حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ Thursday, 28 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

مجموعه شعر به مناسبت ولادت امام حسین علیه السلام

مجموعه شعر به مناسبت ولادت امام حسین علیه السلام

 

چه خوب است آب و هوایی که دارید

همیشه بهشت است جایی که دارید

الهی روی خلوتی هم نبیند

شلوغی این کوچه هایی که دارید

 علی اکبر لطیفیان-امام حسین (ع    (    -ولادت
 

چه خوب است آب و هوایی که دارید

 

همیشه بهشت است جایی که دارید

 

الهی روی خلوتی هم نبیند

 

شلوغی این کوچه هایی که دارید

 

مجال عرق ریختن هم ندادید

 

به پیشانی این گدایی که دارید

 

نمی خواهم اصلا بفهمم که ما را

 

کجا می برد رد پایی که دارید

 

همین که شما می بریدم، یقینا

 

شبی می رسم تا خدایی که دارید

 

از امروز ناله رسان حسین است

 

پر فطرس بینوایی که دارید

 

برایم هوای بهشتی بالا

 

حرام است با کربلایی که دارید

 

شما با خدا با خدا با خدایید

 

ومن با شمایم شمایی که دارید    

 

    مرا خیمه کربلا می نویسید

 

دخیل حسینیه ها می نویسید

 

دل بی قرار اختیاری ندارد

 

اسیر است و راه فراری ندارد

 

مقامات عاشق فنا می پذیرد

 

اگر هم بمیرد مزاری ندارد

 

کسی که بنا نیست بی سر بمیرد

 

چه بهتر دل بیقراری ندارد

 

دل بی حسین اصل و فرعش زیادی است

 

شبیه درختی که باری ندارد

 

دل بی حسین از گل بدترین هاست

 

دل بی حسین اعتباری ندارد

 

بود ذکر سجاده هر فقیری

 

امیری حسین فنعم الامیری

 

همه زیر پایند و بالا حسین است

 

همه قطره اند و دریا حسین است

 

چه رسم خوشی که زمان تولد

 

کلام نخستین ما یا حسین است

 

حسن هم حسین است ، علی هم حسین است

 

محمد حسین است و زهرا حسین است

 

حسن یا علی فاطمه یا محمد

 

تجلی این چهارتن با حسین است

 

همین که به جز عشق چیزی نگفتیم

 

تجلی \” لا ذکر الا حسین \” است

 

گنهکارها نیز ترسی ندارند

 

قیامت اگر دست آقا حسین است

 

شه عالمینیم، الحمدلله

 

غلام حسینیم، الحمدلله

 

ندیدم کسی را گدایش نباشد

 

مسلمان یا ربنایش نباشد

 

مسیر تکامل یقینا محال است

 

اگر کربلا انتهایش نباشد

 

برای جهنم چه خوب است، هر که

 

حسین بن زهرا برایش نباشد

 

مگر می شود؟نه…نه… امکان ندارد

 

خدا باشد و کربلایش نباشد

 

خدایی که دار و ندارش حسین است

 

مگر می شود خون بهایش نباشد؟

 

یقین کشتی او نجاتی ندارد

 

اگر خواهرش ناخدایش نباشد

 

حسین آمد و بال ها گریه کردند

 

تمامی گودال ها گریه کردند

 

پر ما کجا؟وسعت آسمانت

 

پریدن کجا؟ قبه ی لا مکانت

 

حسن هم به پای تو قد راست می کرد

 

ادب داشت، پیشت امام زمانت

 

تو بالا نشینی، چگونه نباشد

 

سر شانه های پیمبر مکانت

 

تویی سنت هفت تکبیر احرام

 

نبی منتظر شد بچرخد زبانت

 

شما هر دو در حال ارتزاقید

 

اگر می گذارد دهان بر دهانت

 

خدا بهتر از تو ندارد اگر داشت

 

یقین کن که می داد روزی نشانت

 

خداوند مثل تو دیگر ندارد

 

شبیه تو دارد اگر خب بیارد

 

من و سال ها جستجویت حسین جان

 

من و منت گفتگویت حسین جان

 

مگر می شود من به پایت نیفتم

 

من و سجده بر خاک کویت حسین جان

 

من عادت ندارم شبی بی تو باشم

 

من و هیئت کو به کویت حسین جان

 

به والله خوابش نمی برد زهرا

 

نمیشد اگر شانه مویت حسین جان

 

