حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

پنجشنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳ Thursday, 18 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ دومین فرزند برومند حضرت علی و فاطمه ـ علیهماالسلام ـ است. آن حضرت در شهر مدینه و بنا به مشهور در روز سوم شعبان سال سوم هجری قمری (اصول کافی ، ج ۱ ، ص ۴۶۳) دیده به جهان گشود.

آن حضرت شش ماه و ده روز با برادر بزرگترشان امام حسن ـ علیه السلام ـ فاصله سنی داشت و مراحل رشد و نمو خویش را مدت کمتر از هفت سال در مصاحبت با رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و سی سال در کنار امیر المومنین ـ علیه السلام ـ و ده سال به امام حسن ـ علیه السلام ـ گذراند. (تاریخ اهل البیت ، ص ۷۶) و به سال ۴۹ یا ۵۰ هجری قمری، پس از شهادت مظلومانه امام حسن ـ علیه السلام ـ امامت شیعیان را بر عهده گرفت.(اصول کافی ، ج ۱ ، ص ۴۶۱ و ۴۶۲)

امامت آن حضرت مقارن با حکمرانی معاویه بود و از آنجا که امام حسن ـ علیه السلام ـ با او صلح کرده بود، ایشان نیز همان روش و سیره را ادامه داد.

معاویه در سال ۵۹ هجری تصمیم گرفت پسرش یزید را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین کند، و برای اطمینان از وقوع چنین امری، بر آن شد که در زمان حیات خود از مردم برای او بیعت بگیرد.

معاویه خود نخستین کسی شد که با پسرش یزید دست بیعت داد.(مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۶ و ۳۷)

ابن سعد در طبقات می نویسد: حسین بن علی بن ابی طالب ـ علیهم السلام ـ از جمله اشخاصی بود که با یزید دست بیعت نداد.

وی می افزاید: با مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری، پسرش یزید بر مسند خلافت تکیه زد و مردم با وی بیعت کردند.

آن گاه یزید با ارسال نامه ای به حاکم مدینه نوشت: مردم را فراخوان از آنان بیعت گیر. و از بزرگان قریش آغاز کن و نخستین آنان حسین بن علی باشد.(تزاثناش، ج ۱۰، ص ۱۶۴)

وقتی حاکم مدینه از امام حسین ـ علیه السلام ـ بیعت خواست، آن حضرت در پاسخ فرمود:

نحن اهل بیت النبوه و معدن الرساله. و یزید فاسق شارب الخمر و قاتل النفس. و مثلی لا یبایع لمثله….(مثیر الاحزان، ص ۲۴)

ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم. و یزید فاسق، میگسار و آدم کش است . و مثل من با مثل او بیعت نکند….

و در سخنی دیگر فرمود:

و علی الاسلام السلام؛ اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید!….(مثیر الاحزان، ص ۲۵)

و بر اسلام سلام باد! آن گاه که این امت به حاکمی چون یزید مبتلا شود….

مسعودی می نویسد: یزید مردی عیاش بود. پرندگان شکاری و سگ و میمون و …. نگه می داشت و میگساری می کرد …. و در ایام وی، غنا در مکه و مدینه رواج یافت و لوازم لهو و لعب به کار رفت و مردم آشکارا میگساری می کردند.

و درباره رفتار او با رعیت می گوید: فرعون در کار رعیت از او عادل تر و در کار خاصه و عامه مردم خویش منصف تر بود.(مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۷ و ۷۸)

امام حسین ـ علیه السلام ـ وقتی اوضاع مدینه را واژگونه یافت، درنگ در آن شهر مقدس را جایز ندانست و در روزهای آخر ماه رجب در سال ۶۰ هجری، به اتفاق اهل بیت و یاران خود، راهی مکه شد.(ارشاد، ص ۲۰۱)

آن حضرت هدف از خروج خویش را در وصیتی به برادرش محمد حنفیه چنین بیان فرمود:

انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما. و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ـ صلی الله علیه و آله ـ.ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و سیره ابی علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ ….(بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹)

حقیقت آنکه من از روی سرمستی و گردنکشی و فساد و ظلم خارج نشده ام. و جز این نیست که خارج شدم برای اصلاح در امت جدم ـ صلی الله علیه و آله ـ . اراده دارم امر به معروف و نهی از منکر کنم و مطابق سیرت جدم و پدرم علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ رفتار کنم….

