حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

پنجشنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Thursday, 25 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

«زهر خیانت»

“به پادشاه روم نامه نوشت که زهری کُشنده برایم بفرست. پادشاه روم به او نوشت که در دین ما روا نیست که یاری کنیم بر کشتن کسی که با ما جنگ نکرده‌است.”

چنین مکالمه‌ای بین معاویه‌بن‌ابی‌سفیان و قیصر روم اتفاق افتاد. معاویه در نامۀ دوم به او نوشت: “آن مردی را که می‌خواهم با این زهر بُکشم، پسر آن مردی است که در مکه ادعای پیغمبری کرده[بود]‌. این پسر، بر من خروج کرده و پادشاهی پدرش را طلب می‌کند. من می‌خواهم این زهر را به او بخورانم و همه را از او راحت کنم.” همراه نامه هم هدایای بسیار برای قیصر فرستاد و این‌گونه بود که قیصر روم، زهری کشنده برای معاویه فرستاد…

معاویه، زهر را همراه ده هزار درهم و قطعه‌زمین‌های بسیار در حِلّه و کوفه برای جعده، دختر اشعث بن قیس و همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام)، فرستاد تا آن ملعونه، زهر را در طعام امام بریزد.

در یکی از روزهای ماه صفر، امام مجتبی (علیه السلام)، روزۀ مستحبی گرفته‌بود. روز، روز بسیار گرمی بود. در وقت افطار، آن حضرت بسیار تشنه بود. آن ملعونه شربت شیری برای آن حضرت آورد که زهر را در آن شیر ریخته‌بود. چون حضرت بیاشامید، گفت: “ای دشمن خدا! کُشتی مرا، خدا تو را بکشد. معاویه تو را فریب داده‌است. خدا تو و او را به عذاب خود معذّب خواهد کرد.”

جُناده، از یاران آن حضرت، نقل می‌کند بعد از این اتفاق به خدمت امام رفتم. در پیش او تشتی گذاشته‌بودند و لخته‌های خون از دهان مبارکش در آن تشت می‌افتاد. پس گفتم: “ای مولای من! چرا خود را معالجه نمی‌کنی؟”

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
شعر شهادت امام حسن علیه السلام – بخش چهارم

امام فرمود: “ای بندۀ خدا! مرگ را با چه چیز می‌توان علاج کرد؟”

گفتم: “انا للّه و انّا الیه راجعون!”

پس امام مجتبی (علیه السلام) رو به من کرد و فرمود: “رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما خبر داد که بعد از او دوازده خلیفه و امام خواهند بود، یازده نفر از آنها از فرزندان علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) هستند و همۀ ایشان شهید می‌شوند به تیغ یا به زهر.”

چون وقت احتضار امام حسن (علیه السلام) شد، برادر را طلبید. پس امام حسین (علیه السلام) را وصی خود گردانید و اسرار امامت را به او گفت و ودایع جانشینی را به او سپرد. روح مقدسش در ماه صفر سال پنجاهم هجری، در حالی که عمر مبارکش در آن وقت چهل‌و‌هفت سال بود، به سمت پروردگارش پرواز کرد و جسم پاکش در بقیع مدفون گردید.

 

(برگرفته از کتاب “جلاءالعیون “، اثر “علّامه محمد باقر مجلسی” (با تلخیص و برخی تغییرات))


منبع: یایگاه اسلامی – شیعی رشد

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.