گلوی تو عادت به نیزه ندارد

 

به قربان زیر گلویت حسین جان

 

چقدر آه گفتی جوابت ندادند

 

چقدر آب گفتی و آبت ندادند     

 

 

علی اکبر لطیفیانامام حسین(ع)-مدح و ولادت

 

برسانند اگر تربت دلداران را

 

در می آرند ز هر دلهره بیماران را

 

همه سرمایه ی یك اهل كرامت كرم است

 

احتیاجی به دِرَم نیست، كرم داران را

 

یوسف آن است كه از تخت تنزل نكند

 

بارها گر بفرستند خریداران را

 

در بهشتِ تو چرا حرف جهنم بزنیم

 

قلم عفو بگیرید گنه كاران را

 

سر كه گرم است پی كار تو دل هم گرم است

 

باز دلگرم تو كردند سرِ یاران را

 

كورتر كن گره ام را، نكند باز كنی

 

وا مكن از سر خود جمع گرفتاران را

 

گریه تا هست حرام است نماز باران

 

چه خیالی است بگیرند اگر باران را

 

بعد از این پیرهنی با یقه ی تنگ مپوش

 

خون مكن این جگر سرخِ هواداران را

 

×××

 

رب الارباب شد، الله صفاتی كه رسید

 

شد حسین ابن علی جلوه ی ذاتی كه رسید

 

بود منظور همان گریه برای ارباب

 

اندر آن ظلمت شب آب حیاتی كه رسید

 

ظاهرش كرب و بلا، باطنش عرش الرّحمان

 

اذن معراج شد آن برگ براتی كه رسید

 

كرمت دست نینداخت مرا دست گرفت

 

طیب الله به كشتی نجاتی كه رسید

 

بیشتر از همه تو گردن ما حق داری

 

به دلیل همه ی این بركاتی كه رسید

 

لبم از مهریه ی فاطمه سیراب نشد

 

تشنه تر كرد مرا آب فراتی كه رسید

 

×××

 

بال فطرس به عنایات تو پر می گیرد

 

تا غلام تو شود بال سفر می گیرد

 

دل ما خرج كه شد قیمت آن بالا رفت

 

سنگ در كنج حرم، قیمت زرّ می گیرد

 

بهترین سود همین است كه در چشم تر است

 

به تو دل می دهد و چند گُهر می گیرد

 

چقدر زود درِ خانه ی تو ریخته اند

 

وقت خیرات، گدا زود خبر می گیرد

 

بین فرزند و غلامت نگذاری فرقی

 

كرم تو همه را مدِّ نظر می گیرد

 

چقدر فاطمه تشنه ست در این شش ماهه

 

انَا العطشان تو انگار جگر می گیرد

 

×××

 

اَرنی گفتنم از هر سخنم می آید

 

ولی از سمت تو هر بار لَنی می آید

 

كاروان راه مینداز، بمان تا برسم

 

دارد از راه اُویس قرنی می آید

 

تا زمین های یمن مِهر علی را دارند

 

به قنوت تو عقیق یمنی می آید

 

كرم ذاتی دست تو از آن جانب در

 

قبل هر گونه عرق ریختنی می آید

 

رنگ هر آن چه ببافد به تنت سرخ بُود

 

به تو از فاطمه هر پیرهنی می آید

 

پیرهن نیز به جسم تو افاقه نكند

 

به تو انگار همان بی كفنی می آید 

 
 
 

وحیدقاسمی-امام حسین(ع)-ولادت 

 

تا آبشار زلف تو را شب نوشته اند

 

ما را اسیر خال روی لب نوشته اند

 

در اعتکاف گیسوی تو سال های سال

 

مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشته اند

 

در مسجد الحرام خم ابروان تو

 

مثل فرشتگان مقرب نوشته اند

 

در محضر نگاه الهی تو مرا

 

در خیل نوکران مهذَب نوشته اند

 

شب های جمعه که دل من مست کربلاست

 

از اشتیاق وصل لبالب نوشته اند

 

با یک نگاهِ مادرت این جا رسیده ایم

 

با این دلی که فاطمه مذهب نوشته اند

 

از هر چه بگذرم سخن دوست خوشتر است

 

ما را فدای دلبر زینب نوشته اند

 

من را که بی‌ قرار حرم می کنی بس است

 

اصلاً مرا غبار حرم می کنی بس است 

 

شرط نزول کوثر رحمت دعای توست

 

