حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

سه شنبه, ۲۸ فروردین , ۱۴۰۳ Tuesday, 16 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
دعای ندبه
۳۱ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۶:۴۰
پ
پ

دعای ندبه

ردیف نام دریافت فایل پخش آنلابن
۱ دعای ندبه
توجه: جهت دریافت فایل بر روی آیکون کلیک راست کرده و save link az یا save traget az را انتخاب نمایید

 متن دعای ندبه

 اَلْحَمْدُ لله رَبِّ الْعالَمینَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً، اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى ما جَرى بِهِ قَضاؤُکَ فى أَوْلِیائِکَ الَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دینِکَ، إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزیلَ ما عِنْدَکَ ، مِنَ النَّعیمِ الْمُقیمِ، الَّذى لا زَوالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلالَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّهِ، وَ زُخْرُفِها وَ زِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ، وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ، فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ، وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِىَّ، وَالثَّناءَ الْجَلِىَّ، وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِکَتَکَ، وَ کَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ

ستایش و سپاس مخصوص خداست که آفریننده جهانست و درود و تحیّت کامل بر سیّد ما و پیغمبر خدا، حضرت محمد مصطفى و آل اطهارش باد. پروردگارا ترا ستایش مىکنم براى هر چه (از بلا و نعمت و رنج و راحت) که در قضا و قدر تقدیر کردى بر خاصّان و محبانت، یعنى بر آنان که وجودشان را براى (شهود) حضرتت خالص و براى (تبلیغ) دینت مخصوص گردانیدى. چون بزرگ نعیم باقى بى زوال ابدى را که نزد تست بر آنان اختیار کردى، بعد از آنکه زهد در مقامات و لذات و زیب و زیور دنیاى دون را بر آنها شرط فرمودى. آنها هم بر این شرط متعهد شدند و تو هم مى دانستى که به عهد خود وفا خواهند کرد. پس آنان را مقبول و مقرّب درگاه خود فرمودى و علوّ ذکر، یعنى قرآن با بلندى نام و ثناى خاص و عام بر آنها از پیش عطا کردى و فرشتگانت را بر آنها فرو فرستاده و با وحی خودت آنها را کرامت بخشیدی.


وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّریعَهَ إِلَیْکَ، وَالْوَسیلَهَ إِلى رِضْوانِکَ، فَبَعْضٌ أَسْکَنْتَهُ جَنَّتَکَ، إِلى أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْها، وَ بَعْضٌ حَمَلْتَهُ فى فُلْکِکَ، وَ نَجَّیْتَهُ وَ مَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَکَهِ بِرَحْمَتِکَ، وَ بَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِکَ خَلیلاً، وَ سَأَلَکَ لِسانَ صِدْقٍ فِى الْآخِرینَ، فَأَجَبْتَهُ وَ جَعَلْتَ ذلِکَ عَلِیّاً، وَ بَعْضٌ کَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَهٍ تَکْلیماً، وَ جَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخیهِ رِدْءاً وَ وَزیراً، وَ بَعْضٌ أَوْلَدْتَـهُ مِنْ غَـیْـرِ أَبٍ، وَ آتَـیْـتَـهُ الْبـَیِّـنـاتِ، وَ أَیَّـدْتَـهُ بِـرُوحِ الْـقُـدُسِ وَ کُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَریعَهً، وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهاجاً، وَ تَخَیَّرْتَ لَهُ أَوْصِیاءَ، مُسْتَحْفِظاً بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ، مِنْ مُدَّهٍ إِلى مُدَّهٍ، إِقامَهً لِدینِکَ، وَ حُجَّهً عَلى عِبادِکَ


و آنها را واسطه و وسیله دخول به رضوان و بهشت و رحمت خود گردانیدى. پس بعضى از آنها را در بهشت منزل دادى تا هنگامى که او را از بهشت بیرون کردى. برخى را در کشتى نشانده، با هر کس ایمان آورده و در کشتى با او در آمده بود همه را از هلاکت، به رحمت خود نجات دادى. بعضى را به مقام خلّت خود برگزیده، درخواستش را که وى لسان صدق در اممّ آخر باشد (یا نبى و ولىّ حق در فرزندانش تا قیامت باقى ماند) اجابت کرده و به مقام بلند رسانیدى. بعضى را از شجره طور با وى تکلّم کرده و برادرش را وزیر و معاون وى گردانیدى. بعضى را بدون پدر و تنها از مادر ایجاد کردى و به او معجزات عطا فرموده، او را به روح قدس الهى مـؤیّـد داشتى. و همه آن پیمبران را شریعت و طریقه و آیینى عطا کردى. و براى آنان وصى و جانشینى، براى آنکه یکى بعد از دیگرى مستحفظ دین و نگهبان آیین و شریعت و حجّت بر بندگان تو باشد از مدّتى تا مدّت معین، قرار دادى.


وَ لِئَلّا یَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ وَ یَغْلِبَ الْباطِلُ عَلى أَهْلِهِ، وَلا یَقُولَ أَحَدٌ لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً مُنْذِراً، وَ أَقَمْتَ لَنا عَلَماً هادِیاً، فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى، إِلى أَنِ انْتَهَیْتَ بِالْأَمْرِ إِلى حَبیبِکَ وَ نَجیبِکَ، مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَکانَ کَمَا انْتَجَبْتَهُ، سَیِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ، وَ صَفْـوَهَ مَنِ اصْطَفَیْتَهُ، وَ أَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَیْتَهُ، وَ أَکْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ ، قَدَّمْتَهُ عَلى أَنْبِیائِکَ، وَ بَعَثْتَهُ إِلَى الثَّقَلَیْنِ مِنْ عِبادِکَ، وَ أَوْطَأْتَهُ مَشارِقَکَ وَ مَغارِبَکَ، وَ سَخَّرْتَ لَـهُ الْـبُـراقَ وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ إِلى سَمائِکَ، وَ أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ ما کـانَ وَ مـا یَکُـونُ إِلَى انْقِضاءِ خَلْقِکَ، 


