همراه با سیدالشهدا (از مدینه تا کربلا)
زمان: چهارشنبه ۲۳ ذی الحجه ۶۰ هجری
امام حسین (ع) عبدالله بن بقطر را به سوی مسلم فرستاده بود که در میان راه دستگیر و نزد عبیدالله بن زیاد بردند. او در بالای قصر دارالاماره، در مقابل مردم خود را نماینده امام حسین(ع) معرفی و بر یاری او تاکید نمود و آنها را بر یزید ملعون شوراند. به دستور ابن زیاد او را از بالای قصر به زیر انداخته و به شهادت رساندند.
امام حسین(ع) در جواب مردی که از آیه «یوم ندعوا کل اناس بامامهم» پرسیده بود، فرمود:
پیشوایی مردم را به راه راست هدایت کرد و گروهی اجابت کردند، و پیشوایی مردم را به گمراهی دعوت کرد و گروهی اجابت کردند. گروه اول در بهشت و گروه دوم در دوزخ خواهند بود.
بَطْن العقبه
زمان: جمعه ۲۵ ذیالحجه ۶۰ هجری
پیرمردی به حضرت گفت: « به خدا سوگند از همین جا برگرد، زیرا در این سفر جز با نیزه و شمشیر مواجه نخواهی گشت. اگر آنها که ترا دعوت کردند، بار جنگ را هم به دوش میگرفتند و امور را برایتان مهیا میکردند و سپس بر آنها وارد میشدید، یک حرفی بود. اما با وضعیت پیش آمده ادامه راه را به صلاح تو نمیدانم». حضرت فرمود: «این مطلب برای من واضح و رأی همان است که دیدهای، ولی کسی بر مقدرات الهی پیروز نخواهد شد».
امام (ع) خطاب به یارانش میفرماید: «نمیبینم خود را جز اینکه کشته خواهم شد». یاران علت را که پرسیدند، فرمود: «در خواب دیدم سگانی به من یورش برده و در میان آنها سگی از همه درندهتر است و مرا قطعه قطعه میکنند».
از سخنان امام حسین (ع) در این منزلگاه:
بنی امیه مرا رها نکنند تا جان مرا بگیرند. هرگاه چنین کنند، خدا بر آنان کسانی را مسلط خواهد کرد که آنها را ذلیل و خوار خواهد ساخت.
شَراف (وذُوحُسم)
زمان: شنبه ۲۶ ذی الحجه ۶۰ هجری
حضرت در منزلگاه شراف دستور دادند که آب فراوان برداشته و صبحگاهان حرکت کنند. در میان راه و هنگام ظهر به لشکری برخوردند و امام (ع) با سرعت و قبل ازدشمن در منزل «ذوحسم» مستقر شد. آن گاه امام (ع) فرمان داد تا لشکر دشمن و نیز اسبان آنان را سیراب کنند.
لشکر امام حسین (ع) و لشکر دشمن (به فرماندهی حُر) نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت خواندند.
امام (ع) سپاه حر را چنین خطاب فرمود: «…ما اهل بیت سزاوارتر به ولایت و حکومت بر شما هستیم از مدعیانی که براساس عدالت رفتار نمیکنند و در حق شما ستم روا میدارند. ای مردم! من به سوی شما نیامدم مگر آنکه دعوتم کردید. پس اگر از آمدنم ناخشنودید، باز گردم». تا حضرت (ع) خواست برگردد، حر مانع گشت. حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! چه میخواهی؟ حر گفت: مامورم که تو را به نزد عبیدالله بن زیاد ببرم. حال اگر نمیپذیری، حداقل راهی را انتخاب کن که نه به کوفه باشد و نه به مدینه.
از سخنان حضرت در این منزلگاه:
مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیشود. در این حال، سزاوار است که مومن، لقای پروردگار را طلب نماید.
