در هر اطاعتی، مطیع و مطاع(شخصی که از او اطاعت میگردد) مطرح میشوند. اما لازمه برحق بودن کسی که از او اطاعت میکنیم، آن است که اوامر و نواهی او عالمانه باشد؛ چرا که به تعبیر قرآن کریم، \”…براستی که گمان برای (شناخت) حقیقت، هیچ کافی نیست…\”(۱)
قرآن کریم، اطاعت امام را همچون اطاعت پیامبر به صورت مطلق و بدون قید و شرط مطرح میکند و میفرماید: \”ای کسانی که ایمان آورده اید، از خداوند و صاحبان امری(امامانی) که از شمایند، فرمانبرداری کنید…\”(۲)و (۳)
حال اگر اطاعت شخصی به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واجب گشت، او باید شرایط و ضوابط خاص خود را داشته باشد که از جمله آنها عصمت و علم لدنّی است؛ چرا که در غیر این صورت، او قطعا به خاطر عدم آگاهی خویش دچار اشتباه خواهد شد و لذا امر به اطاعت مطلق از چنین شخصی، غیر حکیمانه میگردد.
این موضوع، نکته مهمی است که اهل بیت (علیهم السلام) در روایات متعدد و در ضمن احتجاجات و استدلالات خویش، آنرا به ما میآموزند.
به عنوان نمونه، ضُرَیس کَناسی نقل میکند که شنیدم امام باقر (علیه السلام) در حضور جمعی از اصحابشان میفرمود: \”تعجب میکنم از مردمی که خود را پیرو ما دانسته و ما را پیشوای خود قرار داده اند و اطاعت ما را بر خود چون اطاعت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) واجب میشمارند؛ اما با وجود این، برهان خود را شکسته و خود را در مقابل مخالفان تضعیف نموده و حق ما را میکاهند؛ و کسانی که خداوند برهان روشن بر معرفت ما و تسلیم امر ما بر آنان عنایت فرموده، بر ما عیب میگیرند.
آیا میپذیرید که خداوند تبارک و تعالی، طاعت اولیای خود را بر بندگانش واجب گرداند و آنگاه اخبار آسمان و زمین را از آنان مخفی دارد؟ و پایه و مواد علمی را که از آنان سؤال میشود، به روی آنان ببندد و حال آن که قوام دین آنها در آن است؟\”
لذا از دید امام باقر (علیه السلام)، خدا بزرگتر از آن است که کسی را به مقام امامت بگمارد و چنین مأموریتی را به او بدهد و اطاعت او را به طور مطلق واجب نماید، ولی علم به حقایق عالم هستی را از او پنهان دارد. این عقیده توهین به خدا و عدم درک حکمت الهی است.
اما براستی اگر ائمه (علیهم السلام) به اذن الهی عالم به حقائق هستی میباشند، پس چرا آنان با آن همه مشکلات، دشواریها و سختیها از جانب ستمگران مواجه گشتند و سر انجام به ظاهر مغلوب گشتند و به شهادت رسیدند؟ این همان پرسشی است که در ادامه روایت،حُمران(یکی از اصحاب حضرت)، از امام پنچم پرسید.
حُمران عرض کرد: \”فدای شما شوم، شما میدانید که در قیام علی بن ابیطالب (علیه السلام) و حسن و حسین (علیهما السلام) برای دین و خروج و نهضت آنان در این راه چه مشکلاتی وجود داشت و از طرف طاغوتها و ستمگران بر سر آن امامان معصوم چه آمد تا این که آنان در کشتار، شهید و مغلوب شدند.\”
امام باقر (علیه السلام) فرمود: \”ای حمران! خدای تبارک و تعالی آن مصائب را برای معصومین مقدر فرمود و به اختیار خود آنان به اجرا در آمد. حضرت علی و (امام) حسن و (امام) حسین (علیهم السلام) به علمی که از طرف رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست آورده بودند، قیام نمودند و هر یک از ما که خموشی و سکوت برگزید، از روی علم و بصیرت بود.
ای حمران! اگر هر یک از آنان در هنگام گرفتاری و یورش سرکشان از خداوند میخواستند و اصرار میورزیدند که خداوند شر آنها را برطرف کند، قطعا چنین میشد و خداوند از آنها دفع بلا مینمود و زوال ملک آن سرکشان از گسستن یک گلوبند سریعتر صورت میگرفت و از هم میپاشید.
ای حمران! این بلاها که به آنان رسید، به خاطر ارتکاب گناه از طرف آنان و یا عقوبت گناهشان نبوده است؛ لکن برای رسیدن به منزلت و مقام و کرامتی بوده که خداوند میخواسته است به آنها مرحمت کند. مبادا درباره آنان مذاهب باطل بر تو چیره شوند و تو را از راه حق بیرون برند.\”(۴)
لذا بر این اساس مشخص میگردد که قوام امامت و پذیرش دین که نیاز به وحی در آن نهفته است، در صورتی تأمین میشود که امامان به همه سؤالات مردم پاسخگو باشند و لازمه این پاسخگویی، احاطه همه جانبه علمی آنهاست. در این راستا نیز قیام و قعود و فریاد و سکوت، هر یک ابزاری است که برای هدف برپایی دین لازم است و ائمه (علیهم السلام) نیز با علم به نتیجه، آنرا لازم دانسته و اقدام نموده اند.
پاورقیها:
۱- \”…إن الظن لا یغنی من الحق شیئا…\”(سوره یونس، آیه ۳۶)
۲- \”یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم …\” (سوره نساء، آیه ۵۹)
۳- توضیح این آیه و اثبات این موضوع که صاحبان امر همان ائمه(علیهم السلام) هستند، در تفاسیر شیعی و کتب کلامی از جمله در جلد دوم کتاب درسهائی از اصول عقائد، تألیف دکتر اسدی گرمارودی آمده است.
۴- اصول کافی، جلد ۱، صفحه ۲۶۲-۲۶۱
ثبت دیدگاه