حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ Thursday, 28 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
سرگذشت صحیفه سجادیه
۲۷ آذر ۱۳۸۹ - ۴:۴۶
پ
پ
سرگذشت صحیفه سجادیه
متوکل بن هارون که از یاران امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) است، نقل می کند در دیداری که هنگام بازگشت از سفر حج با یحیی بن زید (نوه امام سجاد(علیه السلام)) داشتم، او را از پیشگویی امام صادق(علیه السلام) نسبت به شهادتش با خبر ساختم. در این هنگام یحیی بن زید به من گفت: آیا از پسر عمویم چیزى نوشته‏اى؟ گفتم: آرى. گفت: به من نشان بده. پس چند نوع دانش را که از آن حضرت ضبط کرده بودم به او عرضه داشتم. سپس دعایى را به او نشان دادم که امام صادق (علیه السّلام) بر من املاء فرموده بود و برایم گفته بود که پدرش امام باقر (علیه السّلام) آنرا بر او املاء فرموده بود و خبر داده بود که آن از دعاى پدرش امام سجاد (علیهما السلام) از دعاى صحیفه کامله است. آنگاه یحیى تا پایان آن را نظر کرد…

سپس او گفت: آیا اجازه مى‏دهى که از روى آن نسخه‏اى بردارم؟ گفتم: اى پسر رسول خدا! آیا در آنچه که از خود شماست اجازت مى‏خواهى؟ پس یحیی گفت: هم اکنون بر تو ارائه خواهم کرد صحیفه‏اى از دعاى کامل را از آنچه پدرم از پدرش حفظ فرموده و به من در مورد نگاه‏داشتن و بازداشتن آن از نا اهلان سفارش نموده است.

سپس یحیى جامه دانى را خواست و صحیفه قفل خورده مهر کرده‏اى را از آن خارج کرد و مهر آن را نظاره کرد و بوسید و گریه کرد. آنگاه مهر را شکست و قفل را باز کرد، سپس صحیفه را گشود و بر چشم خود گذاشت و بر چهره خود مالید و گفت: به خدا قسم اى متوکل! اگر نبود مطلبى که در رابطه با کشته شدن و به دار آویخته شدن من از پسر عمویم نقل کردى، بدون شک این صحیفه را به تو نمى‏دادم. ولى من مى‏دانم که گفتار حضرت صادق (علیه السّلام) حق است و آن را از پدرانش گرفته و به زودى صحت آن روشن خواهد شد. لذا من ترسیدم که چنین علمى بدست بنى امیه افتد و آن را از دیده‏ها بپوشانند و در گنجینه‏هاى خویش براى خود ذخیره کنند. از این رو آن را بگیر و مرا نسبت به حفظ آن، خاطر جمع کن و منتظر باش تا چون خداوند در کار من و این قوم حکم خود را جارى سازد، این صحیفه را که امانت من در نزد تو است به دو پسر عمویم محمد و إبراهیم(۱) برسان، که آن دو نفر پس از من در این کار جانشینان من هستند.

متوکل گوید: من صحیفه را گرفتم و چون یحیى بن زید به شهادت رسید، به مدینه رفتم و امام صادق (علیه السّلام) را زیارت کردم و قصه یحیى را براى آن جناب گفتم. آن حضرت گریست و به شدّت بر یحیى اندوهگین شد و فرمود: …اکنون آن صحیفه کجاست؟ گفتم: اینک این همان صحیفه است. آنگاه آن را باز کرد و فرمود: به خدا قسم این خط عمویم زید و دعاى جدّم على بن الحسین (علیهما السلام) است. سپس به فرزندش فرمود: اى اسماعیل! بر خیز و آن دعا که تو را به حفظ و نگهداریش امر کردم، بیاور. پس اسماعیل برخاست و صحیفه‏اى را که گویى همان صحیفه‏اى بود که یحیى بن زید به من داده بود، بیرون آورد. پس حضرت صادق (علیه السّلام) آن را بوسید و بر چشم خود نهاد و فرمود: این خط پدرم و املاء جدم (امام سجاد (علیه السلام)) در حضور من است.

در این هنگام عرض کردم: اى پسر رسول خدا! اگر مصلحت بدانید، آن را با صحیفه زید و یحیى مقابله نمایم. پس اجازه داد و فرمود: تو را براى این عمل شایسته دیدم. پس من آن دو را مقابله کردم و دیدم که هر دو یکى است و حتى در یک حرف هم اختلافى بین آن دو ندیدم….

متوکل گوید: آنگاه حضرت صادق (علیه السّلام) دعاهاى صحیفه را بر من املاء کرد و آن ۷۵ باب بود که ۱۱ باب آن از حافظه‏ام رفت و ۶۴ باب آن را حفظ نمودم…

اما آیا حقیقتا این چنین کتابی، تنها کتاب دعاست؟ یا آنکه رسالتهای دیگری را نیز به دوش دارد؟

 

(برگرفته از مقدمه صحیفه سجادیه، ترجمه حجه الاسلام غرویان)

پاورقی:

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
لیس الغریب

۱- محمد و ابراهیم فرزندان عبد الله بن حسن بن حسن بن على (علیهما السلام) می باشند.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.