اصلاً تمام خلقت عالم برای توست

 

بالاتری ز درک تمام جهانیان

 

وقتی که انتهای جهان ابتدای توست

 

حتی نداشت روح الامین اذن پر زدن

 

آنجا که از ازل اثر رد پای توست

 

بی حب تو کسی به سعادت نمی رسد

 

رمز نجات اهل زمانه ولای توست

 

آسوده خاطران هیاهوی محشریم

 

وقتی رضای حضرت حق در رضای توست

 

فردوس ماست تا به ابد روضة الحسین

 

تنها بهشت اهل ولا ، کربلای توست

 

در آستانة تو کسی نا امید نیست

 

صحن امیر علقمه دار الشفای توست

 

از ابتدای صبح ازل فضل می کنی

 

ما را گدای دست اباالفضل می کنی

 

وقتی که هست دوش نبی آسمان تو

 

یعنی تو از پیمبری و او از آن تو

 

فرزند خویش را به فدای تو کرده است

 

بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو

 

معلوم کرد نزد همه حرمت تو را

 

با بوسه های دم به دمش بر دهان تو

 

فرمود هفت مرتبه تکبیر عشق را

 

تا بشنود ترنم عشق از زبان تو

 

آوای «من أحب حسیناً» وزیده است

 

هر روز پنج مرتبه از آستان تو

 

ما از در حسینیه جایی نمی رویم

 

هستیم تا همیشه فقط در امان تو

 

هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق

 

آنجا که صبح می گذرد کاروان تو

 

این اشک ها برای دلم توشه می شود

 

اذن طواف مرقد شش گوشه می شود

 

حال و هوای قلب من امشب کبوتریست

 

وقتی که کار صحن و سرای تو دلبریست

 

شب های جمعه عکس حرم زنده می شود

 

تصویر رقص پرچم و گنبد چه محشریست

 

ما را اسیر عشق تو کرده، تفضلت

 

با این حساب کار شما ذره پروریست

 

با تربت تو کام دلم را گشوده اند

 

آقا ارادتم به شما ارث مادریست

 

در ماتم تو محفل اشک است چشم ما

 

اصلاً بنای هیات ما روضه محوریست

 

ما سالهاست در غم تو گریه می‌کنیم

 

هم ناله با محرم تو گریه می‌کنیم


وحیدقاسمی-امام حسین(ع)-ولادت 

 

سرود قمری عاشق نوید میلاد است

 

 بشیر خوش خبر روز عید میلاد است

 

 نماز شكر اقاقی به سمت قبله ی

 

وضو گرفتن مریم ز آب دجله ی نور

 

 نسیم صبح، به جشن ترانه آمده است

 

 به سوی شهر مدینه شبانه آمده است

 

 سر مناره ی گل  قاصدك  اذان  داده

 

 مسیر مزرعه ی سیب را نشان داده

 

صدای چاوش ناقوس می رسد بر گوش

 

چراغ صومعه را باد می كند خاموش

 

 ز عطر سیب تمام مدینه مدهوش است

 

  درخت تاك در آغوش باغ بیهوش است

 

 عجب شبی، همه جا رد نور می بینم

 

 عجب شبی، چقدر كوه طور می بینم

 

 شبی بزرگ، شب  آفرینش  مهتاب

 

شب تجلی ذات مقدس ارباب

 

 شب تبسم خالق برای  خلقت عشق

 

 شب سجود ملائك به پای حضرت عشق

 

 چه افتخار عظیمی ست بهر اهل سما

 

شوند  خادم  دربار  سید الشهدا

 

 شب  شكفتن  گل خنده ی  لب مولا

 

شب ظهور مسیحای حضرت زهرا

 

 سكوت  پنجره ها منطقی و سنجیده

 

حسین داخل گهواره  تازه  خوابیده 

 

 ستاره ها همه مات كران چشمانش

 

شدند  معتكف  آسمان  چشمانش

 

 هزار یوسف مصری اسیر لبخندش

 

هزار  حاتم  طائی فقیر لبخندش

 

 غرور حیدری اش جلوه ای ز ایمانش

 

 بهشت اصلی فطرس، بهشت چشمانش

 

 حسین فاطمه  تا خنده بر پیمبر كرد

 

تمام آینه ها را همیشه  كافر  كرد 

 

 ضریح  لعل لبش  بوسه گاه  پیغمبر

 

شكسته  قلب  دقایق ز آه  پیغمبر

 

