انتظار/جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۸۶
از وقتی که مسجد النبی ساخته شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موقع ایراد خطبه و سخنرانی (مخصوصا روزهای جمعه) برای مسلمانان، بر تنهی درخت خرمایی که در صحن مسجد باقی مانده بود تکیه می دادند؛ منتها وقتی جمعیت زیاد شد، اصحاب پیشنهاد کردند که منبری برای رسول خدا صلی الله علیه و آله ساخته شود تا همگان، به آسانی بتوانند پیشوای مهربان خود را ببینند. پیامبر صلی الله علیه و اله نیز اجازه فرمودند؛ منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد.
اولین جمعهای که پیش آمد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله جمعیت را شکافتند و با پشت سر گذاشتن آن ستون نخل، به طرف منبر رهسپار شدند، همین که بر عرشهی منبر قرار گرفتند، یک باره جمعیت نیز به گریه و ناله برخاست. رسول خدا صلی الله علیه و آله از منبر به زیر آمدند؛ ستون را در بغل گرفتند و دست مبارک را برآن کشیدند و فرمودند: «آرام باش!» سپس به طرف منبر برگشته به مردم فرمودند:
«ای مردم! این چوب خشک نسبت یه رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون می گردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته و برآن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد» (۱)
آری، درختی خشک لحظهای از پیامبر صلی الله علیه و آله دور شد و صدا به ناله بلند کرد؛ با این که آن حضرت را می دید. ما را چه شده است که امام زمان خویش را نمی بینیم و از او دوریم؛ اما به زندگی عادی خویش سرگرمایم؟ به یاد همه کس و همه چیز هستیم؛ جز امام زمانمان!
«ای مردم! این چوب خشک نسبت یه رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون می گردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته و برآن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد» (۱)
آری، درختی خشک لحظهای از پیامبر صلی الله علیه و آله دور شد و صدا به ناله بلند کرد؛ با این که آن حضرت را می دید. ما را چه شده است که امام زمان خویش را نمی بینیم و از او دوریم؛ اما به زندگی عادی خویش سرگرمایم؟ به یاد همه کس و همه چیز هستیم؛ جز امام زمانمان!
ثبت دیدگاه