنشینی را رنج و عذاب میشمارد.
ثبت دیدگاه