 كنار زخم جگر كاسه ای نمك می دید

 

  لبان كودك خود را ترك ترك می دید

 

تبسم  نبوی  از لبان شان  افتاد

 

به یاد روضه ی دندان و خیزران افتاد


غلامرضا سازگار-امام حسین(ع)-ولادت 

 

ماه شعبان آفتاب آورده‌ای

 

روی حق را بی‌نقاب آورده‌ای

 

قلب زهرا چشم حیدر را چراغ

 

روح احمد را گلاب آورده‌ای

 

در حقیقت از دل دریای نور

 

بر محمّد دُرِّ ناب آورده‌ای

 

تشنگان وادی ایثار را

 

آب شیرین‌تر ز آب آورده‌ای

 

آفـرینش پـر شـده از یــاحسین

 

کل هستی کرده خلوت با حسین

 

اهل عالم عید مصباح الهداست

 

عید کل خلقت و عید خداست

 

این تمام وحی بر دوش نبی

 

این همان قرآن ختم‌الانبیاست

 

چشم خود نگشوده گفتا جبرئیل

 

یا محمّد این شهید کربلاست

 

این امام پیشتر از خلقت است

 

این شفیع خلق در روز جزاست

 

ایـن بــوَد پیغمبــران را نـــور عیــن

 

این حسین است این حسین است این حسین 

 

این مدال شانۀ پیغمبر است

 

این سرا پا احمد است و حیدر است

 

این رسول‌الله خون انبیا

 

این کتاب‌الله دست مادر است

 

مصطفی از اوست، او از مصطفاست

 

بلکه جان مصطفی در پیکر است

 

در سفیدی گلویش خوانده‌اند

 

کز ولادت عاشق ترک سر است

 

ذات حق او را مکرم خوانده است

 

روضه‌اش را بهـر آدم خوانده‌است

 

چشم شو دل، وجه داور را ببین

 

روح شو روح مصور را ببین

 

یک نگه کن بر گل روی حسین

 

احمد و زهرا و حیدر را ببین

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
اسرار اربعین

 

آیۀ «والفجر» را با من بخوان

 

سورۀ والفجر دیگر را ببین

 

بر همه اعضای او سر تا قدم

 

جای لب‌های پیمبر را ببین

 

جبرئیـل امشب نگهبانش شوی

 

سعی کن گهواره جنبانش شوی

 

فرش را امشب گل‌افشانی کنید

 

عرش را با هم چراغانی کنید

 

عرشیان امشب حسین آید به عرش

 

جان به استقبال قربانی کنید

 

با تماشای جمالش هم چنان

 

سیر در آیات قرآنی کنید

 

با بیان وحی در وصف حسین

 

مثل پیغمبر ثناخوانی کنید

 

گسترید از بال، بر او فرش را

 

در بغل گیرید جان عرش را

 

عطر جنّت چیست خاک کوی اوست

 

لیلۀ قدر الهی موی اوست

 

روی هر برگ گلی در باغ خلد

 

آیه‌ای در وصف خلق و خوی اوست

 

وسعت ملک خداوند عظیم

 

تا قیامت پر ز های و هوی اوست

 

چشمه‌های رحمت و عفو خدا

 

در همه عالم روان از جوی اوست

 

این حسین است این امام رحمت است

 

هـم امـام و هـم تمـام رحـمت است

 

ای تولایتْ تمامِ دین حسین

 

ای خدا آیینه و آیینْ حسین

 

ای رسول‌الله از سر تا قدم

 

ای خدا را چهرۀ خونین حسین

 

از گلوی چاک چاک خود به ما

 

هم دعا کن هم بگو آمین حسین

 

بی تو بودن زندگی تلخ است تلخ

 

با تو جان دادن بوَد شیرین حسین

 

تا قیـامت دلربـایی می‌کنی

 

در دل عالم خدایی می‌کنی

 

مصطفی را جانی و جانان تویی

 

روی دست و سینه‌اش قرآن تویی

 

حمد تو، تکبیر تو، تهلیل تو

 

دین تویی ایمان تویی قرآن تویی

 

در تمام وسعت مُلک خدا

 

مالک‌المُلک و ولی، سلطان تویی

 

در دل امواج توفان بلا

 

نوح تو، کشتی تو، کشتیبان تویی

 

چشم ما و دست احسانت حسین

 

جـان عالـم بـاد قربانت حسین

 

