8. پيوستن و جدا شدن ياران
به كاروان حسينعليه السلام كسانى پيوستند كه اميد پيوستنشان نبود، همچون زهير و حرّ كه يكى عثمانى بود و در صفين بر عليه علىعليه السلام شمشير زده و ديگرى فرمانده سپاه عمر سعد بود. و كسانى به بهانههاى واهى نپيوستند، همچون طرماح بن عدى و يا پيوستند و جدا شدند و سعادت شهادت در كنار حسينعليه السلام را نداشتند؛ چه آنانى كه در ميانه راه جدا شدند و چه آنانى كه در كربلا، از ميدان معركه گريختند.
در مورد ياران مهدىعليه السلام نيز داريم:
قال الصادقعليه السلام: (اذا خرج القائم يخرج من هذا الامر من كان يُرى انه من اهله و دخل فيه شبه عبدة الشمس والقمر؛(1) هنگامى كه قائم قيام كند از امر (ولايت) او كسانى بيرون مىروند كه همواره چنين به نظر مىرسيد از ياران او باشند. و به امر (ولايت) او در مىآيند آنانى كه شبيه خورشيد پرستان و ماه پرستانند.)
در مورد يهوديان جزيرة العرب، نيز داريم كه منتظر آمدن پيامبر بودند. اما وقتى آمد، به او كافر شدند. (فلما جائهم ما عرفوا كفروا به)(2) از حسين نيز تقاضا كردند كه بيايد و نامهها نوشتند، اما هنگامى كه آمد، به او پشت كردند و خون او را ريختند.
9. الهام پذيرى هر دو فرهنگ
حسينعليه السلام با شهادت خود، پايه گذار فرهنگ شهادت شد و اين فرهنگ، آن چنان در فرهنگ مسلمين ريشه دواند و در دلها جا باز كرد كه به عنوان الگو، سرآغاز بسيارى از حركتها و قيامهاى حق طلبانه در سرزمين پهناور اسلامى بر عليه خلفا و حاكمان ستمگر، شد. در عراق؛ بصره و كوفه (سليمان بن صرد، مختار، زيد بن على)، در حجاز؛ مدينه و مكه، در خراسان (يحيى بن زيد)(3). و هنوز هم همه عدالت خواهان و مردان تاريخ، مىگويند بايد پا جاى پاى حسين و شهداى كربلا گذاشت (گاندى).
انتظار نيز به عنوان يكى از بزرگترين، قوىترين و انگيزه سازترين آرمانهاى انسانى، نقش بى بديلى در از بين بردن يأس و نااميدى و پيروزى نهايى مظلومان بر مستكبران دارد (و نريدان نمن… و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين). همچنان كه مىتواند به عنوان يك راهبرد اساسى و كليدى در تمامى ابعاد سياسى – اجتماعى، تربيتى و فكرى يك جامعه تأثير گذار باشد.
از طرف ديگر منتظر ظهور مصلح، خود بايد صالح باشد.
امام صادق عليه السلام فرمود: (ان لنا دولة يجىء بها الله اذا شاء ثم قال: من سرّه ان يكون من اصحاب القائم عليه السلام فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر؛(4) ما دولت و حكومتى داريم و خداوند، هرگاه بخواهد اين دولت ظهور خواهد كرد و اگر كسى خوشحال و خشنود مىشود كه از ياران مهدى عليه السلام باشد؛ پس منتظر باشد و در حال انتظار، اهل ورع و اجتناب از گناهان و اهل محاسن و مكارم اخلاق باشد).
(يخرج اناسٌ من المشرق و يوطئون للمهدى سلطانه؛ گروهى از مشرق زمين به پا خاسته و زمينه ساز حكومت امام مهدى عليه السلام مىشوند).
10. زوال دولتهاى باطل
حسين عليه السلام، با شهادت خود، باعث رسوايى و در نتيجه نابودى دولت بنى اميه شد. مهدى عليه السلام نيز با ظهور خود، باعث رسوايى و تزلزل تمامى دولتهاى مستكبر، خواهد شد:
(اذا قام القائم ذهب دولة الباطل؛(5) هنگامى كه قائم قيام كند، هر دولت باطلى از بين مىرود).
در دعاى ندبه، ندا سر مىدهيم:
(اين قاصم شوكة المعتدين؟ اين هادم ابنية الشرك و النفاق؟ اين مبيد اهل الفسوق و العصيان و الطغيان؟…؛(6) كجا است درهم شكننده شوكت متجاوزان؟ كجا است ويران كننده بناهاى شرك و نفاق؟ كجا است نابود كننده اهل نادرستى و عصيان و طغيان؟…).
