متن عربی به همراه ترجمه فارسی خطبه فدک
احمده بمحامد جم عن الاحصاء عددها، و ناى عن المجازاه امدها، و تفاوت عن الادراک ابدها، و ندبهم لا ستزادتها بالشکر لاتصالها، و استخذى الخلق بانزالها، و استحمد الى الخلائق باجزالها، و ثنى بالندب الى امثالها.
و اشهد ان لا اله الله وحده لا شریک له، کلمه جعل الاخلاص تاءویلها، و ضمن القلوب موصولها، و ابان فى الفکر معقولها. الممتنع من الابصار روینه، و من الالسن صفته، و من الاوهام الا حاطه به. ابتدع الاشیاء لا من شى ء کان قبلها، و انشاها بلا احتذاء امثله امتثلها.
ثم جعل الثواب على طاعته، و وضع العقاب على معصیته، ذیاده لعباده عن نقمنه و حیاشه لهم الى جنته .
بعثه الرسول الاعظم صلى الله علیه و آله و مسیر الرساله.
و اشهد ان ابى محمدا عبده و رسوله، اختاره قبل ان یجتبله، و اصطفاه قبل ان یبتعثه، و سماه قبل ان یستنجبه، اذ الخلایق بالغیب مکنونه، و بستر الاهاویل مصونه، و بنهایه العدم مقرونه، علما من الله تعالى بمائل الامور، و احاطه بحوادث الدهور، و معرفه بمواقع المقدور. ابتعثه الله اتماما لامره، و عزمته على امضاء حکمه، و انفاذا لمقادیر حتمه. فراى الامم فرقا فى ادیانها، عکفا على نیرانها، عابده لاوثانها، منکره لله مع عرفانها.
فانار الله بابى محمد صلى الله علیه و آله ظلمها، و فرج عن القلوب بهمها، و جلا عن الابصار عمهها، و عن الانفس غمها. و قال فى الناس بالهدایه فانقذهم من الغوایه، و بصرهم من العمایه، و هداهم الى الدین القویم، و دعاهم الى الطریق المستقیم .
ثم قبضه الله عز و جل الیه قبض رافه و رحمه و اختیار، رغبه بمحمد عن تعب هذه الدار، موضوعا عنه اعباء الاوزار، محفوفا بالملائکه الابرار، و رضوان الرب الغفار، و مجاوره الملک الجبار.
صلى الله على ابى نبیه و امینه الوحى و صفیه و خیریه من الخلق و رضیه، فعلیه الصلاه و السلام و رحمه الله و برکاته.\”
\”خدا را بر نعمتهای بیکرانش ستایش نموده و بر آنچه الهام فرمود سپاس میگذارم و بر مواهبی که پیشاپیش ارزانی داشت، میستایم. بر نعمتهای جهانشمولی که آفرینش آنها را آغاز فرمود و بر موهبتهای گستردهای که به ما عنایت کرد و نعمتهای گرانی که پی در پی بر ما باراند.
نعمتهایی که شمارش آنها از شمار فراتر، و مرزهای آن از هر مزد و پاداشی پر شکوهتر و افزونتر، و آغاز و انجام آنها از قلمرو درک و دریافت ما فراتر است.
بر او که بندگان را به سپاس از نعمتها فرا خواند تا با سپاس آنها باز هم بر نعمتهایشان به طور بیدوام بیافزاید و با گستردن خوان نعمت بیکران خویش، ستایش مردم را متوجه خویش ساخته و با فراخوان به سوی این نعمتها، آنها را دو چندان گردانید.
و گواهی میدهم که جز خدای یکتا، خدایی نیست و همتا و همانند و شریکی ندارد.
سخنی است که روح آن را اخلاص قرار داد و دلهای شیفتگان به حق را به آن گره زد و مفهوم و آثار آن را در اندیشهها پرتوافکن ساخت. خدایی که دیدنش با چشمها نشاید و با این زبان، بیان وصف او نه ممکن، و درک ذات پاکش برای خردها، میسر نیست.
