حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ Thursday, 28 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

ابن شهر آشوب رحمه‌الله‌علیه روایت کرده است: روزی مرد عرب بادیه‌نشینی وارد مدینه شد و پرسید: «سخاوتمندترین فرد مدینه کیست؟» مردم امام حسین علیه‌السلام را به او معرفی نموده و به مسجد راهنماییش کردند؛ او وارد مسجد شد و حضرت را در حال نماز دید؛ ایستاد و این چند بیت شعر را خواند:

«هرگز ناامید نشده آنکه به تو امید داشته و کوبه‌ی در خانه‌ات را به امید فضل و عطایت کوبیده؛ تو سخاوتمند و پشت‌ و پناه بیچارگانی؛ پدرت نابودکننده‌ی فاسقین بود؛ اگر نبود هدایت و راهنمایی‌های پدر و جدّت، وجود ما را آتش جهنّم فرا می‌گرفت.»

حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام نمازشان را سلام دادند و به قنبر فرمودند: «از مال حجاز چیزی باقی مانده است؟» عرض کرد: «بله، چهار هزار دینار (سکه طلا) موجود است.» حضرت فرمودند: «آنها را بیاور، کسی که از ما سزاوارتر به آن بود، رسیده است!» وقتی قنبر دینارها را حاضر نمود، امام حسین علیه‌السلام عبای مبارک خود را از تن درآورده و پول‌ها را در آن پیچیدند و به واسطه شرم و حیا، دستشان را از لای درب خارج نموده و به آن عرب بخشیدند و این شعر را خواندند:

«این مقدار را بگیر، که من از تو پوزش می‌خواهم؛ و بدان که نسبت به تو مهربانم؛ اگر در آینده وسیله‌ی ایستادنی (وسعت مالی) به دستمان آید، مال سرشاری بر تو ریزش خواهد نمود؛ اما گذشت زمان خیلی تغییرپذیر است، و اکنون دست ما از نظر مالی گشاده نیست!»

آن مرد عرب، پول‌ها را گرفته و شروع به گریه کرد؛ حضرت به او فرمودند: «شاید آنچه دادیم کم بوده؟» عرب گفت: «هرگز، گریه‌ام برای این است که چگونه دستان سخاوتمند شما، در دل خاک جای می‌گیرد؟!»

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
شاهکار انسانیت

مناقب (ابن‌شهرآشوب)، ج۴، ص۶۵
بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۴۴، ص۱۹۰

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.