كي به هم ميرسد اي يار نگاه من و تو؟
دوباره همه از تو مي گويند و مي شنوند؛
شيريني نام تو و شهدِ يادت به كامها مي نشيند؛
دوباره طاقها براي نصرتِ تو قد علم مي كنند؛
كاغذهاي رنگي به شاد باش تو در باد مي رقصند؛
دوباره همة ديوارهاي شهر با سرانگشتانِ احساس چراغان مي شود.
اما … كاش گفتن و شنودن از تو سهم همة ثانيه ها باشد و يادآوريت همة دقايق را پر كند و خدمت به تو انگيزة همة حركتها شود! كاش سينه مان صندوق صدقهاي شود و قلبمان سكهاي نذر سلامتت! كاش دردمان هميشه با توسل به تو آرام گيرد و دستمان جز به دعا براي تو به آسمان نرود،
كاش انتظار تو زنگي باشد كه از نافرمانيت بازمان دارد!
كاش حال و هواي هميشة دلمان به رنگ نيمة شعبان باشد…
ثبت دیدگاه