پدیدههای هستی را بیآنکه پیش از آنها چیزی باشد، پدید آورد و بیآنکه الگو و مثال و قالبی باشد، آنها را ابداع و ایجاد فرمود.
آنها را در پرتو قدرت وصفناپذیر و اراده خویش آفرید، بیآنکه به آفرینش آنها نیازی داشته باشد، یا سودی از صورتبندی آنها به او بازگردد. جز اینکه میخواست حکمت خویش را از این راه آشکار سازد و مردم را به فرمانبرداری از خود هشیار گرداند. قدرت بیکرانش را از این راه به نمایش نهد و مردم را به بندگی و پرستش خویش رهنمون گردد و دعوت نجاتبخش پیام آورانش را عزت و قدرت بخشد.
آنگاه برای فرمانبرداری از خویش، پاداش شکوهباری مقرر کرد و برای نافرمانی و عصیان در برابر خود، کیفری سهمگین قرار داد، تا بندگان را بدین وسیله از خشم و انتقام خود رهایی بخشد و به سوی بهشت پرطراوت و نعمتهای بی شمارش سوق دهد.
و گواهی میدهم که پدرم محمّد، برگزیده و فرستادهی اوست. پیش از آنکه او را برای نجات و هدایت مردم بفرستد برگزید و پیش از آنکه او را بیافریند برای این مقام والا نامزد ساخت، و پیش از اینکه او را برانگیزد به پیامبریش برگزید.
در آن هنگام که بندگان در جهان غیبت پنهان و در پشت پردههای هراسآور نیستی پوشیده و به آخرین مرحلهی نیستی نزدیک بودند. این بدان خاطر صورت گرفت که خداوند از آینده و فرجام کارها آگاه بود و به حوادث روزگار احاطه داشت و مقدرات را به خوبی میشناخت.
او پیامبر را برانگیخت تا فرمانش را کامل سازد و حکم خویش را اجرا و مقدرات خود را نفوذ بخشد.
پیامبرش پس از برانگیخته شدن، امتها را دید که آیینهای پراکندهای برگزیدهاند. گروهی در برابر آتش کرنش میکنند و دستهای بتهایی را که خود تراشیدهاند، میپرستند و با این که آفریدگار خویش را در پرتوی فطرت خداگرایانهی خویش شناختهاند، به ناروا او را انکار میکنند.
خدای پر مهر در پرتوی نورافشانیهای محمّد، تاریکیها را بر چید و روشن ساخت و ابرهای تیره و تار را از برابر اندیشهها و دیدگان زدود.
او به منظور هدایت بشریت به پا خاست و آنان را از گمراهی رهایی بخشید و دیدگانشان را بینا ساخت و به آیین استوار، رهنمون گشت و به راه راست فرا خواند.
سپس خدای پر مهر روح تابناک پیامبرش را با نهایت مهر و محبت و از سر رغبت و رأفت به سوی خود برد. آری محمّد از رنج این جهان آسود و اینک در میان فرشتگان و خشنودی پروردگار آمرزنده و در جوار قرب فرمانروای پرشکوه این جهان و آن جهان قرار دارد.
درود خدا بر پدرم، همو که پیامآور پروردگار، امانتدار وحی، برگزیدهی وی از میان همه، و مورد خشنودی او بود و سلام و رحمت و بخشایش خدا و برکاتش بر او باد.\”
ثم التفتت علیها السلام الى اهل المجلس و قالت:
\”انتم عباد الله نصب امره و نهیه، و حمله دینه و وحیه، و امناء الله على انفسکم، و بلغاوه الى الامم. و زعیم حق له فیکم، و عهد قدّمه الیکم و بقیه استخلفها علیکم، کتاب الله النّاطق، و القرآن الصّادق، و النور السّاطع، و الضیاء اللامع، بیّنه بصائره، منکشفه سرائره، و متجلیّه ظواهره، مغتبطه به اشیاعه، قائد الى الرضوان اتباعه، مود الی النجاه استماعه، به تنال حجج الله المنوره، و عزائمه المفسره و محارمه المحذره، و بیّناته الجالیه، و براهینه الکافیه، و فضائله المندوبه، و رخصه الموهوبه، و شرائعه المکتوبه.
