17. رجعت حسين عليه السلام در دولت مهدى عليه السلام
امام محمد باقر عليه السلام مىفرمايند: امام حسينعليه السلام شب عاشورا به اصحابش فرمود:(… فابشروا بالجنة، فوالله انما نمكث ماشاء الله تعالى بعد ما يجرى علينا، ثم يخرجنا الله و ايّاكم حين يظهر قائمنا فينتقم من الظالمين، و انا و انتم نشاهدهم فى السلاسل و الاغلال و انواع العذاب و النكال…؛ بشارت باد شما را به بهشت، به خدا قسم كه بعد از آنچه بر ما جارى شود، مكث خواهيم كرد آن قدر كه خداى تعالى خواسته باشد، پس بيرون مىآورد ما و شما را در آن هنگامى كه قائم ما ظاهر شود، پس انتقام خواهد كشيد از ظالمان، و ما و شما مشاهده خواهيم كرد ايشان را در سلاسل و اغلال و گرفتار به انواع عذاب و نكال…)(1)
و امام حسين عليه السلام در روز عاشورا، دوباره از (رجعت) خود سخن گفته، مىفرمايد: (من اولين كسى خواهم بود كه زمين شكافته مىشود و رجعت مىكنم).(2)
18. حسين عليه السلام در سوگ مهدى عليه السلام
امام صادقعليه السلام درباره آيه شريفه (ثم رددنا لكم الكرة عليهم)(3) مىفرمايد: (مقصود زنده شدن دوباره امام حسين عليه السلام و هفتاد تن از اصحابش در عصر امام زمان است؛ در حالى كه كلاهخودهايى طلايى بر سر دارند و به مردم، رجعت و زنده شدن دوباره حضرت حسينعليه السلام را اطلاع مىدهند تا مؤمنان به شك و شبهه نيفتند).
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: (حسينعليه السلام با اصحابش مىآيند و هفتاد پيامبر آنان را همراهى مىكنند؛ چنان كه همراه موسى عليه السلام هفتاد نفر فرستاده شدند. آنگاه حضرت قائمعليه السلام انگشتر را به وى مىسپارد و امام حسينعليه السلام غسل و كفن، حنوط و دفن حضرت قائم را بر عهده مىگيرد).(4)
19. مهدى عليه السلام و زنده نگهداشتن ياد عاشورا
در اين باب، داستانهاى متعددى است كه از ميان آنها، داستان علامه بحر العلوم(5)، گواه خوبى بر عشق و علاقه وافر حضرت حجتعليه السلام به عزادارى و زنده نگه داشتن ياد عاشورا و شهداى كربلا است.
20. مهدى عليه السلام و سفارش به زيارت عاشورا
محدث نورى رحمه الله حكايت سيد رشتى را چنين نقل مىكند كه حضرت به سيد دستور خواندن نافله (خصوصاً نافله شب)، زيارت جامعه و زيارت عاشورا را مىدهد و بعد از آن مىفرمايد: شما چرا نافله نمىخوانيد؟ نافله، نافله، نافله! شما چرا عاشورا نمىخوانيد؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا! و بعد فرمود: شما چرا جامعه نمىخوانيد؟ جامعه، جامعه، جامعه!(6)
21. مهدى عليه السلام در سوگ حسينعليه السلام
علامه امينى رحمه الله در الغدير(7) مىگويد: در ميان اصحاب ما مشهور است كه در هر مجلسى قصيده ابن عرندس خوانده شود، موجب تشريف فرمايى حضرت بقية الله – روحى له الفداه – به آن مجلس مىشود. ما براى تيمن و تبرك چند بيت اين قصيده را ذكر مىكنيم.
ايقتل ظمْآناً حسين بكربلا
و فى كلّ عضو من انامله بحر
و والدهُ الساقى على الحَوْض فى غدٍ
و فاطمة ماء الفرات لها مهر
فوالهف نفسى للحسين و ما جنى
عليه غداة الطف فى حربه الشمر
22. مصيبت حسينعليه السلام و تعجيل در فرج
صاحب مكيال المكارم مىگويد: يكى از دوستان صالحم برايم نقل كرد كه مولايمان حضرت حجت عليه السلام را در خواب ديدار كرده بود و حضرتش سخنى فرموده بود كه مضمونش اين است: (انى لادعوا لمؤمن يذكر مصيبة جدى الشهيد، ثم يدعو لى بتعجيل الفرج و التأييد؛ همانا من براى هر شيعهاى كه مصيبت جد شهيدم را ياد كند و سپس براى تعجيل فرج و تأييد (امر من) دعا كند، من (نيز) براى او دعا خواهم كرد).(8)
23. سختى مصيبت
مصيبت حسين عليه السلام سختترين مصيبتها است:
(…فرزند تو به مصيبتى گرفتار مىشود كه مصيبتها در كنار آن كوچك خواهد بود)(9).
