مثل یک گل که جهان مست شمیمش شده است مثل عطری که بشر غرق نسیمش شده است مثل آن بَرد و سلامی که از آتش گُل ساخت مثل آن پرتو موسی که کلیمش شده است مثل روحی که دمید از دم عیسای مسیح به دمی زنده، بسی عظم رمیمش شده است مثل آن حکمت در […]
مثل یک گل که جهان مست شمیمش شده است مثل عطری که بشر غرق نسیمش شده است مثل آن بَرد و سلامی که از آتش گُل ساخت مثل آن پرتو موسی که کلیمش شده است مثل روحی که دمید از دم عیسای مسیح به دمی زنده، بسی عظم رمیمش شده است مثل آن حکمت در […]
–شاعر: رضا رسول زاده… شبیه ذره ام و مثل آفتاب رضاست به رافت آنکه دلم را کند مذاب رضاست سپرده ام دل خود را به دست آقایم که صاحب دل بیچاره و خراب رضاست کسی که زائر خود را سه جا پس از مرگش نجات می دهد از پنجه ی عذاب رضاست امام ثامن ضامن که […]
شاعر: محمدجواد غفورزاده(شفق) دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم کبوترانه در این آستانه پر بزنم به نا امیدی از این در نمیروم هرگز اگر جواب نگیرم دوباره در بزنم خدا مرا به حقیقت ولی شناس کند که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم سواد نامۀ من رنگ صبح خواهد داشت شبی که بوسه بر […]