روح را آرام جانی یا حسین

 

یک جهان جان در جهانی یا حسین

 

الله الله معنی «اللهُ نور»

 

در زمین و آسمانی یا حسین

 

هم در آغوش خدا می‌بینمت

 

هم چراغ دوستانی یا حسین

 

میهمانِ تشنه‌ کام کربلا

 

عالمی را میزبانی یا حسین

 

عالــم اســلام بیت‌النـور تو

 

پیکر صد چاک تو منشور تو

 

تا قیامت چشم‌ها دریای توست

 

آب هم لب‌تشنۀ لب‌های توست

 

هر سر از تن جدا خاکِ قدم

 

هر دل بشکسته جای پای توست

 

زخم اکبر، آیۀ ایثار و صبر

 

خون اصغر، جوهر امضای توست

 

گر چه روزی نیست هم چون روز تو

 

روزها هر روز عاشورای توست

 

وصف تـو آیـات محکم می‌شود، میوه‌های نخل «میثم» می‌شود

 

غلامرضا سازگار-امام حسین(ع)-مدح و ولادت

 

‌الا مـلائکه الله! انس و جـان! تبریک    !

 

تمام خلق زمین! اهل آسمان تبریک    !

 

پیمبـران خـدا! عیدتـان مبـارک بـاد

 

ولی امر خدا! صاحب‌الزمـان! تبریک    !

 

ولادت پسر فاطمـه امام حسین

 

به ذات پاک خداوند لامکان تبریک    !

 

خبر دهید به عالم که عید، عید خداست

 

ادب کنیـد کـه میـلاد سیـدالشهداست

 

خدا به حضرت زهرا پسر عطا کرده

 

بگو به عالـم خلقت پـدر عطا کرده

 

برای عفو گنه کارها به پیغمبر

 

قوی‌تـرین سنـد معتبـر عطـا کرده

 

شکفته لالۀ لبخند بر لب احمد

 

خدا به نخل امیدش ثمر عطا کرده

 

جمال غیب خداوند دیده شد امشب

 

فروغ نامتنهاهـی دمیـده شد امشب

 

زند رسول خـدا بوسه بر لب و دهنش

 

نه بر لب و دهنش بلکه عضوعضو تنش

 

درود نـور بــه نـور جمــال زیبـایش

 

سـلام روح بـه آیـات مصحف بدنش

 

به جای جامه دَرَد قلب خویش را یوسف

 

اگر بـه مصر برد بـاد، بـوی پیرهنش

 

مسیح، تشنۀ لب‌های روح‌پرور اوست

 

تمـام جـان محمّد درون پیکر اوست

 

تمام عـالم خلقت یـم کـرامت اوست

 

بقـای مکتب توحیـد در امامت اوست

 

مـرا ز روز قیــامت کسـی نترســاند    !

 

قیامتی که خدا گفته عکس قامت اوست

 

به شیعیـان علـی می‌خورم قسم صدبار

 

که درس شیعه همان درس استقامت اوست

 

اگرچه گریـۀ ما در شب شهادت اوست

 

شب شهادت او هم شب ولادت اوست  

 

بهشت حــور ز نـور وی آفریــده شده

 

جمال حق همه در این جمال، دیده شده

 

ز دشت کرب‌وبلا تـا به شام، بر سر نی

 

کلام وحـی ز لب‌هـای او شنیـده شده

 

حسین شـد بـه تمـام ستمگـران پیروز

 

چه باک اگر که سرش از قفا بریده شده؟

 

سرش به نوک سنان جلوه‌گر شود هر روز

 

شهیـد راه خــدا زنده‌تـر شــود هر روز

 

حسین تا صف محشر چراغ ایمان است

 

حسین در تـن توحید تـا ابـد جان است

 

رسول گفت: حسین از من و من از اویم

 

حسین، کیست؟ محمّد؛ حسین، قرآن است

 

برای حفظ شـرف در تمـام نهضت‌هــا

 

حسین اسـوۀ امـت حسین، میزان است

 

حسین، مشعـل سـوزان عالم‌افروز است

 

حسین کیست؟ امام همیشه پیروز است

 

هنوز در جگـر شیعـه زخـم‌ پیکـر اوست

 

هنوز رهبـر مـا بـر سـر سنان سر اوست

 

اگرچـه آب به لب‌هـای خشک او نرسید

 

همیشه آبروی خون ز خون حنجر اوست

 