(لا يوم كيومك يا اباعبداللَّه)(10).
مهدى عليه السلام نيز مصيبتش طولانى و محنتش شديد است. او شاهد همه رنجها و مصيبتهايى است كه بر تمامى انسانها و فرد فرد شيعيانش وارد مىشود:
(انا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم…؛(11) ما در رسيدگى و سرپرستى شما كوتاهى و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبردهايم.)
24. اصلاحگرى
امام حسينعليه السلام و مهدىعليه السلام دو اصلاحگر سترگاند. حسينعليه السلام مىگويد: (انما خرجت لطلب الاصلاح).
در مورد مهدى نيز آمده است: (ليصلح الامة بعد فساده(12)؛ خداوند به وسيله حضرت مهدىعليه السلام اين امت را پس از آنكه تباه شدهاند، اصلاح مىكند).
25. بيعت نكردن با طاغوت
امام حسينعليه السلام مىفرمايد: (لا واللَّه لا اعطيكم اعطاء الذليل و لا افرّ فرار العبيد؛ نه به خدا قسم دستم را از روى خوارى و ذلّت به شما ندهم و مانند بردگان فرار نمىكنم.)
مهدىعليه السلام نيز بيعت هيچ طاغوتى را به گردن ندارد.
(ما منّا احدٌ الاَّ و يقع فى عنقه بيعة لطاغية زمانه الاّ القائم… لئلا يكون لاحد فى عنقه بيعة اذا خرج ذاك التاسع من ولد اخى الحسين؛(13) هر كدام از ما (اهل بيت عليهم السلام) در زمان خود بيعت حاكمان و طاغوتهاى زمان را (از روى تقيه) به عهده داريم، مگر قائم… تا هنگامى كه قيام مىكند بر گردنش بيعت حاكمى نباشد او نهمين فرزند برادرم حسين است.)
26. آرزوى شهادت در ركاب حسينعليه السلام و مهدىعليه السلام
دو آرزو در روايات ما مطلوب است؛ يكى بودن در كربلا و شهادت در ركاب حسين و ديگرى فيض جهاد و شهادت در ركاب امام مهدىعليه السلام:
(يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزاً عظيما)(14).
(للهم انى اجدّد له فى صبيحة يومى هذا… و اجعلنى من انصاره… و المستشهدين بين يديه… فاخرجنى من قبرى مؤتزراً كفنى شاهراً سيفى…)(15).
دوم. تحليل ها
1. عاشورا، پشتوانه فرهنگى انتظار
فرهنگ (عاشورا)، زمينهساز فرهنگ (انتظار) است. (انتظار) ادامه عاشورا است و چشم به راه حسين ديگرى نشستن در كربلايى به وسعت جهان.
فرهنگ (عاشورا) آن چنان در روح انسانها، رسوخ كرده و آتش عشقش، شرارهاى در دلها انداخته كه بدون ترديد، مؤثرترين و پايدارترين عنصر فرهنگساز، براى شيعيان و تمامى انسانهاى آزاده عالم است. به گفته امام راحل رحمه الله: (ما هر چه داريم از محرم و صفر داريم).
2. اشتراك در اهداف
هدف مهدى عليه السلام، نجات انسانها از بردگى فكرى و برداشتن زنجيرهاى اسارت از آنان است.
امام باقر عليه السلام مىفرمايد: (اذا قام القائم ذهب دولة الباطل؛ هنگامى كه قائم قيام كند، هر آينه باطل از بين مىرود).(16)
هدف امام حسين عليه السلام نيز در زيارت (اربعين) چنين بيان شده است:
(و بذل مهجة فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضالة؛ خون خود را تقديم تو كرد، تا انسانها را از نادانى و گمراهى رهايى بخشد).
پس هدف هر دو، احياى دين و جلوگيرى از انحطاط ارزشها است.