در روايات نيز آمده است:
(و لايكون ملك الا للاسلام؛(7) در آن روز حكومتى جز حكومت اسلام، نخواهد بود).
(يبلغ سلطانه المشرق و المغرب؛(8) دولت مهدى عليه السلام شرق و غرب جهان را فرا گيرد).
(اذا قام القائم لايبقى ارض الاّ نودى فيها شهادة ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله؛(9) هنگامى كه مهدى عليه السلام قيام كند زمينى باقى نمىماند مگر آن كه گلبانگ توحيد و رسالت پيامبر در آن بلند گردد).
11. تكيه بر سنتهاى الهى
سنت خداوند چنين است كه تا تحولّى در وجود انسانها پديد نيايد، وضعيت جامعه و اجتماع آنان، دگرگون نخواهد شد: (ان الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بانفسهم)(10) و سنتهاى الهى تخلفناپذير است: (ولن تجد لسنة الله تبديلاً).(11)
ظهور مهدى عليه السلام زمينههاى مردمى و عدّه و عُدّهاى را مىطلبد كه بايد فراهم شود و اين به عهده ما است؛ گرچه اگر ما كارى نكنيم، ظلم فراگير و باطل خود زمينه ساز عدالت و حق خواهد بود؛ چون باطل رفتنى است: (قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً).(12)
البته اين بدان معنا نيست كه از امدادهاى غيبى و معجزات استفاده نمىشود؛ بلكه امدادهاى غيبى نيز از سنتهاى الهى است. و فرآيند خاص خود را دارد. به شهادت قرآن، پس از به كار گرفتن تمامى استعدادها، تلاشها، تحمل سختىها و شدايد و طلب و درخواست انسانها، امداد و عنايت الهى فرا خواهد رسيد: (ان تنصرالله ينصركم)(13) و (… ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء والضراء و زلزلوا حتى يقول الرسول و الذين آمنوا معه متى نصر الله الا انّ نصر الله قريب)(14).
از شرايط اساسى ظهور حضرت حجّت زمينههاى مردمى است:
(ان المهدى لايخرج حتى تقتل النفس الزكية… فاتى الناس المهدى فزفّوه كما تزّف العروس).(15)
(…انّه لايخرج حتّى لايكون غائب احب الى الناس منه ممّا يلقون من الشرّ).(16)
12. نقش زنان
نقش زنان، در هيچ حركتى از حركتهاى اسلامى و شيعى – از صدر اسلام تاكنون – به اهميت و برجستگى نقش زن در قيام (عاشورا) نبوده است.
(عاشورا) تنها صحنهاى است كه در آن (زن)، در متن قرارداد و نه حاشيه و نقش زن شيعى در آن، پررنگ و پرحضور است و شايد يكى از رمزهاى جاودانگى آن همين باشد. نقش (زينب)، اين شيرزن دريادل كربلا و همسر و دختران امام حسين عليه السلام – به عنوان پيامآوران واقعه عاشورا – از جايگاه خاصى برخوردار است. نقش ام وهب، دلهم (زن زهير)، طوعه، مارى(17) و حتى زنان قبيله بنى همدان(18)، غير قابل كتمان است.
مرحوم حاج شيخ ملاسلطان على تبريزى – كه از جمله عابدان و زاهدان بود – در عالم رؤيا خدمت امام زمان عليه السلام رسيد و عرض كرد: آيا اين كه فرموديد: (فلأندبنك صباحاً و مساءً و لأبكين لك بدل الدموع دماً) صحيح است؟ فرمود: آرى، صحيح است.
عرض كردم: آن كدام مصيبت است كه به جاى اشك، خون گريه مىكرديد؟ آيا مصيبت حضرت على اكبر است؟
حضرت فرمود: اگر على اكبر هم بود، در اين مصيبت خون مىگريست.
– آيا مصيبت حضرت عباس است؟
– اگر عباس هم بود، در اين مصيبت خون مىگريست.
– آيا مصيبت حضرت سيدالشهدا عليه السلام است؟
– اگر سيدالشهدا عليه السلام هم بود، در اين مصيبت خون مىگريست.
– پس كدام مصيبت است؟
– مصيبت اسيرى زينب.(19)
در قيام حضرت مهدى عليه السلام نيز چنين است و زنان از جايگاه ويژهاى برخوردار خواهند بود. نقش زن در عصر ظهور، همچون نقش مدعيان امروز و طرفداران حقوق زن نيست كه او را تا سرحد يك كالا و وسيلهاى براى لذتطلبى و عيّاشى تنزل دادهاند.
جابربن يزيد جعفى از امام باقر عليه السلام نقل مىكند:
و يجىء والله ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امرأة يجتمعون بمكة على غير ميعاد قزعاً كقزع الخريف؛(20) به خدا سوگند 313 نفر مىآيند كه پنجاه تن از آنان زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلى، در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد).