امام حسین ـ علیه السلام ـ به فاصله پنج روز در شب جمعه سوم ماه شعبان به مکه معظمه وارد گردید.(ارشاد، ص ۲۰۲)

چون مردم کوفه در عراق از مرگ معاویه و امتناع امام حسین ـ علیه السلام ـ از بیعت یزید اطلاع یافتند، نامه های فراوان در پشتیبانی از امام حسین ـ علیه السلام ـ امضا کردند و حضرتش را به کوفه دعوت نمودند.(ارشاد، ص ۲۰۲)

آنان نوشتند: ما در انتظار تو با کسی بیعت نکرده ایم و در راه تو آماده جانبازی هستیم و به خاطر تو در نماز جمعه و جماعت دیگران حاضر نمی شویم.(مروج الذهب، ج ۳، ص ۶۴)

امام حسین ـ علیه السلام ـ در پاسخ به درخواست های مردم کوفه، مسلم بن عقیل را در نیمه ماه مبارک رمضان به جانب کوفه روانه کرد. و به او گفت: نزد مردم کوفه برو. اگر آنچه نوشته اند حق باشد، مرا خبر ده تا به تو ملحق شوم.(مروج الذهب، ج ۳، ص ۶۴)

مسلم در ماه شوال وارد کوفه شد. وقتی خبر ورودش انتشار یافت، دوازده هزار نفر و به قولی هجده هزار نفر، با او بیعت کردند. وی این مطلب را به امام حسین ـ علیه السلام ـ گزارش داد و از آن حضرت خواست به کوفه بیایند.(مروج الذهب، ج ۳، ص ۶۴)

اخبار کوفه به یزید رسید. وی در اولین عکس العمل، نعمان بن بشیر حاکم کوفه را عزل و به جای او عبیدالله بن زیاد را نصب کرد.(مروج الذهب، ج ۳، ص ۶۶) و به او فرمان داد که مسلم بن عقیل را به قتل رساند.(تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۵۸) و از طرفی مزدوران خود را بسیج کرد تا امام حسین ـ علیه السلام ـ را در شهر مکه غافلگیر کرده، از میان بردارند.

چون امام ـ علیه السلام ـ از توطئه سوء قصد به جان مبارکش آگاهی یافت، از سر حفظ حرمت و قداست بیت الله الحرام ، مناسک حج را به اضطرار پایان برد و به روز هشتم ذی حجه از سال ۶۰ هجری مکه را به قصد عراق وداع گفت.(ارشاد، ص ۲۱۸)

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
اربعین حسینی: اسلام و حیاتی دوباره

ابن عباس بعد از واقعه کربلا، در نامه اش به یزید می نویسد: هرگز فراموش نخواهم کرد که حسین بن علی را از حرم پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به حرم خدا طرد کردی و آنگاه مردانی را پنهانی بر سر او فرستادی تا غافلگیرانه او را بکشند. سپس او را از حرم خدا به کوفه راندی و ترسان و نگران از مکه بیرون شد، با اینکه در گذشته و حال، عزیزترین مردم بطحا بود و اگر در مکه اقامت می گزید و خونریزی در آن را روا می شمرد، از همه مردم مکه و مدینه در دو حرم بیشتر فرمان برده می شد. لیکن او خوش نداشت که حرمت خانه و حرمت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ را حلال شمارد. و بزرگ شمرد آنچه را که تو بزرگ نشمردی، از آنجا که در نهان مردانی در پی او به مکه فرستادی تا در حرم با او بجنگند.(تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲۱ و ۲۲۲)

عبیدالله با حیله و تزویر مسلم بن عقیل و پناه دهنده او هانی بن عروه را در کوفه به طرز دلخراشی به شهادت رساند.(تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۰۰) و از آنجا که می دانست امام حسین ـ علیه السلام ـ رو به شهر کوفه می آید، سپاهی به سرکردگی حر بن یزید ریاحی برای زیر نظر گرفتن سپاه آن حضرت به منطقه قاسیه گسیل کرد. حر بن یزید در محلی به نام شراف با امام حسین ـ علیه السلام ـ روبرو شد و سخنانی میانشان در و بدل گردید. آن حضرت نامه های اهل کوفه را که بسیار بود به حر بن یزید عرضه کرد و دعوت آنان را خاطر نشان ساخت و راه خود را ادامه دادند…. تا آنکه به روز دوم محرم سال ۶۱ هجری به ناحیه نینوا وارد شدند.