تا آنکه دین حق از قرارگاه خود خارج نشود و اهل باطل غلبه نکنند. و تا کسى نتواند گفت که: اى خدا چرا رسول به سوى ما نفرستادى که ما را از جانب تو به اندرز و نصیحت ارشاد کند؟ و چرا پیشوا و رهبرى نگماشتى که ما از آیات و رسولانت پیروى کنیم پیش از آنکه به گمراهى و ذلّت و خذلان در افتیم؟ لذا در هر دورهاى رسول فرستادى، تا آنکه امر رسالت به حبیب گرامیت محمّد صلى اللَّه علیه و آله منتهى گردید. او چنانکه تو او را به رسالت برگزیدى سید و بزرگ خلایق بود و خاصه و خلاصه پیمبرانى که به رسالت انتخاب فرمودى و افضل از هر کس که برگزیده تست و گرامى تر از تمام رُسُلى که معتمد تو بودند. بدین جهت او را بر همه رسولانت مقدّم داشتى و بر تمام بندگانت از جن و انس مبعوث گردانیدى و شرق و غرب عالمت را زیر قدم فرمان رسالتش گستردى و براق را مسخّر او فرمودى و روح پاک وى را به سوى آسمان خود به معراج بردى و علم گذشته و آینده، تا انقضاء خلقت را به او به ودیعت سپردى.


ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ، وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئیلَ وَ میکائیلَ، وَالْمُسَوِّمینَ مِنْ مَلائِکَتِکَ، وَ وَعَدْتَهُ أَنْ تُظْهِرَ دینَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ، وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَ ذلِکَ بَعْدَ أَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّأَ صِدْقٍ مِنْ أَهْلِهِ، وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ، لَلَّذى بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمینَ، فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً، وَ قُلْتَ:إِنَّما یُـریـدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الـرِّجْسَ أَهْـلَ الْبَیْتِ، وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً، ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، مَوَدَّتَهُمْ فى­کِتابِکَ، فَقُلْتَ: قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً، إِلَّاالْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى وَ قَلْتَ: ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ


آنگاه او را به واسطه رعب و ترس دشمن از او، بر دشمنان مظفّر و منصور گردانیدى و جبرئیل و میکائیل و دیگر فرشتگان با اسم و رسم و مقام را گرداگردش فرستادى. و به او پیروزى دینش را بر تمام ادیان عالم به رغم مشرکان وعده فرمودى و این ظفر پس از آن بود که رسول اکرم را (بعد از هجرت) باز، تو او را با فتح و ظفر به خانه کعبه مکان صدق اهل بیت باز گردانیدى و براى او و اهل بیتش، آن خانه مکه را اول بیت و نخستین خانه براى عبادت بندگان مقرر فرمودى. و (خاندانش را) وسیله هدایت عالمیان گردانیدى. این خانه آیات و نشانههاى آشکار ایمان و مقام ابراهیم خلیل بود و محل امن و امان بر هر کس که در آن داخل مى شد. و درباره خاندان رسول فرمودى: البته خدا از شما اهل بیت رسول هر رجس و ناپاکى را دور مى سازد و کاملاً پاک و مبرّا مى گرداند. سپس مُزد محمد که درود تو بر او خاندانش باد؛ را دوستی آنان مقرّر کردی و در کتاب خود فرمودی: بگو من از شما مُزدی نمی خواهم، الا مودّت خویشانم. باز فرمودى: بگو همان اجر رسالتى را که خواستم؛ باز به نفع شما خواستم.


وَ قُلْتَ: ما أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ، إلّا مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلاً، فَکانُوا هُمُ السَّبیلَ إِلَیْکَ، وَالْمَسْلَکَ إِلى رِضْوانِکَ، فَلَمَّاانْقَضَتْ أَیّامُهُ، أَقامَ وَلِیَّهُ عَلِىَّ بْنَ أَبى طالِبٍ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِما وَ آلِهِما، هادِیاً إِذْ کانَ هُوَ الْمُنْذِرَ، وِ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ، فَقالَ وَالْمَلَأُ أَمامَهُ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَعادِ مَنْ عاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَ قالَ: مَنْ کُنْتُ أَنَا نَبِیَّهُ فَعَلِىٌّ أَمیرُهُ، وَ قالَ: أَنَا وَ عَلِىٌّ مِنْ شَجَرَهٍ واحِدَهٍ، وَ سائِرُ النّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتّى، وَ أَحَلَّهُ مَحَلَّ هرُوْنَ مِنْ مُوسى، فَقالَ لَهُ: أَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَهِ هرُوْنَ مِنْ مُوسى، إِلّا أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى،

و باز فرمودى: بگو من از شما امّت اجر رسالتى نمى خواهم، جز آنکه شما راه خدا را پیش گیرید. پس (میتوان فهمید) اهل بیت رسول، طریق و رهبر به سوى تواند در راه بهشت رضوان تواند. و هنگامى که دوران عمر پیغمبرت سپرى گشت، وصى و جانشین خود على بن ابى طالب (صلوات اللَّه علیهما وآلهما) را به هدایت امت برگماشت. چون او منذر و براى هر قوم هادى امّت بود. پس رسول اکرم در حالى که امّت همه در پیش بودند؛ فرمود: هر کس که من پیشوا و دوست و ولىّ او بودم؛ پس از من، على مولا و امام و پیشواى او خواهد بود. بارالها دوست بدار هر که على را دوست بدارد و دشمن بدار هر که على را دشمن بدارد و یارى کن هر که على را یارى کند و خوار ساز هر که على را خوار سازد. باز فرمود: هر کس من پیغمبر او هستم؛ على امیر و فرماندار اوست. باز فرمود: من و على هر دو شاخه­هاى یک درخـتـیـم و سـایـریـن از درختهـاى مختلفند. و پیغمبر على را نسبت به خود، به مقام هارون نسبت به موسى نشاند؛ جز آنکه فرمود: پس از من پیغمبرى نیست.


