حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

سه شنبه, ۲۹ اسفند , ۱۴۰۲ Tuesday, 19 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

سوگ نامه -برگرفته از کتاب «کشتی پهلو گرفته»

چه شبی است امشب خدایا!

این بنده تو هیچ گاه این قدر بی تاب نبوده است. این دل و دست و پا هیچ گاه این قدر نلزیده است. چه کند علی با این همه تنهایی!
ای خدا در سوگ پیام آور تو که سخت ترین مصیبت عالم بود، دلم به فاطمه خوش بود. می گفتم: گلی از آن گلستان در این گلخانه یادگار هست، اما اکنون چه بگویم؟ این همه تنهایی را کجا ببرم؟ این همه اندوه را با که قسمت کنم؟

ای خدا چقدر خوب بود این زن! چقدر محجوب بود! چقدر مهربان بود! چقدر صبور بود!

وقتـی به خانه می آمـدم انگار پا به دریـای محبـت می گذاشـتم، انگار در چشـمه صفـا شستشو می کردم. خستگی کجا می توانست خودی نشان دهد.
زندگی دشوار بود و مشکلات بسیار، اما انگار من بر دیبای مهر فرود می آمدم، بر پشتی لطف تکیه می زدم و بال و پر عطوفت را بر گونه های خودم احساس می کردم.
فاطمه در این دنیا برای من حقیقت کوثر بود. با وجود او تشنگی، گرسنگی، سختی، جراحت، کسالت و خستگی به راستی معنا نداشت. اکنون با رفتن او من خستگی های گذشته را هم بر دوش خودم احساس می کنم.
چطور من بدن نازنین این عزیز را شستشو کنم؟! کاش آبی بود که آتش این دل سوخته را خاموش می کرد. ای اشک، بیا ! بیا که اینجاست جای گریستن.
ای وای این تورم بازو از چیست؟ …. این همان حکایت جگرسوز تازیانه و بازوست. فاطمه! گفتی بدنت را از روی لباس بشویم. برای بعد از رفتنت هم باز ملاحظه این دل خسته را کردی؟ نازنین! چشم اگر کبودی را نبیند، دست که التهاب و تورم را لمس می کند.
عزیز دل! کسی که دل دارد، بی یاری چشم و دست هم درد را می فهمد.
اینجا جای تازیانه نامردان است در آن زمان که ریسمان در گردن مرد تو آویخته بودند.
ای خدا! این غسل نیست، شستشو نیست، مرور مصیبت است. دوره کردن درد است، تداعی محنت است.
ای وای از حکایت محسن! حکایت فاطمه و آن در و دیوار! حکایت آن میخ های آهنین با بدن نحیف و خسته و بیمار! حکایت آن آتش با آن تن تب دار! حکایت آن دست پلید با این گونه و رخسار! حکایت آن همه مصیبت با این دل بی قرار!
آرام تر اسماء! دست به سادگی از این همه جراحت عبور نمی کند، دل چطور این همه مصیبت را مرور کند؟!
این که جسم است این همه جراحت دارد، اگر قرار به تغسیل دل بود، چه می شد! این دلِ شَرحِه شَرحِه، این دل زخم دیده، این دل جراحت کشیده….
برگرفته از کتاب «کشتی پهلو گرفته» سید مهدی شجاعی
پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
داستان فدک را دقیق تر بدانیم

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.