ام سلمه نيز از پيامبر صلى الله عليه وآله چنين روايت كرده است: (يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس اليه كالطير الوارد المتفرقة حتى يجتمع اليه ثلاث مأة و اربعة عشر رجلاً فيه نسوة فيظهر على كل جبار و ابن جبار(21)؛ در آن هنگام پناهندهاى به حرم امن الهى پناه مىآورد و مردم همانند كبوترانى كه از چهار سمت به يك سو هجوم مىبرند به سوى او جمع مىشوند تا اين كه در نزد آن حضرت سيصد و چهارده نفر گرد آمده كه برخى از آنان زن مىباشند كه بر هر ستمگر و ستمگر زادهاى پيروز مىشوند).
13. دشوارى حفظ دين
در دوران امام حسين عليه السلام بر اساس بدعتهاى خلفا و تبليغات بنى اميه، دين بى ارزش و بازار دنيا پررونق بود: (الناس عبيد الدنيا و الدين على السنتهم ما درّت معايشهم فاذا محصّوا بالبلاء قلّ الديّانون؛ مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان مىباشد، مادامى كه زندگى دنياى آنها تأمين شود. اما همين كه در بوته امتحان قرار گرفتند، دين داران كم خواهند بود).(22)
اگر نبود حسين عليه السلام – اين خط روشن ولايت و وارث پيامبران – چراغ دين، آخرين كورسوهاى خود را مىزد.
در عصر انتظار نيز حفظ دين، از سختترين كارها است. امام صادقعليه السلام مىفرمايد: (ان لصاحب هذا الامر غيبة، المتمسّك فيها بدينه كالخارط لشوك القتاد بيده – ثم اوْمأ ابوعبدالله عليه السلام بيده هكذا. قال: فايّكم تمسّك شوْك القتاد – ثمّ اطوق مليّاً ثمّ قال: ان لصاحب هذا الامر غيبة فليتّق الله عبد عند غيبته و ليتمسّك بدينه؛(23)
براى صاحب اين امر (حضرت مهدى عليه السلام) غيبتى خواهد بود. هر كس در روزگار غيبت او دين خود را حفظ كند، مانند كسى است كه تيغهاى تيزگياه قتاد را با دستش صاف و هموار سازد؛ سپس حضرت با دست (مبارك) خويش اشاره فرمود كه چگونه با دست، تيغهاى قتاد را بايد هموار ساخت. آنگاه افزود: كدام يك از شما تا به حال توانسته است، خارهاى خنجرگونه قتاد را به دست بگيرد؟
سپس حضرت سر به زير افكند و مدتى سكوت كرد؛ آن گاه افزود: براى صاحب اين امر، غيبتى است كه در روزگار دشوار غيبت، هر بنده خدايى بايد تقوا پيشه كند و دينش را حفظ نمايد).
در روايتى ديگر، آمده است:
(منْ ثَبتَ على ولايتنا فى غيبة قائمنا، اعطاه الله اجْر الف شهيد مثل شهداء بدر و احد؛(24) كسى كه در روزگار قائم ما، در امر ولايت ما ثابت قدم و استوار باقى بماند و نلغزد، چنان است كه خداوند پاداش هزارشهيد مانند شهداى جنگهاى بدر و احد به آنان عطا مىفرمايد).
امام باقر عليه السلام مىفرمايد: (يأتى على الناس زمانٌ يغيب عنهم امامهم. فيا طوبى للثابتين على امرنا فى ذلك الزمان؛(25)
روزگارى بر مردم خواهد آمد كه امام و پيشواى ايشان از (چشم) آنان غايب و پنهان مىگردد. پس خوشا بر احوال كسانى كه در آن زمان (غيبت در امر ولايت) ثابت قدم و استوار مىمانند).
حضرت در ادامه، فضايل فراوانى براى كسانى كه دين خود را حفظ مىكنند، بيان مىدارد كه اين فضايل زياد، به جهت سنگينى و عظمت كار آنان است.
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: (اللهمّ لقّنى اخوانى، مرتين… لاحدهم اشدّ بقيةً على دينه من خرط القتاد فى الليلة الظلماء او كالقابض على جمْر الغضاء، اولئك مصابيح الدجى ينجيهم الله من كل فتنة غبراء مظلمة؛(26)
بارالها! مرا به ديدار برادرانم نايل گردان… هر يك از ايشان در پايدارى و استوارى در دين، از كسى كه در دل تيره شب، شاخه پرتيغ گياه قتاد را، با كف دست صاف و هموار مىسازد، پايدارتر است؛ يا همانند كسى كه صبورانه پاره آتشى را بر دست گيرد و در آن حال در دين خويش استوار باشد. آرى، ايشان چراغهاى هدايت (در شب تاريك و ديجور) هستند. خداوند ايشان را از هر فتنه تيره و تار رهايى مىبخشد).