وَ زَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَیِّدَهَ نِساءِ الْعالَمینَ، وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ ما حَلَّ لَهُ، وَ سَدَّ الْأَبْوابَ إِلّا بابَهُ، ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِکْمَتَهُ، فَقالَ: أَنَا مَدینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِىٌّ بابُها، فَمَنْ أَرادَ الْمَدینَهَ وَالْحِکْمَهَ فَلْیَأْتِها مِنْ بابِها، ثُمَّ قالَ: أَنْتَ أَخى وَ وَصِیّى وَ وارِثى، لَحْمُکَ مِنْ لَحْمى، وَ دَمُکَ مِنْ دَمى، وَ سِلْمُکَ سِلْمى، وَ حَرْبُکَ حَرْبى، وَالْإیمانُ مُخالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ کَما خالَطَ لَحْمى وَ دَمى، وَ أَنْتَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَلیفَتى، وَ أَنْتَ تَقْضى دَیْنى، وَ تُنْجِزُ عِداتى، وَ شیعَتُکَ عَلى مَنابِرَ مِنْ نُورٍ، مُبْیَضَّهً وُجُوهُهُمْ حَوْلى فِى الْجَنَّهِ، وَ هُمْ جیرانى، وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى،


باز رسول اکرم دختر گرامیش که سیّده زنان عالم است، را به على تزویج فرمود. باز حلال کرد بر على آنچه بر خود پیغمبر حلال بود (از آنکه با حال جنابت تنها بر رسول و على به مسجد پیغمبر درآمدن حلال بود و بر غیرشان حرام). و باز تمام درهاى منازل اصحاب را که به مسجد رسول باز بود، به حکم خدا بست غیر در خانه على. آنگاه رسول اسرار علم و حکمتش را نزد على به ودیعه گذاشت و فرمود: من شهر علم هستم و على دَرِ آن شهر. پس هر که بخواهد در این مدینه علم و حکمت وارد شود، از درگاهش باید وارد گردد. آنگاه فرمود: تو برادر من، وصىّ من و وارث من هستى. گوشت و خون تو، گوشت و خون من است. صلح و جنگ با تو، صلح و جنگ با من است و ایمان چنان با گوشت و خون تو آمیخته شده که با گوشت و خون من آمیختهاند. تو فردا جانشین من بر حوض کوثر خواهى بود و پس از من، تو اداء قرض من مى کنى و وعدههایم را انجام خواهى داد. شیعیان تو در قیامت بر کرسیهاى نور با روى سفید در بهشت ابد، اطراف من قرار گرفتهاند و آنها همسایه من هستند. اگر تو یا على بعد از من میان امتم نبودى، اهل ایمان به مقام معرفت نمى رسیدند.


وَ کانَ بَعْدَهُ هُدىً مِنَ الضَّلالِ، وَ نُوراً مِنَ الْعَمى، وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتینَ، وَ صِراطَهُ الْمُسْتَقیمَ، لا یُسْبَقُ بِقَرابَهٍ فى رَحِمٍ، وَ لا بِسابِقَهٍ فى دینٍ، وَلا یُلْحَقُ فى مَنْقَبَهٍ مِنْ مَناقِبِهِ، یَحْذُو حَذْوَالرَّسُولِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِما وَآلِهِما، وَ یُقاتِلُ عَلَى التَّأْویلِ، وَلا تَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَهُ لائِمٍ، قَـدْ وَتَـرَ فیهِ صَنادیدَ الْعَرَبِ، وَ قَتَلَ أَبْطالَهُمْ، وَ ناوَشَ ذُؤْبانَهُمْ، فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقاداً، بَدْرِیَّهً وَ خَیْبَرِیَّهً وَ حُنَیْنِیَّهً وَ غَیْرَهُنَّ، فَأَضَبَّتْ عَلى عَداوَتِهِ، وَ أَکَبَّتْ عَلى مُنابَذَتِهِ، حَتّى قَتَلَ النّاکِثینَ وَ الْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ وَ لَمّا قَضى نَحْبَهُ، وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْآخِرینَ، یَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلینَ،

همانا على بود که بعد از رسول اکرم؛ امت را از ضلالت و گمراهى و کفر و نابینایى، به مقام هدایت و بصیرت مى رسانید. او حبلاللَّه متین در راه مستقیم حق براى امت است. هیچ کس به قرابت با رسول، بر او سبقت نیافته و در اسلام و ایمان بر او سبقت نگرفته. و نه کسى به او در مناقب و اوصافِ کمال خواهد رسید. تنها قدم به قدم از پى رسول اکرم، على راه پیمود که درود خدا بر هر دو و بر آل اطهارشان باد. و على است که بر تأویل (و حقایق و مقاصد اصلى قرآن) جنگ مى کند و در راه رضاى خدا از ملامت و سرزنش بدگویان باک ندارد. و در راه خدا، خونهاى صنادید و گردنکشان عرب را به خاک ریخت و شجاعان و پهلوانانشان را به قتل رساند و سرکشان را مطیع و منقاد کرد. در نتیجه دلهایشان پر از حقد و کینه، از واقعه جنگ بدر و حنین و خیبر و غیره گردید و بازماندگانشان کینه على را در دل گرفتند. و در اثر آن کینه پنهانى، بر دشمنى او قیام کردند و به مبارزه و جنگ با او هجوم آوردند. تا آنکه ناگزیر او هم با عهد شکنان امّت (طلحه و زبیر) و با ظالمان و ستمکاران (معاویه و یاران او) و با خوارج مرتد از دین در نهروان به قتال برخاست. و چون نوبت اجلش فرا رسید و شقىترین خلق (اول و) آخر عالم؛ پیروى از شقىترین خلق اول نمود.


لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،فِى الْهادینَ بَعْدَ الْهادینَ، وَالْأُمَّهُ مُصِرَّهٌ عَلى مَقْتِهِ، مُجْتَمِعَهٌ عَلى قَطیعَهِ رَحِمِهِ، وَ إِقْصاءِ وُلْدِهِ، إِلَّا الْقَلیلَ مِمَّنْ وَفی لِرِعایَهِ الْحَقِّ فیهِمْ، فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ، وَ سُبِىَ مَنْ سُبِىَ، وَ أُقْصِىَ مَنْ أُقْصِىَ، وَ جَرَى الْقَضاءُ لَهُمْ بِما یُرْجى لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَهِ، إِذْ کانَتِ الْأَرْضُ لِلَّهِِ، یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ، وَالْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ، وَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً، وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ، فَعَلَىالْأَطائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِما وَ آلِهِما، فَلْیَبْکِ الْباکُونَ، وَ إِیّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النّادِبُونَ،


در نتیجه فرمان رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله را درباره هادیان خلق، یکى بعد از دیگرى امتثال نکردند و امت همه کمر بر دشمنى آنها بسته و بر قطع رحم پیغمبر و دور کردن اولاد طاهرینش متفق شدند. جز قلیلى از مؤمنان حقیقى که حقّ اولاد و رسول را رعایت کردند. تا آنکه به ظلم ستمکاران امت، گروهى را کشته و جمعى اسیر و فرقهاى هم دور از وطن خود شدند. و قلم قضا بر آنها جارى شد به چیزى که امید از آن، حسن ثواب و پاداش نیکو است. چون زمین ملک خداست و هر که از بندگان را بخواهد، وارث ملک زمین خواهد کرد و عاقبت نیک عالم با اهل تقوى است. و پروردگار ما از هر نقص و آلایش پاک و منزه است و وعده او قطعى و محققالوقوع است و ابداً در وعده پروردگار خلاف نیست و در هر کار در کمال اقتدار و علم و حکمت است. پس باید گریه کنندگان، بر پاکان اهل بیت پیغمبر و على صلى اللَّه علیهما وآلهما گریه کنند و بر آن مظلومان عالم، ندبه و فغان نمایند.


وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتَذْرِفِ الدُّمُوعُ ، وَلْیَصْرُخِ الصّارِخُونَ، وَ یَضِجَّ الضّاجُّونَ، وَ یَعِجَّ الْعاجُّونَ،

أَیْنَ الْحَسَنُ أَیْنَ الْحُسَیْنُ؟ أَیْنَ أَبْناءُ الْحُسَیْنِ؟

صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ، وَ صادِقٌ بَعْدَ صادِقٍ،

أَیْنَ السَّبیلُ بَعْدَ السَّبیلِ؟ أَیْنَ الْخِیَرَهُ بَعْدَ الْخِیَرَهِ؟ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَهُ؟ أَیْنَ الْأَقْمارُ الْمُنیرَهُ؟ أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزّاهِرَهُ؟ أَیْنَ أَعْلامُ الدّینِ، وَ قَواعِدُ الْعِلْمِ؟أَیْنَ بَقِیَّهُ اللَّهِ الَّتى لا تَخْلُوا مِنَ الْعِتْرَهِ الْهادِیَهِ؟

و براى مثل آن بزرگواران؛ اشک از دیدگان بارند و ناله و زارى و ضجّه و شیون از دل برکشند که [ اى پروردگار ] کجاست حسن بن على؟ کجاست حسین بن على؟آن پاکان و راستگویان عالم کجایند آنها که یکی بعد از دیگرى، رهبر راه خدا و برگزیده از خلق خدا بودند؟ کجا رفتند تابان خورشیدها؟ کجایند آن فروزان ماهها؟ کجا رفتند ستارگان درخشان ؟کجا رفتند آن رهنمایان دین و ارکان علم و دانش؟ کجاست حضرت بقیه اللَّه که عالم خالى از عترت هادى امت نخواهد بود؟


أَیْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَهِ؟ أَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقامَهِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ؟ أَیْنَ الْمُرْتَجى لِإِزالَهِ الْجَورِ وَالْعُدْوانِ؟ أَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدیدِ الْفَرائِضِ وَالسُّنَنِ؟ أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لِإِعادَهِ الْمِلَّهِ وَالشَّریعَهِ؟ أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیاءِ الْکِتابِ وَ حُدُودِهِ؟ أَیْنَ مُحْیى مَعالِمِ الدّینِ وَ أَهْلِهِ؟ أَیْنَ قاصِمُ شَوْکَهِ الْمُعْتَدینَ؟ أَیْنَ هادِمُ أَبْنِیَهِ الشِّرْکِ وَالنِّفاقِ؟ أَیْنَ مُبیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَالْعِصْیانِ وَالطُّغْیانِ؟ أَیْنَ حاصِدُ فُرُوعِ الْغَىِّ وَالشِّقاقِ؟

