دائما هستم دعاگویت من امشب بیشتر
چونکه می دانم تو امشب گشته ای دلریش تر
باز هم با داغ حیدر خونجگر گردیده ای
می زند ماتم کنون بر قلب و جانت نیشتر
یاد آن فرقی که شد شق القمر از تیغ کین
می کند امشب تو را آشفته تر بی خویش تر
مرتضی را شد محاسن آخر از خونش خضاب
ریش خونین علی کرد این جگر را ریشتر
می زند فواره از سر خون دل هایی که خورد
زان جفاهایی که با او کرده عالم پیش تر
عاقبت کین کجاندیشان از این عالم گرفت
آنکه بود از کل عالم پاک و نیک اندیش تر
منهدم رکن هدی با ضرب اشقی الاشقیا
آنکه با شیطان شده از هرکسی هم کیش تر
بو تراب از این جهان پر زد به آرامش رسید
عالم خاکی کنون گردیده پر تشویش تر
ای امام منتظر ای منتقم ای خونجگر
ای به داغ مرتضی دردت ز هرکس بیشتر
کاش رخصت گیری از حق تا دهی سامان به کار
دم به دم بی روی تو عالم شود درویش تر
شاعر : سيد عباس موسوى
ثبت دیدگاه