حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ Thursday, 28 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

«داوری منصفانه»

روزی “ابوالحسن الرفاء”(۱) از شعرای مشهور شیعه به “ابن رامین”(۲) فقیه شافعی گفت:

– ای ابن رامین! آیا آن هنگام که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (برای غزوه تبوک) از مدینه خارج شد، کسی را به جای خود گذاشت؟

– ابن رامین: آری. علی (علیه السلام) را به جای خود گماشت.(۳)

– رفاء: پس چرا به اهل مدینه نفرمود: «خودتان کسی را انتخاب کنید؛ چون شما هرگز راه اشتباه را نخواهید رفت [و جمع شما به گمراهی نمی‌افتد.]»

– ابن رامین: چون پیامبر خدا نگران اختلاف و درگیری میان مردم بود.

– رفاء: مگر چه عیبی داشت که اختلافی رخ دهد؟ بی‌شک هنگامی که ایشان از مسافرت باز می‌گشت، آن را اصلاح می‌فرمود.

– ابن رامین: ولی عمل رسول خدا که خود جانشینی برای دوران عدم حضورش تعیین می‌فرمود، به محکم‌کاری نزدیک‌تر و عملی مناسب‌تر و منطقی‌تر بود.

رفاء: پس بنابراین یقیناً باید ایشان برای پس از مرگ خود نیز، کسی را به جای خود تعیین کرده باشد.

– ابن رامین: نه. این گونه نیست!

رفاء: آیا مرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مسافرتش مهم‌تر نبود؟ سفر دنیا کوتاه است و سفر مرگ طولانی و ابدی؛ پس چگونه شد که هنگام مرگ، خاطر آن حضرت از اختلاف امت آسوده بود و جانشینی تعیین نکرد اما در مسافرت چند روزه دنیا، نگران امت بود و با این که خود آن حضرت زنده بود و می‌توانست اختلافات را اصلاح نماید، جانشینی برای خود تعیین ‌فرمود.

ابن رامین در مقابل سخنان منطقی ابوالحسن الرفاء نتوانست حرفی بگوید و ساکت شد.(۴)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از ابتدای دعوت تا زمان رحلت به فرمان الهی و به روش‌های گوناگون جانشین خود را معرفی می‌کرد و با تعیین ملاک‌های رهبری و نشان دادن شایستگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) برای این امر مهم، زمینه لازم را برای ادامه یافتن نهضت خویش فراهم می‌ساخت. صفحات تاریخ شاهد زنده‌ای بر این مدعاست و اسناد تاریخی موجود، گواهی محکم و استوار بر این حقیقت و بر این شایستگی می‌باشند.(۵)

مسأله جانشینی و وصایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به قدری بر همگان مبرهن و روشن بود که وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر نزدیک شدن رحلت خود را به مسلمانان داد، ایشان از تمام اموری که پس از رحلت آن حضرت باید انجام دهند، پرسش کردند؛ جز جانشینی وی که به یقین برایشان روشن بود و جای پرسیدن نداشت. آنان از غسل آن حضرت و کفن ایشان و این که چه کسی بر آن حضرت نماز بگزارد، کجا وی را دفن نمایند و مسایل دیگر پرسش کردند(۶)، اما هیچ کس نپرسید که: پس از شما رهبری امت با کیست؟ آیا جز این است که امر رهبری روشن شده بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مکرر آن را بیان کرده و جانشین خویش را به همگان معرفی فرموده بود؟!

حق این است که آنان در این باره چیزی نپرسیدند چون می‌دانستند که در غدیر، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حجت را تمام کرده بود و از همگان برای امام بیعت گرفته بود.(۷)

مدارک بسیار و کتب و آثار گران‌قدری مانند الغدیر صدها بار ثابت کرده‌اند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در معرفی جانشین خود هیچ کوتاهی نکرده و برای تثبیت امامت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اقدامات لازم را انجام داده بود تا به فرموده بانوی دو عالم حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) برای کسی عذری باقی نماند(۸) تا مردم بتوانند به امام حق روی آورند و صراط مستقیم را با پیروی از او طی نمایند و حاشا که پیام‌آور هدایت و رحمت در چنین امر خطیری کوتاهی کرده باشد؛ به یقین کوتاهی از جانب مسلمانان بود که فریب شیطان را خوردند و مانند امت موسی (علیه السلام) با وجود آن همه تاکید و سفارش با مکر سامری گمراه شدند و دل به دنیا سپردند و خاندان رسالت را کنار نهادند.

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
رحلت جانگداز نبی اکرم صلی الله علیه و آله

آری؛ از آن روز گرد مصیبت و بلا به واسطه فراموشی پیام و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر پیکره امت اسلام تا به امروز پاشیده شد تا شاید مسلمانان روزی به خود آیند و به صراط مستقیم او باز گردند.