کجاست آنکه براى برکندن ریشه ظالمان و ستمگران عالم مهیا گردیده؟ کجاست آنکه منتظریم اختلاف و کج رفتاریهاى اهل عالم را به راستى و اصلاح کند؟ کجاست آنکه امیدواریم اساس ظلم و عدوان را از عالم براندازد؟ کجاست آنکه براى تجدید فرائض و سنن اسلام که محو و فراموش گردیده؛ ذخیره است؟ کجاست آنکه براى برگردانیدن ملّت و شریعت مقدّس اسلام اختیار گردیده؟ کجاست آنکه آرزومندیم کتاب و حدود آن را احیا سازد؟ کجاست آنکه دین، ایمان و اهل ایمان را زنده گرداند؟ کجاست آنکه شوکت ستمکاران و متعدیان را در هم مى شکند؟ کجاست آنکه بنا و سازمانهاى شرک و نفاق را ویران مى کند؟ کجاست آنکه فسق و عصیان و طغیان را هلاک و نابود مى گرداند؟ کجاست آنکه برای کندن ریشه گمراهى و دشمنى مهیاست؟


أَیْنَ طامِسُ آثارِ الزَّیْغِ وَالْأَهْواءِ؟ أَیْنَ قاطِعُ حَبائِلِ الْکِذْبِ وَالْاِفْتِراءِ؟ أَیْنَ مُبیدُ الْعُتاهِ وَالْمَرَدَهِ؟ أَیْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنادِ وَالتَّضْلیلِ وَالْإِلْحادِ؟ أَیْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاءِ، وَ مُذِلُّ الْأَعْداءِ؟ أَیْنَ جامِعُ الْکَلِمَهِ عَلَى التَّقْوى؟ أَیْنَ بابُ اللَّهِ الَّذى مِنْهُ یُؤْتى؟ أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذى إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْأَوْلِیاءُ؟ أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَالسَّماءِ؟ أَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ ناشِرُ رایَهِ الْهُدى؟ أَیْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا؟ أَیْنَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیاءِ وَ أَبْناءِ الأَنْبِیاءِ؟


کجاست آنکه اندیشه باطل و هواهاى نفسانى را نابود مى سازد؟کجاست آنکه ریسمان دروغ و افتراء را قطع خواهد کرد؟ کجاست آنکه متکبرانِ سرکش را هلاک و نابود مى گرداند؟ کجاست آنکه مردم ملحد، معاند و گمراه کننده را بیچاره کند؟ کجاست آنکه دوستان را عزیز و دشمنان را ذلیل خواهد کرد؟ کجاست آنکه مردم را بر وحدت کلمه و تقوى مجتمع مى سازد؟ کجاست باب الهى که از آن وارد مى شوند؟ کجاست آن وجه الهى که دوستان به سوى او روى آوردند؟ کجاست آن وسیله که بین آسمان و زمین پیوسته است؟ کجاست صاحب روز فتح و برافرازنده پرچم هدایت در عالم؟ کجاست آنکه پریشانیهاى خلق را اصلاح و دلها را خشنود مى سازد؟ کجاست آنکسی که از ظلم امتّ بر انبیاء و اولاد انبیاء دادخواهى مى کند؟


أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ؟ أَیْنَ الْمَنْصُورُ عَلى مَنِ اعْتَدى عَلَیْهِ وَافْتَرى؟ أَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذى یُجابُ إِذا دَعی؟ أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى؟ أَیْنَ ابْنُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى؟ وَابْنُ عَلِىٍّ الْمُرْتَضى؟ وَابْنُ خَدیجَهَ الْغَرّاءِ؟ وَابْنُ فاطِمَهَ الْکُبْرى؟ بِأَبى أَنْتَ وَ أُمّى وَ نَفْسى لَکَ الْوِقاءُ وَالْحِمى، یَابْنَ السّادَهِ الْمُقَرَّبینَ، یَابْنَ النُّجَباءِ الْأَکْرَمینَ، یَابْنَ الْهُداهِ الْمَهْدِیّینَ، یَابْنَ الْخِیَرَهِ الْمُهَذَّبینَ


کجاست آنکه انتقام خون شهید کربلا را خواهد گرفت؟ کجاست آنکه خدا بر ستمکاران و تهمت زنندگان، او را پیروز مى گرداند؟ کجاست آنکه دعاى خلق پریشان را اجابت مى کند؟ کجاست آن بالاترین خلایق و صاحب نیکوکارى و تقوى؟ کجاست فرزند پیغمبر محمد مصطفى؟ و فرزند على مرتضى ؟ و فرزند خدیجه بلند مقام ؟ و فرزند فاطمه زهرا بزرگترین زنان عالم؟ پدر و مادرم فداى تو؛ جانم نگهدار و حامى ذات پاک تو باد اى فرزند بزرگان مقربان خدا. اى فرزند اصیل و شریف بزرگوارترین اهل عالم؛ اى فرزند هادیان هدایت یافته؛ ای فرزند بهترین مردان مهذّب؛


یَابْنَ الْغَطارِفَهِ الْأَنْجَبینَ، یَابْنَ الْأَطائِبِ الْمُطَهَّرینَ، یَابْنَ الْخَضارِمَهِ الْمُنْتَجَبینَ، یَابْنَ الْقَماقِمَهِ الْأَکْرَمینَ، یَابْنَ الْبُدُورِ الْمُنیرَهِ، یَابْنَ السُّرُجِ الْمُضیئَهِ، یَابْنَ الشُّهُبِ الثّاقِبَهِ، یَابْنَ الْأَنْجُمِ الزّاهِرَهِ، یَابْنَ السُّبُلِ الْواضِحَهِ، یَابْنَ الْأَعْلامِ اللّائِحَهِ، یَابْنَ الْعُلُومِ الْکامِلَهِ، یَابْنَ السُّنَنِ الْمَشْهُورَهِ، یَابْنَ الْمَعالِمِ الْمَأْثُورَهِ، یَابْنَ الْمُعْجِزاتِ الْمَوْجُودَهِ، یَابْنَ الدَّلائِلِ الْمَشْهُودَهِ، یَابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقیمِ، یَابْنَ النَّبَأِ الْعَظیمِ، یَابْنَ مَنْ هُوَ فى أُمِّ الْکِتابِ لَدَى اللَّهِ عَلِىٌّ حَکیمٌ، یَابْنَ الْآیاتِ وَالْبَیِّناتِ، یَابْنَ الدَّلائِلِ الظّاهِراتِ، یَابْنَ الْبَراهینِ الْواضِحاتِ الْباهِراتِ، یَابْنَ الْحُجَجِ الْبالِغاتِ، یَابْنَ النِّعَمِ السّابِغاتِ، یَابْنَ طه وَالْمُحْکَماتِ،