هنـوز خـون علی‌اکبـرش بـه تن جوشد

 

هنوز خنده به لب‌های خشک اصغر اوست

 

هنوز سینـۀ آزادگان مدینـۀ اوست

 

هنوز سنگر ما عرشۀ سفینۀ اوست

 

حسین، خون خداوند و خونبهاش خداست

 

حسین، قبلـۀ جان‌هـا و کعبـۀ دل‌هاست

 

به پـور هنـد جگرخـواره کی شود تسلیم

 

کسی که جان رسول است و زادۀ زهراست؟

 

اگــرچــه نیسـت همــانند روز او روزی

 

به یـاد اوست که هـر روز، روز عاشوراست

 

به هرکجا نگری مشعل هدایت اوست

 

تمـام ملک خـدا مرکـز ولایـت اوست

 

همیشه زنـده و جاوید، نـام عاشوراست

 

همیشه شیعه شعارش پیـام عاشوراست

 

بـه آبـروی تمــام پیمبــران سـوگند    !

 

که شیعـه آبـرویش از قیام عاشوراست

 

تمـام خلـق جهـان! بشنویـد، بشناسید

 

که شیعه پیـرو خـط امــام عاشوراست

 

هنوز آبـروی دین ز خون حنجر اوست

 

هنوز خنده به گل‌زخم‌های پیکر اوست

 

هماره تا سخن از بلبل و گل است و بهار

 

حسین نیـز امـامت کنـد به لیل و نهار

 

حسین بر سر نـی مـاه عالم‌افروز است

 

حسین بــا بــدن پاره‌پاره پیـروز است

 

حسین بــاب نجـات همـه گنهکـاران

 

حسین بر همـه عالم بصیرت‌آموز است

 

حسین خـون سیاه سپاه شب را ریخت

 

حسین تا صف محشر حقیقت روز است

 

زمین چـو کرب‌وبـلا و زمـان محرم اوست

 

خموش، آتش دوزخ به اشک \”میثم\” اوست


 

 

محسن عرب خالقی-امام حسین(ع)-ولادت 

 

گر چه از عشق فقط لطمه زدن را بلدیم

 

گر چه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم

 

گر چه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم

 

جز در خانه ی ارباب دری را نزدیم

 

روزگاری است که ما رعیت این خانه شدیم

 

سجده ی شکر بر آریم که دیوانه شدیم

 

 

 

از همان روز که حُسنش به تجلّی دم زد

 

از همان دم که دمش طعنه به جام جم زد

 

از همان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد

 

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 

بنده ی عشقم و مجنون حسین بن علی

 

در رگم نیست به جز خون حسین بن علی

 

آسمان با طپش ماه تماشا دارد

 

قطره دریا که شود جلوه ی زیبا دارد

 

روح در جسم که باشد همه جا جا دارد

 

 عشق با نام حسین است که معنی دارد

 

تا خدا هست و جهان هست و زمان هست و زمین

 

شب میلاد حسین است شب عشق همین

 

 

 

او رسیده که به داد دل غافل برسد

 

کشتی گمشده ی عشق به ساحل برسد

 

کاروانی که به ره مانده به منزل برسد

 

نمک سفره ی ما نُقل محافل برسد

 

به همان کس که به میزان خدا هست محک

 

هر کجا سفره ی عشق است حسین است نمک

 

 

 

شب شور است که شیرین و غزل خوان شده ام

 

خیس از بارش احسان فراوان شده ام

 

جان رها کرده و دل بسته ی جانان شده ام

 

مست جام رجب و تشنه ی شعبان شده ام

 

که شب سوم این ماه حبیب آمده است

 

باز از باغ خدا نفحه ی سیب آمده است

 

 

 

او همان است که احسان قدیمش خوانند

 

در مدینه همه آقای کریمش خوانند

 

صاحب جام بلایای عظیمش خوانند

 

پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند

 

از ازل تا به ابد خلق خدا می دانند

 

ما همه بنده و این قوم خداوندانند

 

 

 

غم عشق است که آتش زده بر بنیادم

 

تا که در راه محبت بدهد بر بادم

 

من ملک بودم و فردوس نه آمد یادم

 

که من از روز ازل اهل حسین آبادم

 

منم آن رود که جز جانب دریا نروم

 

بر  دری غیر در خانه ی مولا نروم

 

 

 

ما که بر صاحب این عشق ارادت داریم

 

