حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 29 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

متن:
قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَ غُلَامٌ کَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّهُ قَمَرٍ فَجَعَلَ یُقَاتِلُ فَضَرَبَهُ ابْنُ فُضَیْلٍ الْأَزْدِیُّ عَلَى رَأْسِهِ فَفَلَقَهُ فَوَقَعَ الْغُلَامُ لِوَجْهِهِ وَ صَاحَ یَا عَمَّاهْ فَجَلَّى الْحُسَیْنُ کَمَا یُجَلِّی الصَّقْرُ ثُمَّ شَدَّ شَدَّهَ لَیْثٍ أَغْضَبَ فَضَرَبَ ابْنَ فُضَیْلٍ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا بِالسَّاعِدِ فَأَطَنَّهُ مِنْ لَدُنِ الْمِرْفَقِ فَصَاحَ صَیْحَهً سَمِعَهُ أَهْلُ الْعَسْکَرِ وَ حَمَلَ أَهْلُ الْکُوفَهِ لِیَسْتَنْقِذُوهُ فَوَطِئَتْهُ الْخَیْلُ حَتَّى هَلَکَ. قَالَ وَ انْجَلَتِ الْغُبْرَهُ فَرَأَیْتُ الْحُسَیْنَ قَائِماً عَلَى رَأْسِ الْغُلَامِ وَهُوَ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْهِ وَ الْحُسَیْنُ یَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِیکَ جَدُّکَ وَ أَبُوکَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّکَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا یُجِیبُکَ‏ أَوْ یُجِیبُکَ‏ فَلَا یَنْفَعُکَ صَوْتُهُ هَذَا یَوْمٌ وَ اللَّهِ کَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ ثُمَّ حَمَلَ الْغُلَامَ عَلَى صَدْرِهِ حَتَّى أَلْقَاهُ بَیْنَ الْقَتْلَى مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ. قَالَ وَ لَمَّا رَأَى الْحُسَیْنُ مَصَارِعَ فِتْیَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ …
ترجمه :
راوى گفت: جوانى به سوی میدان نبرد بیرون آمد که صورتش گوئى پاره ماه بود و مشغول جنگ شد. ابن فضیل ازدى با شمشیر چنان بر فرقش زد که سرش را شکافت. جوان به صورت به زمین افتاد و فریاد زد: عمو جان به دادم برس! امام حسین علیه السّلام مانند باز شکارى خود را به میدان رساند و همچون شیر خشمگین حمله‏ور شد و شمشیرى بر ابن فضیل زد که او دست خود را سپر نمود و از مرفق جدا شد. ابن فضیل چنان فریاد زد که همه لشکر شنیدند. مردم کوفه براى نجاتش حرکت کردند و در نتیجه بدنش زیر سم اسبها ماند و به هلاکت رسید. راوى گفت: گرد و غبار کارزار فرو نشست. دیدم امام حسین علیه السّلام بر بالین آن جوان ایستاده و جوان از شدّت درد پاى بر زمین میساید و امام حسین علیه السّلام میگوید: از رحمت خدا دور باد گروهى که تو را کشتند. جدّ و پدرت در روز قیامت از آنان کیفر خواست خواهند نمود. پس فرمود: به خدا قسم بر عمویت دشوار است که تو او را به یارى خود بخوانى و او دعوت تو را اجابت نکند یا اجابت کند ولى به حال تو سودى نبخشد. به خدا قسم امروز روزى است که براى عمویت کینه جو فراوان است و یاور اندک.
سپس نعش جوان را به سینه چسبانید و با خود آورد و در میان کشتگان خانواده‏اش گذاشت. راوى گفت: حسین علیه السّلام که دید جوانان و دوستانش همه کشته شده و روى زمین افتاده‏اند تصمیم گرفت که خود به جنگ دشمن برود و خون دلش را نثار دوست کند. صدا زد: آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟آیا خداپرستى هست که در باره ما از خداوند بترسد؟ آیا فریادرسى هست که به امید پاداش خداوندى به داد ما برسد؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه نزد خداست ما را یارى کند؟ زنان حرم وقتی صداى آن حضرت را شنیدند صدای خود به گریه و شیون بلند کردند.

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
مقتل و روضه : وضعیت خرابه شام و بردن سر مطهر امام حسین (علیه السلام) به کربلا توسط امام زین العابدین (علیه السلام) (متن مستند مقاتل خوانده شده در زیارت اربعین)

منبع مقتل : لهوف، سید بن طاووس، صفحه ۱۱۵
منبع: پایگاه میثم مطیعی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.