\”هر کس مرا میشناسد که میشناسد و هر کس که نمیشناسد، بداند که من فرزند مکه و منا(۱) هستم، من فرزند زمزم و صفا هستم …\”
این جمله اشاره به این معنا دارد که اگرچه ما امسال به منا نرفتیم و در آنجا وقوف و بیتوته نکردیم(۲) و گوسفند نکشتیم، ولی منا از ما است، چون منا مثل مکه، مدینه و حتی همانند خود کعبه زمین و خانهای مرده بود که سالها پیش روح از آن رخت بربسته بود و این ما بودیم که با کربلا رفتن خود آن سرزمین مرده را زنده کردیم و هر کس که زمین مردهای را زنده کند، آن زمین از آن اوست.(۳) کسی با قربانی کردن گوسفند و شتر مالک منا نمیگردد، چون منا با این چیزها زنده نخواهد شد. منا با قربانی کردن پدر، برادر، عمو و اصحاب و تقدیم اسیر و جانباز در راه خدا زنده میشود. از این جهت است که ما صاحب منا و وارث آن هستیم؛ چنانکه وارث صفا، مروه، زمزم و کعبه نیز هستیم. چون قیام ما بود که کعبه را زنده کرد، به حج بها داد و آبروی حج را حفظ کرد وگرنه گوسفند کُشتن، به دور خانهی خدا طواف کردن و سعی بین صفا و مروه، کار بسیار سهلی است که هر کسی از عهدهی آن بر میآید.
آنگاه فرمود: \”من فرزند کسی هستم که او را بر آسمان بردند …، من فرزند رسول الله و فرزند علی مرتضی هستم.\” و سپس فرمود: \”من فرزند فاطمه زهرا و فرزند سرور زنان عالم هستم.\”
با این سخنرانی، جنگی که به دنبال بیعت خواهی یزید از امام حسین (علیه السلام)، از مدینه آغاز شده بود با پیروزی امام حسین (علیه السلام) در دمشق به پایان رسید. در پی سخنان حضرت امام سجاد (علیه السلام) اوضاع سیاسی شام را دگرگون شد و مردمی که برای پیروزی یزید و حکومت اموی جشن گرفته بودند، از خواب غفلت بیدار شدند و مجلس جشن و شادیشان به مجلس گریه، ضجه و عزا تبدیل گشت.
« برگرفته از کتاب حماسه و عرفان، اثر آیه الله جوادی آملی (به همراه توضیحات بیشتر) »
ثبت دیدگاه