اى فرزند مهتران شرافتمندان خلق؛ اى فرزند نیکوترین پاکان عالم؛ اى فرزند جوانمردان و برگزیدگان؛ اى فرزند گرامیترِ مهتران؛ اى فرزند تابان ماهها و فروزان چراغها و درخشان ستارگان؛ اى فرزند راههاى روشن خدا؛ اى فرزند نشانهاى آشکار حق؛ اى فرزند علوم (و معارف) کامل الهى؛ اى فرزند سنن و قوانین معروف آسمانى؛ اى فرزند معالم و آثار ایمان که مذکور است (در تمام کتب انبیاء و غیره)؛ اى فرزند معجزات محقق و موجود؛ اى فرزند راهنمایان آشکار و مشهود خلق؛ اى فرزند صراط مستقیم خدا؛ اى فرزند خبر عظیم؛ اى فرزند کسى که در امّ الکتاب (علم حق) نزد خدا على و حکیم است؛ اى فرزند حجّتهاى واضح الهى؛ اى فرزند ادلّه روشن حق؛ اى فرزند برهانهاى واضح و آشکار خدا؛ اى فرزند حجّتهاى بالغه الهى؛ اى فرزند نعمتهاى عام الهى؛ اى فرزند طه و محکمات قرآن


یَابْنَ یس وَالذّارِیاتِ، یَابْنَ الطُّورِ وَالْعادِیاتِ، یَابْنَ مَنْ دَنی فَتَدَلّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى، دُنُوّاً وَاقْتِراباً مِنَ الْعَلِىِّ الْأَعْلى، لَیْتَ شِعْرى أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوى، بَلْ أَىُّ أَرْضٍ تُقِلُّکَ أَوْ ثَرى، أَبِرَضْوى أَوْ غَیْرِها أَمْ ذى طُوى؛ عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلا تُرى، وَلا أَسْمَعُ لَکَ حَسیساً وَلا نَجْوى، عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ تُحیطَ بِکَ دُونَىِ الْبَلْوى، وَلا یَنالُکَ مِنّى ضَجیجٌ وَلا شَکْوى بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنّا، بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا،


و ای فرزند یاسین و ذاریات؛ اى فرزند سوره طور و عادیات؛ اى فرزند آنکه خداوند در حقّش فرمود: دنى فتدلى فکان قاب قوسین او ادنى که نسبت به حضرت على اعلاى الهى مقرت ترین مقام است. کاش مى دانستم کجا دلها به ظهور تو قرار و آرام خواهد یافت؟ آیا به کدام سرزمین اقامت دارى؟ آیا به زمین رضوان یا غیر آن؛ یا به دیار ذوطوى متمکن گردیده­اى؟ بسیار سخت است بر من که خلق را همه ببینم و ترا نبینم و هیچ از تو صدایى حتى آهسته هم بگوش من نرسد. بسیار سخت است بر من بواسطه فراق تو؛ و اینکه تو به تنهایی گرفتار باشی و ناله من نیز به حضرتت نرسد و شکوه به تو نتوانم. به جانم قسم که تو آن حقیقت پنهانى که دور از ما نیستى. به جانم قسم تو آن شخص جدا از مایى، که ابداً جدا نیستى.


بِنَفْسى أَنْتَ أُمْنِیَّهُ شائِقٍ یَتَمَنّى، مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ ذَکَراً فَحَنّا بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ عَقیدِ عِزٍّ لا یُسامى بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ أَثیلِ مَجْدٍ لا یُجارى بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضاهى

بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ نَصیفِ شَرَفٍ لا یُساوى إِلى مَتى أَحارُ فیکَ یا مَوْلاىَ وَ إِلى مَتى، وَ أَىَّ خِطابٍ أَصِفُ فیکَ وَ أَىَّ نَجْوى عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ أُجابَ دُونَکَ وَ أُناغى عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ أَبْکِیَکَ وَ یَخْذُلَکَ الْوَرى عَزیزٌ عَلَىَّ أَنْ یَجْرِىَ عَلَیْکَ دُونَهُمْ ما جَرى

به جانم قسم که تو، همان آرزوى قلبى و مشتاق الیه مرد و زنِ اهل ایمانى که هر دلى از زیادت شوق او ناله مى زند. به جانم قسم تو آن عزّتی هستی که هم طرازی ندارد. به جانم قسم تو آن عظمتی هستی که هم قطاری ندارد. از آن نعمتهاى خاص عالى خداوندی، که مثل و مانند نخواهد داشت. به جانم قسم که تو از آن خاندان عدالت و شرفى که احدى برابرى با شما نتواند کرد. اى مولاى من؛ تا کى در (انتظار) شما حیران و سرگردان باشیم؟ تا به کى و به چگونه خطابى درباره تو توصیف کنم و چگونه راز دل گویم؟ اى مولاى من بر من بسى سخت است که پاسخ، از غیر تو یابم. سخت است بر من از تو بگویم و خلق تو را واگذارند. سخت و مشکل است بر من که بر تو ماجرای دیگرى (غیبت ممتد) پیش آمد.