در این زمین بود که پیک ابن زیاد در رسید و نامه ای به حر بن یزید تسلیم کرد. متن نامه این بود:

اما بعد: فجعجع بالحسین حین یبلغک کتابی و یقدم علیک رسولی. فلا تنزله الا بالعراء فی غیر حصن و علی غیر ماء.(تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۰۲ تا ۳۰۸)

آنگاه که این نامه تو را رسد و فرستاده ما پیش تو آید، بر حسین سختگیر و او را در بیابانی فرود آر که نه دژ در آن باشد و نه آب.

حر بن یزید در اجرای دستور ابن زیاد کاروان امام حسین ـ علیه السلام ـ را در نقطه ای به نام کربلا متوقف کرد. فردای آن روز، عمر بن سعد فرستاده عبیدالله بن زیاد نیز با چهار هزار جنگجو وارد شد.(تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۱۰)

البته حر بن یزید پیش از شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ از کرده خود اظهار پشیمانی و توبه کرد و در جرگه یاران آن حضرت به درجه رفیع شهادت نائل آمد.(تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۲۵)

عمر بن سعد سه روز مانده به عاشورا، پانصد سواره بر کرانه فرات مامور کرد تا کاروان حسینی به آب دسترسی نداشته باشد.(تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۱۱ و ۳۱۲) و روز نهم محرم (تاسوعا) امام حسین ـ علیه السلام ـ و اصحابش به طور کامل در حلقه محاصره دشمن واقع شدند و دشمن یقین کرد که دیگر برای آن حضرت یاوری نخواهد آمد.(اصول کافی، ج ۴، ص ۱۴۷)

عصر تاسوعا دستور حمله و آغاز جنگ از جانب دشمن صادر گردید.

امام حسین ـ علیه السلام ـ چون تحرکات دشمن را بدید، برادرش عباس بن علی ـ علیهما السلام ـ را فرمود:

ارکب ـ بنفسی انت یا اخی ـ حتی تلقاهم فتقول لهم: ما لکم؟! و ما بدالکم؟!….

سوار شو ـ جانم به فدایت ای برادر ـ تا آنان را دیدار کنی و بگویی: شما را چیست و چه در سر دارید؟!….

حضرت عباس ـ علیه السلام ـ با آنان به مذاکره پرداخت و آنان پذیرفتند که حمله را تا فردا به تعویق اندازند.(تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۱۴)

و سرانجام آن فردا (عاشورا) فرا رسید….

عمر بن سعد با سی هزار جنگجو حمله را آغاز کرد.(امالی الصدوق، ص ۱۰۱ و ۳۷۴) و سپاه امام حسین که ۳۲ سواره و ۴۰ پیاده بودند(کامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۵۶۰) مردانه در برابر حملات ایستادند و شجاعانه جنگیدند و کشتند و کشته شدند. هرکس از یاران آن حضرت شهادت می یافت، جای خالیش پیدا بود؛ ولی سربازی که از سپاه یزید بر خاک می افتاد، سربازی دیگر جایش را می گرفت.

جنگ همچنان به راه خود ادامه می داد تا بدانجا که اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ همگی کشته شدند. در این هنگام نوبت به خاندان حضرتش رسید. اولین کسی از آنان که پای در میدان گذارد، پسر بزرگ امام، علی اکبر بود.(تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۴۱) و به دنبال او دیگر کسان امام حسین ـ علیه السلام ـ از جمله فرزندان امام علی و امام حسن ـ علیهما السلام ـ و جعفر طیار و عقیل به میدان رفتند و پس از رزمی دلاورانه شهد شهادت به کام ریختند. و عباس بن علی ـ علیهما السلام ـ هم که به قصد آب آوردن نبرد خویش را آغاز کرده بود مورد هجوم دشمن واقع شد، و هستی خویش را فدای امام حسین ـ علیه السلام ـ ساخت.

حساسترین لحظه عاشورا آن هنگام بود که عزیز زهرا و جگر گوشه مصطفی بی یار و یاور باقی ماند، و دشمن از هر سو به حضرتش حمله آورد و ….

حجاج بن عبدالله که خود در صحنه حاضر بود، می گوید: به خدا، هرگز شکسته ای را ندیده بودم که فرزند و کسان و یارانش کشته شده باشند و چون او ثابت قدم و آرام خاطر باشد…. به خدا، پیش از او و پس از او کسی را همانندش ندیدم.(تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۴۵)

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.