حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

پنجشنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳ Thursday, 18 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
سرچشمه علوم الهی
۲۲ دی ۱۳۸۹ - ۶:۳۳
پ
پ
سرچشمه علوم الهی
عبداللَّه بن نافع بن ازرق یکی از سران فرقه خوارج بود که جزو سرسخترین دشمنان حضرت عل و خاندان وی (علیهم السلام) به شمار می‏رفت. وی ‏می‏گفت: اگر بدانم در زمین کسی هست که با من بر سر این نکته بحث کند که علی اهل نهروان را کشته و در این خصوص مرتکب ستمی نشده هرآینه به سوی او می‏شتابم.

از او سئوال شد: اگر در میان فرزندانش کسی باشد که این پرسش تو را پاسخ گوید چطور؟ عبداللَّه گفت: آیا مگر در میان فرزندان او دانشمندی وجود دارد؟ به وی گفته شد: این آغاز نادانی توست. آیا مگر این خاندان هیچگاه از وجود دانشمند تهی می‏ماند؟! عبداللَّه گفت: دانشمند امروز آنان کیست؟ پاسخ گفتند: محمّد بن علی بن الحسین بن علی.

عبداللَّه به همراه تنی چند از بزرگان یاران خویش به سوی امام باقر روانه شد و به مدینه در آمد. امام باقر نیز در پی فرزندان مهاجران، و انصار فرستاد و آنان را جمع کرد. سپس خود به سوی مردم رفت، گویی پاره‏ای از ماه بود. آن‏حضرت به سخنرانی ایستاد. خدای را ستود و بر پیامبرش‏ (صلی الله علیه و آله و سلم) درود فرستاد و آنگاه فرمود: سپاس خدا را که ما را به نبوّت گرامی داشت و به‏دوستی خویش اختصاص داد. ای فرزندان مهاجران و انصار هر که منقبتی از علی بن ابی طالب به یاد دارد، برخیزد و بگوید.

مردم برخاستند و مناقب آن حضرت را بر شمردند. عبداللَّه گفت: من نیز این مناقب را از این مردم روایت می‏کنم، امّا من از کفر علی پس از تعیین حکمین سخن می‏گویم. صحبت تا آنجا ادامه یافت که به حدیث خیبر رسیدند. یعنی حدیثی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ خیبر خطاب به‏مسلمانان فرموده بود: هر آینه فردا پرچم را به دست مردی خواهم داد که‏خدا و رسولش را دوست می‏دارد و خدا و رسولش هم او را دوست‏ می‏دارند. وی حمله‌کننده است نه گریزنده و باز نمی‏گردد مگر آنکه ‏خداوند فتح را بر دستان او جاری سازد.

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
ای جان‌جهان امام باقر علیه السلام

امام باقر خطاب به عبداللَّه گفت: درباره این حدیث چه می‏گویی؟ وی پاسخ داد: این حدیث حق است و در آن تردید نتوان کرد، امّا علی بعداً اظهار کفر کرد. امام باقر با شنیدن این پاسخ به او گفت: مادرت به‏عزایت نشیند. به من بگو آیا روزی که خداوند علی بن ابی‏طالب را دوست می‏داشت، می‏دانست که وی روزی نهروانیان را می‏کشد یا نمی‏دانست؟ اگر بگویی نمی‏دانست، کفر ورزیده‏ای. عبداللَّه گفت: می‏دانست امام ‏فرمود: خداوند او را دوست می‏داشت چون اطاعتش می‏کرد یا چون نافرمانیش می‏کرد؟ عبداللَّه پاسخ داد: بنابر این که اطاعتش می‏کرد. پس ‏امام باقر به او فرمود: برخیز که شکست خوردی.

عبداللَّه برخاست در حالی که می‏گفت: تا بر شما رشته سپید از رشته سیاه صبح آشکار شود، خداوند خود نیک می‏داند که رسالتش را کجا قرار دهد.(۱)

« برگرفته از کتاب \”هدایتگران راه نور – زندگانی امام محمّدباقر (علیه السلام)\”، نوشته آیه الله سید محمد تقی مدرسی »

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.