هَلْ مِنْ مُعینٍ فَأُطیلَ مَعَهُ الْعَویلَ وَالْبُکاءَ؟ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُساعِدَ جَزَعَهُ إِذا خَلا؟ هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَساعَدَتْها عَیْنى عَلَى الْقَذى؟ هَلْ إِلَیْکَ یَابْنَ أَحْمَدَ سَبیلٌ فَتُلْقى؟ هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنا مِنْکَ بِعِدَهٍ فَنَحْظى؟ مَتى نَرِدُ مَناهِلَکَ الرَّوِیَّهَ فَنَرْوى؟ مَتى نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مائِکَ فَقَدْ طالَ الصَّدى؟ مَتى نُغادیکَ وَ نُراوِحُکَ فَنُقِرُّ عَیْناً؟ مَتى تَرانا وَ نَراکَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِواءَ النَّصْرِ تُرى؟ أَتَرانا نَحُفُّ بِکَ وَ أَنْتَ تَأُمُّ الْمَلَأَ، وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلاً؟


آیا کسى هست که مرا یارى کند تا بسى ناله فراق و فریاد و فغان طولانى از دل برکشم؟ کسى هست که جزع و زارى کند؟ آیا چشمى مى گرید تا چشم من هم با او مساعدت کند و زار زار بگرید؟ اى پسر پیغمبر آیا به سوى تو راه ملاقاتى هست؟ آیا امروز به فردایى مى رسد که به دیدار جمالت بهره مند شویم؟ آیا کى شود که بر جویبارهاى رحمت درآییم و سیراب شویم؟ کى شود در چشمه آب زلال (ظهور) تو، ما غرقه شویم؛ که عطش ما طولانى گشت؟ کى شود که ما با تو صبح و شام کنیم تا چشم ما به جمالت روشن شود؟ کى شود که تو ما را و ما تو را ببینیم، هنگامى که پرچم نصرت و پیروزى در عالم برافراشتهاى؟ آیا خواهیم دید که ما به گرد تو حلقه زده و تو با سپاه تمام روى زمین را پر از عدل و داد کرده باشى؟


وَ أَذَقْتَ أَعْداءَکَ هَواناً وَ عِقاباً، وَ أَبَرْتَ الْعُتاهَ وَ جَحَدَهَ الْحَقِّ، وَ قَطَعْتَ دابِرَ الْمُتَکَبِّرینَ، وَاجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظّالِمینَ، وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ أَنْتَ کَشّافُ الْکُرَبِ وَالْبَلْوى، وَ إِلَیْکَ أَسْتَعْدى فَعِنْدَکَ الْعَدْوى، وَ أَنْتَ رَبُّ الْآخِرَهِ وَالدُّنْیا، فَأَغِثْ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ. عُبَیْدَکَ الْمُبْتَلى، وَ أَرِهِ سَیِّدَهُ یا شَدیدَ الْقُوى، وَ أَزِلْ عَنْهُ بِهِ الْأَسى وَالْجَوى، وَ بَرِّدْ غَلیلَهُ یا مَنْ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى، وَ مَنْ إِلَیْهِ الرُّجْعى وَالْمُنْتَهى، اَللّهُمَّ وَ نَحْنُ عَبیدُکَ التّائِقُونَ إِلى وَلِیِّکَ، الْمُذَکِّرِ بِکَ وَ بِنَبِیِّکَ، خَلَقْتَهُ لَنا عِصْمَهً وَ مَلاذاً، وَ أَقَمْتَهُ لَنا قِواماً وَ مَعاذاً، وَ جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنینَ مِنّا إِماماً، فَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیَّهً وَ سَلاماً،


و دشمنانت را کیفر خوارى و عقاب بچشانى و سرکشان و کافران و منکران خدا را نابود گردانى و ریشه متکبّران عالم و ستمکاران جهان را از بیخ برکنى، تا با خاطر شاد ما به الحمد لله رب العالمین لب برگشاییم. اى خدا تو برطرف کننده غم و اندوه دلهایى، من از تو داد دل مى خواهم که تویى دادخواه و تو خداى دنیا و آخرتى. بارى به داد ما برس اى فریادرس فریاد خواهان. بنده ضعیف بلا و ستم رسیده را دریاب و سیّد او را براى او ظاهر گردان. اى خداى بسیار مقتدر و توانا؛ لطف کن و ما را به ظهورش از غم و اندوه و سوز دل بِرَهان و حرارت قلب ما را فرو نشان. اى خدایى که بر عرش، استقرار ازلى دارى و رجوع همه عالم به سوى تست و منتهى به حضرت تست. اى خدا ما بندگان حقیرت، مشتاق ظهور ولىّ توییم که او یاد آور تو و رسول تست. او را براى عصمت و نگهدارى و پناه دین و ایمان ما آفریدهاى و او را برانگیختهاى تا قوام و حافظ و پناه خلق باشد و او را براى اهل ایمان از ما بندگانت، امام و پیشوا قرار دادى. پس تو از ما به آن حضرت سلام و تحیت برسان .


وَ زِدْنا بِذلِکَ یا رَبِّ إِکْراماً، وَاجْعَلْ مُسْتَقَرَّهُ لَنا مُسْتَقَرّاً وَ مُقاماً، وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَکَ بِتَقْدیمِکَ إِیّاهُ أَمامَنا، حَتّى تُورِدَنا جِنانَکَ، وَ مُرافَقَهَ الشُّهَداءِ مِنْ خُلَصائِکَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، وَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَ رَسُولِکَ السَّیِّدِ الْأَکْبَرِ، وَ صَلِّ عَلى أَبیهِ السَّیِّدِ الْأَصْغَرِ، وَ جَدَّتِهِ الصِّدّیقَهِ الْکُبْرى، فاطِمَهَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ، وَ عَلى مَنِ­اصْطَفَیْتَ مِنْ آبائِهِ الْبَرَرَهِ، وَ عَلَیْهِ أَفْضَلَ وَ أَکْمَلَ وَ أَتَمَّ وَ أَدْوَمَ وَ أَکْثَرَ وَ أَوْفَرَ ما صَلَّیْتَ عَلى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیائِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ صَلاهً لا غایَهَ لِعَدَدِها، وَ لا نِهایَهَ لِمَدَدِها، وَ لا نَفادَ لِأَمَدِها اَللّهُمَّ وَ أَقِمْ بِهِ الْحَقَّ

