حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Saturday, 20 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
هنوز آفتاب طلوع نكرده بود
۰۲ خرداد ۱۳۹۲ - ۰:۰۰
پ
پ

ali-rayatol-hoda_By-Shiawallpapers… هنوز آفتاب طلوع نكرده بود،
نسيم، آرام آرام و ملايم مي‌وزيد و از لابه‌لاي برگهاي درخت بلند باغچه حياط عبور مي‌كرد و برگها را به رقص مي‌آورد و صداي عجيب و قشنگي ايجاد مي‌نمود.
گنجشكها و كبوتران بر روي شاخه‌هاي درخت نشسته بودند و آواز مي‌خواندند.
دانه‌هاي شبنم بر روي گلهاي سرخ باغچه نشسته، و از گونه گلها بوسه مي‌گرفتند.
و من بر روي چهارپايه‌اي كوچك در ايوان خانه نشسته‌ام و اين منظره زيبا را تماشا مي‌كنم.
لطافت فضاي بيرون، حال و هواي درون مرا نيز نرم و لطيف مي‌كند.
رنگ آسمان قبل از طلوع آفتاب،
دست نوازشگر نسيم كه بر روي برگهاي نازك درخت كشيده مي‌شود،
دانه‌هاي شبنم كه روي گونه گلهاي سرخ مي‌غلطد،
زمزمه پرندگان بر روي شاخسار درخت بلند حياط،
همه و همه مرا به ياد كسي مي‌اندازد.
…به ياد مرد آشنايي كه اهالي شهر كوچكش با او غريبه‌ بودند،
به ياد او كه در حال دعا و مناجات، با اشك چشمانش نخلهاي تشنه نخلستان را سيراب مي‌كرد،
به ياد او كه مهربان و متفكر، كيسه‌هاي نان و خرما را بر دوش مي‌كشيد و در انديشه سير كردن گرسنگان، ناشناس از كوچه‌ها مي‌گذشت،
به ياد وقتي كه رئوفانه، گرماي دستان مهربانش را بر چهره كودكان يتيم نثار مي‌كرد،
به ياد وقتي كه شجاعانه، سوار بر اسب و شمشير در كف، به سوي گمراهي‌ها و بي‌عدالتي‌ها مي‌تازيد،
به ياد وقتي كه ابراهيم‌وار، بر دوش پيامبر مي‌ايستاد و بتها را مي‌شكست،
به ياد وقتي كه بر منبر خطابه مي‌نشست و گوهرهاي كلام را بر جهانيان عرضه مي‌داشت،
و به ياد وقتي كه كنار قبر رسول خدا(ص) مي‌ايستاد و درد دلهايش را با حبيبش زمزمه مي‌كرد …
ديگر نمي‌توانم ادامه دهم،
هيجان سرتاپاي وجودم را مي‌گيرد،
گويي تمام سلولهاي بدنم به لرزش و جنبش درمي‌آيند و سرعت جريان خون در رگهايم به حداكثر مي‌رسد.
بي اختيار گونه‌هايم از اشك تر مي‌شود،
نامش را آرام بر زبان مي‌آورم…
علي
تمامي سرمايه زندگي و هستيم.
صاحب تمامي واژه‌هاي كمال و كاملترين واژه‌ها،
علي
قهرمان انسان و انسان قهرمان
شمشير عدالت و چراغ هدايت
امير مومنان و قبله عارفان

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
جایگاه علی علیه السلام (اولی الامر)

چه مي‌شدكه قطره‌اي از اشكهاي پاكت بر وجود من نيز مي‌چكيد و جان تشنه مرا نيز زنده و سيراب مي‌كرد،
چه مي‌شدكه من نيز گرماي دست نوازشگرت را كه در تاريكي شب بر چهره‌هاي كودكان يتيم مي‌كشيدي، احساس مي‌كردم.
چه مي‌شدكه نيمه شب، ناشناس مي‌آمدي و كيسه نان و خرمايي بر در خانه‌ام مي‌گذاشتي.
مرا نيز همچون كميل به خلوت خود در نخلستان ببر، بگذار تا من نيز آواي روحبخش مناجات تو را بشنوم.
براي من نيز صفات متقين را بازگو فرماي تا همچون همام صيحه‌اي زنم و در پيشگاهت جان دهم.
بر من نيز نظري بيفكن
به ذره گر نظر لطف بوتراب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.