حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

سه شنبه, ۲۸ فروردین , ۱۴۰۳ Tuesday, 16 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ
اسحاق کندی یکی از فلاسفه مادی گرای عراقی است. او به تألیف و تدوین کتابی پرداخت و به گمان خود می خواست اثبات کند که در قرآن تناقض هایی وجود دارد. بدین منظور مدت ها از مردم کناره گرفت و به تنهایی در خانه نشست و خود را برای نوشتن آن آماده داشت و با جدیت و سعی تمام به این کار پرداخت. روزی یکی از شاگردان کندی به قصد رسیدن خدمت امام علیه السلام روانه شد و به حضور حضرت شرفیاب شد. امام به او فرمودند: آیا در بین شما مرد آگاه و فهمیده ای نیست که استادتان را از این کار عبث و بیهوده باز دارد و از تصمیمی که گرفته منع کند؟
او گفت: من یکی از شاگردان او هستم؛ چگونه می توانم در این کار یا امور دیگر او دخالت کنم و اعتراض نمایم؟
امام فرمودند: آیا آنچه بگویم را به او می رسانی؟
او گفت: آری به او می گویم.
حضرت فرمودند: شما به نزد استادتان بروید و با او از دریچه رأفت و دوستی برآیید و ایشان را در کاری که انجام می دهد یاری و کمک کنید. سپس بگو سوالی دارم آیا اجازه طرحش را می دهید؟ آن گاه که اجازه داد بگو، اگر گوینده قرآن به نزد تو بیاید آیا شما احتمال می دهید که منظور او از گفتارش معانی و مفاهیم دیگری است که تو پنداشته ای و از آن خبر نداری؟
استاد خواهد گفت: آری، امکان دارد. چرا که اگر کندی به مطلبی توجه کند آن را درک می نماید و می فهمد. وقتی که جواب مثبت شنیدی بگو از کجا اطمینان پیدا کردی که مقصود و هدف قرآن همان چیزی است که تو می گویی؟
شاید گوینده قرآن منظور و هدفی داشته که تو به آن نرسیده ای و شما الفاظ و عبارات را در غیر معانی و مرادش به کار می بری.
آن گاه مرد پیش اسحاق کندی رفت و آن چه حضرت فرمودند دقیقا انجام داد. کندی از شاگرد خواست که سوال خود را تکرار نماید. استاد از شنیدن مجدد سوال در فکر فرو رفت و آن را بنا بر لغت و معانی محتمل و برحسب اندیشه ممکن دانست.
کندی رو به شاگرد خود کرد و او را سوگند داد که این سوال از کجا برای تو مطرح شد؟
شاگرد کندی گفت: این سخنی بود که به خاطرم آمد و از شما سوال کردم.
کندی گفت: غیر ممکن است تو و افرادی مانند شما به چنین سوالی راه یابید. حال بگو: این سوال را از کجا آورده ای؟
شاگرد گفت: ای استاد! ابو محمد (امام عسکری علیه السلام) آن را به من آموخته است و چنین فرمان داد که عرض کردم.
کندی گفت: اکنون درست گفتی، چنین سوالی جز از آن خانواده بزرگوار نمی تواند باشد.
آن گاه او آن چه را نوشته بود همه را در آتش ریخت و سوزاند.
پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
شهادت امام حسن عسکرى علیه السلام

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.