و بدین واسطه مزید کرامت ما گردان و قرارگاه آن حضرت (آنچه باعث قرار و آرامش او میشود) را قرارگاه و آرام بخش شیعیان قرار ده و به واسطه پیشوایى او بر ما نعمت را تمام گردان. تا آن بزرگوار به هدایتش، ما را در بهشتهاى تو داخل سازد و با شهیدان راه تو و دوستانِ خاص تو رفیق گرداند. اى خدا درود فرست بر محمد و آل محمد و باز هم درود فرست بر محمد، جدّ امام زمان که رسول تو، سیّد و بزرگترین پیغمبران است و بر على جدّ دیگرش که سیّد سلحشور حمله کننده در راه جهاد توست. و بر جدّه او صدیقه کبرى فاطمه دختر حضرت محمد و بر آنان که تو برگزیدى از پدران نیکوکار او بر همه آنان و بر او فرست بهتر و کاملتر و پیوسته و دائمى و بیشتر و وافرترین درود و رحمتى که بر احدى از برگزیدگان و نیکان خلقت چنین رحمتى کامل عطا کردى. و باز رحمت و درود فرست بر او رحمتى که شمارش بى حدّ و انبساطش بیانتها و جاودانی و همچنین زمانش بى پایان باشد و تمام نگردد. اى خدا به آن حضرت، دین حق را پاینده دار.


وَ أَدْحِضْ بِهِ الْباطِلَ، وَ أَدِلْ بِهِ أَوْلِیاءَکَ، وَ أَذْلِلْ بِهِ أَعْداءَکَ، وَ صِلِ اللّهُمَّ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُ، وُصْلَهً تُؤَدّى إِلى مُرافَقَهِ سَلَفِهِ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یَأْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ، وَ یَمْکُثُ فى ظِلِّهِمْ، وَ أَعِنّا عَلى تَأْدِیَهِ حُقُوقِهِ إِلَیْهِ، وَالْاِجْتِهادِ فى طاعَتِهِ، وَاجْتِنابِ مَعْصِیَتِهِ، وَامْنُنْ عَلَیْنا بِرِضاهُ، وَ هَبْ لَنا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ، وَ دُعاءَهُ وَ خَیْرَهُ، ما نَنالُ بِهِ سَعَهً مِنْ رَحْمَتِکَ، وَ فَوْزاً عِنْدَکَ، وَاجْعَلْ صَلاتَنا بِهِ مَقْبُولَهً، وَ ذُنُوبَنا بِهِ مَغْفُورَهً، وَ دُعاءَنا بِهِ مُسْتَجاباً؛ وَاجْعَلْ أَرْزاقَنا بِهِ مَبْسُوطَهً، وَ هُمُومَنا بِهِ مَکْفِیَّهً،

و (بوسیله او) اهل باطل را محو و نابود ساز و دوستانت را با آن حضرت (به راه معرفت و سعادت) هدایت فرما و دشمنانت را به واسطه او ذلیل و خوار گردان. اى خداى منان ما او را پیوند و اتصالى کامل ده که منتهى شود به رفاقت ما با پدرانش (در دنیا و آخرت) و ما را از آن کسان قرار ده که چنگ به دامان آن بزرگواران زده است و در سایه آنان زیست مى کنند. و ما را در اداء حقوق آن حضرت و جهد و کوشش در طاعتش و دورى از عصیانش یارى فرما. و بر ما به رضا و خشنودى آن حضرت منّت گذار و رأفت و مهربانى و دعاى خیر و برکت وجود مقدس را به ما موهبت فرما. تا بدین واسطه ما به رحمت واسعه و فوز سعادت نزد تو نائل شویم و به واسطه (توسل) به آن حضرت، نماز (و طاعات) ما را مقبول و گناهان ما را آمرزیده و دعاى ما را مستجاب ساز؛ و همّ و غمّ ما را بواسطه او برطرف و کفایت فرما.


وَ حَوائِجَنا بِهِ مَقْضِیَّهً، وَ أَقْبِلْ إِلَیْنا بِوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَاقْبَلْ تَقَرُّبَنا إِلَیْکَ، وَانْظُرْ إِلَیْنا نَظْرَهً رَحیمَهً، نَسْتَکْمِلُ بِهَا الْکَرامَهَ عِنْدَکَ، ثُمَّ لا تَصْرِفْها عَنّا بِجُودِکَ، وَاسْقِنا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، بِکَأْسِهِ وَ بِیَدِهِ رَیّاً رَوِیّاً، هَنیئاً سائِغاً، لا ظَمَاَ بَعْدَهُ، یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.


و روزی هاى ما را به واسطه او وسیع و حاجتهاى ما را برآورده گردان. و بر ما به وجه کریم (و رحمت با کرامت) اقبال و توجه فرما و تقرّب و توسل ما را به سوى خود بپذیر و بر ما به رحمت و لطف نظر فرما تا ما بدان نظر لطف کرامت نزد تو را به حدّ کمال رسانیم. آنگاه دیگر هرگز نظر لطف را از ما به کرامت باز مگیر و ما را از حوض کوثر جدّ پیغمبر صلى اللَّه علیه وآله به کاسه او و به دست او سیراب کن. سیرابى کامل گوارایى که بعد از آن سیراب شدن، دیگر تشنه نشویم اى مهربان ترین مهربانان.

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
دعای اللهم عرفنی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.