3. مشابهت در زمانه
حسين عليه السلام زمانه خود را چنين توصيف مىكند: (الا ترون انّ الحق لايعمل به و انّ الهوى لايترك عنه؛ آيا نمىبينيد كه به حق عمل نمىشود و از باطل خوددارى نمىگردد)،(17) (فان السنة قد اميتت و انّ البدعة قد احييت؛ همانا در شرايطى هستيم كه سنت پيامبر، از بين رفته و بدعتها زنده شده است). (و على الاسلام السلام اذا قد بليت الامة براعٍ مثل يزيد؛ اگر حاكم امت، فردى همچون يزيد باشد، پس بايد فاتحه اسلام را خواند).
زمانه مهدى عليه السلام نيز چنين است: (يعطف الهوى على الهدى، اذا عطفوا الهدى على الهوى و يعطف الرأى على القرآن، اذا عطفوا القرآن على الرأى… و يحيى ميّت الكتاب والسنة؛ چون مهدى قيام كند، خواهشهاى نفسانى را به هدايت آسمانى، باز گرداند؛ پس از آنكه رستگارى را به هواى نفس بازگردانده باشند. آرا و افكار را پيرو قرآن كند، پس از آنكه قرآن را تابع رأى خود گردانده باشند… پس مهدى به شما نشان خواهد داد كه روش عادلانه در حكومت، چگونه است و آنچه را كه از كتاب و سنت متروك مانده، زنده خواهد ساخت).(18)
زمانه مهدى عليه السلام و حسين عليه السلام، در انحراف فكرى، فساد اجتماعى، رواج بىدينى و بدعت در سطح جهانى، مشابه يكديگر است.
مشابهت در زمانه، ابعاد متعددى دارد؛ از تبليغات جبهه باطل گرفته تا حاكميت خلفاى جور و غربت دين در عرصه زندگى و جامعه. تبليغات بنىاميه و معاويه عليه اهل بيتعليهم السلام و امام حسين عليه السلام(19)، شباهت زيادى به تبليغات كشورهاى استكبارى و صهيونيستها، عليه ايران اسلامى دارد.
4. مشابهت در ياران
ياران حسين عليه السلام بهترين ياران و فدايى او بودند. آنان از معرفت، محبت، اطاعت و تسليم نسبت به امام خود و سبقت در اجراى خواستهها و فرامين او برخوردارند و در عبادت، صداقت، اخلاص و شجاعت يگانه دوران بودند.
ياران مهدى عليه السلام نيز چنيناند: (هم اطوع له من الامة لسيدها؛ آنها مطيعتر از كنيز نسبت به مولاى خود هستند).(20)
(كدّادون جاحدون فى طاعته؛(21) ياران مهدى عليه السلام در فرمانبردارى از حضرتش، بسيار كوشا و مصمماند).
(لهم يسبهم الاولون و لايدركهم الآخرون؛(22) آنان) در شايستگىها و امتيازات بر اوج رفيعىاند (نه از نسلهاى گذشته، كسى از آنان پيشى گرفته و نه از آيندگان، كسى به مقام والاى آنان مىرسد).
(رهبان بالليل ليوث بالنهار، كَاَنَّ قلوبهم زبر الحديد؛ عابدان شب و شيران روزند، (در شجاعت) قلوبشان همچون پارههاى آهن است).(23)
5. ضرورت درگيرى و نبرد
درگيرى بين حق و باطل، ايمان و كفر، يك ضرورت است؛ چون حقيقت (ايمان)، حركت و رويش و خصلت (كفر) ايستادگى و ماندگى است.
ساده انديشى است اگر گمان شود، مسائل و مشكلات، تنها با گفتوگو حل مىشود. بايد به فكر پس از گفتوگو هم بود كه اگر زير بار حق نرفتند و يا خواستند بر ظلم خود باقى بمانند، چه بايد كرد؟ پس از گفتوگو و دو گروه شدن، مخاصمه و درگيرى هم هست يا نه؟ (فاذا هم فريقان يختصمون…)(24). به راستى آيا مشكل اسرائيل و فلسطين، با گفتوگو حل مىشود؟ آيا آمريكا باگفتوگو حاضر است، از خوى استكبارى خود دست بردارد؟
نبرد حسين عليه السلام و يزيد، جنگ مهدى عليه السلام و مستكبران، نبرد حق و باطل است؛ يكى در محدوده كربلا و ديگرى در وسعت همه زمين.
امام باقر عليه السلام مىفرمايد: (ليس شأنه الا السيف؛(25) او فقط شمشير را مىشناسد).
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: (يكفّون سيوفهم حتى يرضى الله عزّ وجلّ؛(26) ياران قائم شمشيرهاى خويش را بر زمين نمىنهند تا اين كه خداى عز وجل راضى شود).