14. سازش ناپذيرى
حسين عليه السلام در ردّ درخواست يزيد بر بيعت، با قاطعيت مىگويد: (مثلى لايبايع مثله)؛(27) حضرت مهدى عليه السلام نيز با هيچكس سر سازش ندارد. امام باقر و صادقعليهما السلام مىفرمايند: (ليس شأنه الاّ السيف؛ او فقط شمشير را مىشناسد)(28) ، (يقتل اعداء الله حتى يرضى الله؛ دشمنان خدا را مىكشد تا خدا راضى گردد).(29)
15. تلاش جهت جذب و نيروسازى
حسين عليه السلام، مدام به فكر جذب نيرو و تربيت و سازندگى بود. و با نامه به شهرهاى مختلف و سفرهاى خود و با زندگى ساده و انفاقهاى خود، سعى در جذب و تأليف قلوب و تربيت و پرورش آنان داشت. او دو سال پيش از مردن معاويه، در (منا)، جمعى بالغ بر هزار نفر از صحابه و تابعان را گرد آورد و تمامى فضايل اهل بيت را به همراه ويژگىهاى دشمنان آنان، از قرآن بر آنان خواند.
آن حضرت در دوره يزيد، در سفر خود از مكه به كربلا، از سياست جذب نيرو چشم نپوشيد و افرادى همچون زهير و حرّ را جذب نمود.
مهدىعليه السلام فرزند حسينعليه السلام نيز در ميان ما و در حال تلاش و نيروسازى است و لحظهاى از اين مهم غافل نيست:
(ان يكون صاحبكم المظلوم، المجحود حقه، صاحب هذا الامر يتردد بينهم و يمشى فى اسواقهم و يطأ فرشهم و لايعرفونه حتى يأذن الله له ان يعرّفهم نفسه؛(30) صاحب اين امر… در ميان آنان راه مىرود، در بازارهايشان رفت و آمد مىكند.
پاورقی
(1) الغيبة نعمانى، ص 171؛ بحارالانوار، ج 52، ص 364.
(2) بقره (2)، آيه 89.
(3) ر.ك: پيامدهاى عاشورا، سيد ابوالفضل اردكانى.
(4) منتخب الاثر، ص 497، فصل 10، باب 2، ح 9.
(5) كافى، ج 8، ص 38 (امام باقر عليه السلام).
(6) دعاى ندبه.
(7) الملاحم و الفتن، ج 2، ص 66.
(8) كمال الدين، ج 1، ص 331 (امام باقر عليه السلام).
(9) بحارالانوار، ج 52، ص 340 (امام صادق عليه السلام).
(10) رعد (13)، آيه 11.
(11) احزاب، 62.
(12) اسراء، 81.
(13) محمد(47)، آيه 7.
(14) بقره (2)، آيه 214.
(15) معجم احاديث الامام المهدى، ج 1، ص 478؛ الملاحم و الفتن، سيد ابن طاووس ص 139، ب 63.
(16) عقد الدرر، ص 94.
(17) وى اهل بصره و خانهاش، كانون شيعيان امام على عليه السلام بود. از آن كانون تنى چند به يارى حسين عليه السلام شتافتند و شهيد شدند؛ گرچه خود وى نيامد.
(18) پس از مردن يزيد، برخى از بزرگان و اشراف كوفه تصميم گرفتند عمرسعد را به عنوان اميرخود برگزينند. زنان قبيله بنىهمدان تا اين خبر را شنيدند، هلهله كنان داخل مسجد شدند و از اين كار ممانعت كردند. آنان مىگفتند شما مىخواهيد كسى را حاكم كنيد كه فرزند رسول خدا را به شهادت رسانده است؟
(19) العبقرى الحسان، ج 1، ص 98.
(20) بحارالانوار، ج 53، ص 223.
(21) مجمع الزوائد، ج 7، ص 315؛ معجم احاديث الامام المهدى، ج 1، ص 500.
(22) تحف العقول، ص 249؛ بحارالانوار، ج 44، ص 192.
(23) بحارالانوار، ج 52، ص 135.
(24) همان، ج 53، ص 135.
(25) همان.
(26) همان، ج 52، ص 124.
(27) بحارالانوار، ج 44، ص 325.
(28) كمال الدين، ج 1، ص 331.
(29) الغيبة شيخ طوسى، ص 32.
(30) الغيبة نعمانى، ص 84 و نيز ر.ك: همان، ص 72.
ثبت دیدگاه