بیضه
زمان: یکشنبه ۲۷ ذی الحجه ۶۰ هجری
لشکر امام حسین (ع) و سپاه حر که به موازات و نزدیک همدیگر حرکت میکردند، در این محل فرود آمدند. حضرت در این منزلگاه لشکریان حر را مخاطب قرارداده، چنین فرمود: «بنی امیه به فرمان شیطان از اطاعت خدا سرپیچی نموده و فساد کردند. حدود خدا را اجرا نکرده و بیت المال را منحصر به خود ساختند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کردند… شما به من نامهها نوشتید و گفتید که با من بیعت کردهاید، حال اگر به بیعت خویش با من پایبند بمانید کار عاقلانهای کردهاید که من فرزند دخت پیامبر (س) و اسوهای برای شما هستم. اگر بیعتتان را بشکنید، سوگند به جانم! که از شما هم بعید نیست، چرا که با پدرم «علی» و برادرم «حسن» و پسرعمویم «مسلم» پیمان شکنی کردید. بدانید اگر چنین کنید سعادت خوتان را از دست دادهاید».
از سخنان حضرت در این منزلگاه:
ای مردم! رسول خدا فرمود: «هر کس سلطان ستمگر، پیمان شکن، حلال کننده حرامها و مخالف با سنت رسول خدا را ببیند و در برابر او برنخیزد، جایگاهش با او در جهنم است.
عُذیب الهجانات
زمان: دوشنبه ۲۸ ذی الحجه ۶۰ هجری
چند تن از اهل کوفه با حضرت ملاقات کرده و اوضاع شهر را چنین توصیف کردند: «به اشراف کوفه رشوههایی گزاف دادهاند و اینک یک دل و یک زبان با تو دشمنی میورزند و سایر مردم دلشان با توست. اما فردا شمشیرهایشان به روی تو کشیده میشود».
امام (ع) از آنها درباره فرستادهاش «قیس بن مسهر» پرسید، گفتند: «وی را پس از دستگیری بالای قصر دارالاماره برده تا شما و پدرتان را لعنت کند، اما او بر شما و پدرتان درود فرستاد و ابن زیاد و پدرش را لعنت کرد، و آمدنتان را خبر داد. از این رو ابن زیاد دستور داد او را از بالای قصر به زمین انداخته و به شهادت رساندند». در این هنگام اشک از چشمان حضرت سرازیر گشت و این آیه شریفه را تلاوت نمود:
« من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من یتنظر و ما بدلوا تبدیلا»
(از میان مومنان مردانی هستند بر سر پیمان خود با خدا ایستادگی کرده و به عهد خویش وفا کردند «به شهادت رسیدند» و برخی دیگر در انتظار شهادتاند…)
امام حسین (ع) هنگام شنیدن خبر شهادت «قیس» در این منزلگاه چنین دعا فرمود:
خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود جایگاه والایی قرارده و در جوار رحمت خود جمع بفرما.
قصر بنی مقاتل
زمان: چهارشنبه اول محرم الحرام ۶۱ هجری
گروهی از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند، حضرت از آنها پرسید: آیا به یاری من میآیید؟ بعضی گفتند: دل ما رضایت به مرگ نمیدهد و بعضی دیگر گفتند: ما زنان و فرزندان زیادی داریم، مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، لذا از یاری تو معذوریم.
حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند. امام (ع) همانگونه که سوار بر مرکب بود، مختصری به خواب رفت. پس از بیداری کلمه استرجاع (انالله و اناالیه راجعون) را تکرار میکرد. «علی اکبر جلو رفت و علت را جویا شد؛ حضرت فرمود: اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرگ به استقبالشان میآید.» علی اکبر گفت: «پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا که ما برحقیم» علی اکبر گفت: «پس ما را باکی از مرگ نیست». امام فرمود: «خدا تو را جزای خیر دهد».
امام حسین (ع) در این منزل به عبیدالله جعفی چنین فرمود:
پس اگر ما را یاری نمیکنی خدای را بپرهیز از اینکه جزو کسانی باشی که با ما میجنگند. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، خدا او را به رو در آتش میافکند.
منابع و مآخذ:
مقتل (مقرم) ترجمه عزیزالله عطاردی.
خلاصه تاریخ اسلام (رسولی محلاتی)، تلخیص چنارانی.
زندگانی حضرت ابی عبدالله الحسین (ع)، (عمادزاده).
سخنان حسین بن علی (ع) از مدینه تا شهادت، (محمدصادق نجمی)
قصه کربلا، (علی نظری منفرد).
وقعه الطف لابی مخنف (تحقیق: محمدهادی الیوسفی).
الحسین فی طریقه الی الشهاده (السید علی الهاشمی).
ثبت دیدگاه