6. منتظران مهدى عليه السلام، پرورش يافتگان مكتب عاشورا
ياران مهدى عليه السلام، همه عاشورايىاند و در مكتب حسين عليه السلام پرورش يافته و باليدهاند.
كسانى مىتوانند در ركاب مهدىعليه السلام باشند و امام حق را يارى رسانند كه در مكتب (عاشورا) آبديده شده و معيار جنگ و صلح را از او آموخته باشند كه حسينعليه السلام خود معيار سلم و حرب و تولاّ و تبرّا است.
7. سختى و مشكلات راه
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: (قيام امام زمان عليه السلام نشانه هايى دارد). راوى پرسيد: آنها چيستند؟ امام صادق عليه السلام فرمود: (ذلك قول الله عزوجل و لنبلونكم بشىء من الخوف و الجوع(27) لو قد خرج قائمنا، لم يكن الا العَلَق و العَرَق و القوم على السروج؛(28) اين سخن خداوند است كه (شما را با گرسنگى و ترس آزمايش مىكند)؛ هنگامى كه قائم ما قيام كند، خون است و عرق ريختن و سوار بر مركبها بودن در ميدانهاى مبارزه).
پاورقی
(1) گزيده كفاية المهتدى، ص 105 و 106، ح 19.
(2) بحار الانوار ج 53، ص 62 ؛ ايقاظ، ص 352؛ فوز اكبر، ص 36.
(3) اسراء، 6.
(4) ايقاظ، ص 368.
(5) ر.ك: مجله انتظار، شماره 2، ص 188 و نيز ر.ك: صالحان صالح، ص 187 و خلاصه العبقرى الحسان، صص 242 219 187 110 34 و پادشه خوبان و سوگمندان ولايى.
(6) النجم الثاقب، ص 60، مفاتيح الجنان بعد از زيارت جامعه.
(7) الغدير، ج 7، ص 14.
(8) مكيال المكارم، ج 2، ص 46.
(9) بحارالانوار، ج 46، ص 245، به نقل از مكيال المكارم.
(10) همان، ج 45، ص 18.
(11) احتجاج طبرسى، ج 2، ص 596.
(12) بحارالانوار، ج 51، ص 83 (به نقل از رسول اكرم صلى الله عليه وآله).
(13) بحارالانوار، ج 51، ص 132 و نيز ر.ك: همان، ص 135 و كمال الدين، ص 480.
(14) مفاتيح الجنان، زيارت مطلقه امام حسين عليه السلام.
(15) همان، دعاى عهد.
(16) كافى، ج 8، ص 278.
(17) تحف العقول، ص 245.
(18) نهج البلاغه، خ 138.
(19) تبليغات بنىاميه تا آن جا بود كه مردم شام، بنىاميه را اهلبيت پيامبر مىدانستند. عبدالله بن على وقتى از شام برگشت، گفت: انهم ما علموا لرسول الله قرابة و لااهل بيت يرثونه غيربنىامية. مسعودى نيز در مروج الذهب (ج 3، ص 44) نقل مىكند: (از يكى از بزرگان اهل شام كه اهل رأى و عقل بود سؤال شد: ابوتراب كيست كه اين خطيب او را لعن مىكند؟ جواب داد: من فكر مىكنم يكى از دزدان فتنهانگيز باشد.
ابنابىالحديد، از امام باقر عليه السلام نقل مىكند: سختترين زمان براى شيعيان ما زمان معاويه بود كه در هر شهرى آنها را مىيافتند به قتل مىرساندند و دست و پاى آنها را مىبريدند تا در زمان حاكميت عبيدالله بن زياد و حجاج در كوفه كه مردم بيشتر دوست داشتند به آنها كافر و زنديق بگويند تا شيعه على عليه السلام. (زمينههاى قيام امام حسين عليه السلام، ص 250).
(20) بحارالانوار، ج 52، ص 308.
(21) همان، ص 311.
(22) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام، ج 3، ص 100 (به نقل از مستدرك حاكم، ج 54 4).
(23) بحارالانوار، ج 52، ص 386.
(24) نمل (27)، آيه 45.
(25) الغيبة، نعمانى، ص 233.
(26). بحارالانوار، ج 52، ص 27.
(27) كمال الدين، ج 2، ص 694.
(28) بحار الانوار، ج 52، ص 59 (امام رضا عليه السلام).
ثبت دیدگاه