«برگرفته از کتاب: امام؛ یگانه دوران تألیف: دکتر مرتضی طاهری“(با اندکی تغییر و اضافات)»

________________________________________

پاورقیها:

۱- “ابوالحسن الرفاء” (متوفای حدود سنه ۳۶۰ هجری قمری در بغداد) یکی از شعرای مشهور شیعه است. او دارای دیوان شعر می‌باشد. وی در دکانی در موصل به خیاطی مشغول بود؛ لذا وی را به “رفاء” (خیاط) خطاب می‌کردند. (الکنی و الألقاب، شیخ عباس قمی)

۲- عبدالوهاب بن محمد بن عمر بن محمد البغدادی شافعی، معروف به “ابن رامین”، فقیه شافعی و متوفی ۴۳۰ هجری قمری می‌باشد.

۳- این موضوع اشاره به غزوه تبوک دارد. در رجب سال نهم هجری، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای جنگ با رومیان عازم سرزمین روم شدند. ایشان قبل از خروج از مدینه، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به جهت نگرانیها و حساسیت اوضاع، جانشین خود در امور مدینه کردند. (ارشاد، جلد ۱، صفحه ۱۵۶ ؛ سیره ابن هشام، جلد ۲، صفحه ۵۱۹)

البته این سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی گماردن شخصی به جانشینی خود در هنگام خروج از مدینه در تمامی غزوات قابل مشاهده و پیگیری است. جهت مطالعه بیشتر می‌توانید به «این لینک» مراجعه فرمایید.

۴- و قال أبو الحسن الرفاء لابن رامین‏ الفقیه: لما خرج النبی من المدینه ما استخلف علیها أحدا؟ قال: بلى استخلف علیا. قال: و کیف لم یقل لأهل المدینه اختاروا فإنکم لا تجتمعون على الضلال؟ قال: خاف علیهم الخلف و الفتنه. قال: فلو وقع بینهم فساد لأصلحه عند عودته. قال: هذا أوثق. قال: أ فاستخلف أحدا بعد موته؟ قال: لا. قال: فموته أعظم من سفره؟ فکیف أمن على الأمه بعد موته ما خافه فی سفره و هو حی علیهم؟ فقطعه. (مناقب آل أبی طالب، جلد ۱، صفحه ۲۵۸)

۵- به عنوان نمونه ماجرای یوم الإنذار (تاریخ طبری، جلد ۲، صفحه ۳۲۰)، ماجرای غدیر (الغدیر، جلد ۱، صفحه ۱۴ تا ۷۲)، ماجرای منزلت (صحیح مسلمف جلد ۱۵، صفحه ۱۷۴)، ماجرای رایت (تاریخ یعقوبی، جلد ۲، صفحه ۵۶)، ماجرای ملازمت حق (مستدرک حاکم، جلد ۳، صفحه ۱۲۴)، ماجرای حدیث ثقلین (مسند احمد، جلد ۳، صفحه ۱۴)، ماجرای نص ملازمت قرآن (مستدرک حاکم، جلد ۳، صفحه ۱۲۴)، ماجرای نص سفینه (مستدرک حاکم، جلد ۲، صفحه ۳۴۳)، ماجرای نص خصف النعل (مسند احمد، جلد ۳، صفحه ۳۳)، ماجرای اخوت (مستدرک حاکم، جلد ، صفحه ۱۴)، ماجرای نص اتحاد (شواهد التنزیل، جلد ۱، صفحه ۳۷۵)، ماجرای نص اعلام برائت (مسند احمد، جلد ۱، صفحه ۳۳۱) و ده‌ها شواهد تاریخی که در کتب شیعه و سنی به آن اشاره شده است، گوشه‌ای از این مدعاست که شرح تک‌تک آنها در این نوشته میسر نیست.

۶- تاریخ طبری جلد ۱، صفحه ۱۸۰۴ تا ۱۸۰۶؛ طرف من الأنباء و المناقب سید بن طاووسف صفحه ۵۴۵ و…

۷- برای مطالعه بیشتر در زمینه واقعه غدیر و اهمیت آن به مقاله‌ای تحت همین عنوان در قسمت عقاید پایگاه رشد مراجعه فرمایید یا برای مطالعه متن کامل مقاله اینجا را کلیک کنید.

۸- قالت سیده النسوان فاطمه (علیها السلام): “…و هل‏ ترک‏ أبی‏ یوم‏ غدیر خم‏ لأحد عذرا ؛ پدرم روز غدیر خم برای هیچ شخصی عذری [در عدم بیعت با امیرالمؤمنین (علیه السلام)] باقی نگذاشت.” (خصال، جلد ۱، صفحه ۱۷۳)

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.