ما که انگیزه ی بر گشت به فطرت داریم

 

یک نفس تا به خدا بُعد مسافت داریم

 

باز هم در سرمان شور زیارت داریم

 

هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله

 

هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله

 

 

 

کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد

 

آسمان دود زمین در نظرم می سوزد

 

گوییا معجر بانوی حرم می سوزد

 

دختری گفت که ای عمه سرم می سوزد

 

خیمه در خیمه دل اهل حرم شعله ور است

 

آتش سینه ی زینب(س) ز همه بیشتر است



 

اجرا از محمودکریمی-امام حسین(ع)-ولادت و روضه     

 

روز ازل که قسمت ما را نوشته اند

 

مارا به نام حضرت دریا نوشته اند

 

کار جنون ببین که چه با ما نکرده است

 

مارا غبار مقدم لیلا نوشته اند

 

بر روی بالهای تمام فرشتگان

 

از سرگذشت عاشقی ما نوشته اند

 

یوسف کجاست تا سر خود را فدا کنیم

 

ما را ز دودمان زلیخا نوشته اند

 

گیرم نوشته اند که ماهم کسی شدیم

 

تنها به خاطر دل زهرا نوشته اند

 

روز ازل مقابل اسم کسی که گفت

 

یک یا حسین نام مسیحا نوشته اند

 

همچون تو را نه این که دوعالم ندیده است

 

مثـل تو را به خـاک خـدا هم ندیده اسـت

 

آن جلوه ای که تو را آفریده است

 

در پیش خویش قبله نما آفریده است

 

آیینه را گرفت خودش را نظاره کرد

 

یعنی خدا دوباره خدا آفریده است

 

حتی تمام بود و نبودی که هست و نیست

 

محض گل جمال شما آفریده است

 

یک کعبه رابرای خودش خلق کرده است

 

شش گوشه را به نیّت ما آفریده است

 

تا قبله را برای همیشه نشان دهد

 

در قلب خاک کرب و بلا آفریده است

 

×××

 

شب با قنوت شبت روشنا گرفت

 

اصلاً تمام عرش در این سایه جا گرفت

 

ازآن زمان که دور سرت چرخ می زند

 

خورشید و آسمان و زمین هم بها گرفت

 

این حُسن را بگو که خدا از کجا کشید؟

 

این عشق را ببین که درین سینه جاگرفت

 

این دل کجا و آن همه الطافتان کجا

 

دست مرا عنایت آن خاک پا گرفت

 

چون فطرسیم گرچه به زنجیر می شویم

 

شـــکر خدا که پای شما  پیر می شویم

 

تو انتهای جادۀ قالوا بلی شدی

 

زهرا شدی، علی شدی و مصطفی شدی

 

روزی که هر فرشته به آدم به سجده رفت

 

ای سرّ ناگشودۀ حق بر ملا شدی

 

در سایه سار جلوه ات عباس قد کشید

 

یعنی چقدر بی حد و بی انتها شدی

 

ما قسمت همیم و با عمر روزگار

 

مادرد مند عشق و تو دار الشفا شدی

 

دیدی که بی کسیم و نداریم دلخوشی

 

همسایۀ صمیمی چشمان ما شدی

 

تا زنده ایم پای شما گریه می کنیم

 

در آرزوی کرببلا گریه می کنیم

 

×××

 

هستی بهانه بود که سری نهان شود

 

مستی بهانه بود که ساقی عیان شود

 

خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد

 

تا معنی وجود زمین و زمان شود

 

با دست غیب وقت ظهورت نوشت عشق

 

وقتش رسیده نوبت دیوانگان شود

 

حتی بهشت با سر مژگان رسیده است

 

جارو کش همیشه این آستان شود

 

تو حیدری، تو فاطمه ای، تو پیمبری

 

سوگند بر خدا که خداییش محشری

 

×××

 

تو تشنه دریغ ز یک جرعه آه، آه

 

تو تشنه و تمامی صحرا سراب، آه

 

در زیر نیزه های شکسته نهان شدی

 

با زخم های تازه تر و بی حساب، آه

 

یک سوی صدای العطش آرام می رسید

 

یک سو صدای هلهله ها در شتاب، آه

 

یک سو صدای ضجه زینب بلند بود

 

یک سو صدای مادرت اما کباب، آه

 

یک سو علم به خاک و علم دار غرق خون

 

یک سو به روی نیزه عزیز رباب، آه 

 

***

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.