حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ Thursday, 28 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

عدالت امير المؤمنين علیه السلام

علامه مجلسی در بحارالأنوار (ج41، باب 107: جوامع مكارم أخلاقه (حضرت علی علیه السلام) و آدابه و سننه و عدله و حسن سياسته، ص119، بعد از حدیث 27) حکایت کرده است که:

سودة دختر عُمارة بعد از شهادت امير المؤمنين علیه السلام نزد معاويه رفت و از ظلم و قتل و غارت عاملان معاویه در شهر خود شکایت کرد و و او را تهدید نمود. معاويه برآشفت و گفت: «تو مرا تهديد مى‏كنى و مي‌ترسانى، حكم می‌كنم بر شترى سوارت كنند و تو را بازگردانند تا همان والی گمارده‌ی من مجازاتت کند.» سوده سر به زیر افکند و اندکی بعد چنین سرود:

صَلَّى الْإِلَهُ عَلَى رُوحٍ تَضَمَّنَهَا

قَبْرٌ فَأَصْبَحَ فِيهِ الْعَدْلُ مَدْفُوناً

قَدْ حَالَفَ الْحَقَّ لَا يَبْغِي بِهِ بَدَلًا

فَصَارَ بِالْحَقِّ وَ الْإِيمَانِ مَقْرُوناً

سلام خداوند بر روح بزرگوار كسى كه اكنون در بر قبری است؛ با از دنیا رفتن او، عدالت نیز دفن شد. همیشه همراه حق بود و او را در عالم بدلى نیست، كه همواره با حق و ايمان قرين بود.

معاويه پرسید: «وصف که را می‌گویی؟» پاسخ داد: «قسم به خدا که او امير المؤمنين على بن ابى طالب بود، باری به خدمتش آمدم تا در مورد فرستاده‌ی او برای جمع‌آوری زكوات و صدقات که بر ما ظلمی کرده بود، شکایت کنم. به آن محل كه آمدم، با مهربانی و رفق و تعطف به من رو فرمود و از حاجتم پرسید، پس از آن که عرض حال کردم، حضرتش گريست و به درگاه خداوند عرضه داشت:

اللَّهُمَّ أَنْتَ الشَّاهِدُ عَلَيَّ وَ عَلَيْهِمْ وَ أَنِّي لَمْ آمُرْهُمْ بِظُلْمِ خَلْقِكَ

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
متن عربي خطبه غدير

سپس نامه‌ی عزل آن والی را نوشت و به من داد…

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.