حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

پنجشنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Thursday, 25 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
متن دكلمه شماره 9
۲۲ تیر ۱۳۸۹ - ۶:۳۰
پ
پ
متن دكلمه شماره 9
 
كي به هم مي‌رسد اي يار نگاه من و تو؟
  • نگاشته ها
    • متن دكلمه
   
ماه تابان با چهره پرفروغ خود در آستانه طلوع کردن بود. ستارگان چشمک زن منتظر آمدنش بودند: می دانستند که می آید و با زیبایی خود آسمان را نورانی می کند. می دانستند که ماه زیبا در این شب بیش از برشی شادان است. زیرا که افق از نور طلوع ماه در َآن شب نورانی بود. ماه کم کم طلوع کرد. ستارگان که محو جمال ماه شده بودند دورش را گرفتند و مثل هر شب ماه ملکه آسمان شد با تکیه بر تخت زیبایی خود سخن را آغاز کرد:
آه ! ای دوستان خوب و با وفای من که چون بر شب منتظر من بودید چگونه است که شما را متعجب می بینیم مگر اتفاقی افتاده است ستارگان نجوای کردند و یکی از آنها که فروغ بیشتری داشت گفت: – ای ماه زیبا! تو هر شب در میان ما هستی , گاه جلوه ای زیبا داری و گاه در حجاب تاریک شب فرو می روی ولی همیشه در میان ما هستی سالهاست که ما تو را می بینیم و با تو همنشین هستیم. ولی امشب گویی فرق دارد گویی چهره تو جلوه زیباتری یافته است گویی نو پیشانی ات بیشتر از شبهای دیگراست. و این موضوع برای ما عجیب است. علتش را برایمان بگو! ماه لبخندی زد و گفت: آری امشب: شب دیگری است و با شبهای دیگر متفاوت است. امشب اصلا در تمام سال یکی است و فقط یکبار اینگونه شبی در طول سال فرا می رسد. سالها پیش و شاید فرنها پیش آن اتفاق دوست داشتنی افتاد و به یاد آن اتفاق زیبا و آن ماجرای قشنگ من هر سال در چنین شبی جلوه ای زیبا پیدا می کنم و ؟؟ به یاد آن اتفاق است که ماهی یکبار درسهای پانزدهم سن چهره کامل خود را به جهانیان نشان می دهم. آری! آن شب را به خوبی به یاد دارم در شهر سامرا در خانه امام عسگری ولوله ای دیگر بود. و شهر در خواب هیچ کس خبر نداشت که چه اتفاقی خواهد افتاد. فقط امام حسن عسگری می دانست و چند نفر دیگر یکی نرگس بود و دیگری حکیمه عمه امام حسن عسگری- و من هم به لطف خداوند آن شب به انجام وظیفه خود در آسمان مشغول بودم و به لطف دیدار او دست یافتیم. آری او : متولد شد و برای لحظه ای چون خورشیدی تابان درخشید و جهان را منور کرد من که این بالا در اسمان بودم از نور چهره اش جانی دوباره یافتم و به یکباره درخشیدن گرفتم- صدایش را می شنیدم که در محراب می فرمود: خدایا! آنچه را به من وعده دادی بر آورده ساز و زمین را به وسیله من , سرشار از انصاف و عدالت بگردان- آری! تعجب مکنید او نوزاد تازه به دنیا آورده معمولی نبود او یک امام بود. امام عليه السلام که اینگونه می درخشید و نورش همه خانه را فرا گرفته بود- آن شب شب پانزدهم ماه شعبان بود.
آری! دوستان گرامی! من آن شب شاهد میلاد او بودم. روی زیبایش را دیدم و به همین خاطر است که هر ماه در شب پانزدهم نورم کامل می شود و چهره ام می درخشد این یادگار آن شب است و امشب که از بر ماه دیگر در طول سال نورانی تر هستم سالگرد میلاد اوست. و به یمن وجودش من نیز می توانم در آسمان بدرخشم و نور بدهم و به همگان بگویم: آری من که فقط لحظه ای او را دیدم , چگونه نوزادی شدم ببینید! و بدانید که هر کس او را چون من دوست داشته باشد او را خواهد دید و نشانه ای از او خواهد گرفت.
من در شب نیمه شعبان هر سال فریاد می زنم: ای جهانیان! فروغ من تنها لحظه ای از نگاه پر فروع او گرفته شده! شما که اینگونه مرا با تعجب می نگرید چگونه می خواهید فروغ روی مهدی را تاب بیاورید؟ هان ! چگونه ؟ چگونه؟
پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
متن دكلمه شماره 10

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.