فجعل الله الایمان تطهیرا لکم من الشرک، و الصّلاه تنزیها لکم من الکبر، و الزکاه تزکیه للنفس و نماءً فى الرزق، و الصّیام تثبیتا للاخلاص، و الحج تشییدا للدین و العدل تنسیقا للقلوب، و اطاعتنا نظاما للمله، و امامتنا امانا من الفرقه، و الجهاد عزاللاسلام، و الصبر معونه على استیجاب الاجر، و الامر بالمعروف مصلحه للعامه، و بر الوالدین وقایه من السخط، و صله الارحام منماه للعدد، و القصاص حقنا للدماء، و الوفاء بالنذر تعریضا للمغفره، و توفیه المکاییل و الموازین تغییرا للبخس، و النهى عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس، و اجتناب القذف حجابا عن اللعنه، و ترک السرقه ایجابا للعفه، و حرّم الله الشرک اخلاصا له بالربوبیه.
(فاتقوا الله حق تقاته و لاتموتن الا و انتم مسلمون)
و اطیعوا الله فیما امرکم به و نهاکم عنه، فانه (انما یخشى الله من عباده العلماء) .\”
آنگاه دخت فرزانهی پیامبر رو به سوی مجلس کرد و فرمود:
\”هان ای بندگان خدا! شما پرچمداران امر و نهی او، حاملان دین و وحی وی، امانتداران خدا نسبت به یکدیگر و پیامرسانانش به سوی جامعهها و تمدنها هستید.
زمامدار حق در میان شما، و نگاهدارنده پیمان خدا در دسترس همهی شماست و آنچه پیامبر پس از خویش در میان امت به امانت نهاده، کتاب گویای خدا و قرآن راستگو و نور آشکار و پرتوی پر فروغ اوست.
کتابی که بینشها و دلایل آن روشن، رموز و اسرار باطنی و ظرافتهای آن آشکار است، ظواهر آن جلوهگر و پیروان آن مورد غبطه جهانیانند.
کتابی که عملکنندگان به مقررات خویش را به بهشت پرطراوت خدا فرا میخواند و شنوندگان پیامش را به ساحل نجات راه مینماید.
به وسیلهی آن، میتوان به دلایل روشن خدا دست یافت و تفسیر و بیان مقررات و واجبات او را آموخت و به ضد ارزشها و محرماتی که از ارتکاب آنها هشدار داده است، دست یافت. دلایل روشن و جلوهگر او و برهانهای کافی وی را بررسی نمود و ارزشهای اخلاقی و انسانی و آنچه مشروع و مجاز است، در آن مکتوب نگریست.\”
\”هان ای مردم! خدای جهانآفرین، ایمان را سبب تطهیر و پاکسازی شما از آلودگیهای شرک و ارتجاع قرار داد، و نماز را وسیلهی پاک ساختن شما از آفت غرور و خودبزرگبینی. زکات را باعث تزکیهی جان و افزون شدن روزیتان قرار داد و روزه را عاملی برای استواری اخلاص. طواف بر گرد خانهی خدا را وسیلهی تقویت دین، و عدالت را مایهی هماهنگی و انسجام دلها. فرمانبرداری از ما خاندان رسالت را باعث نظام دین و دولت مقرر فرمود، و امامت و پیشوایی ما را به منظور در امان ماندن از پراکندگیها. جهاد را باعث شکستناپذیری و عزت اسلام، و شکیبایی را وسیلهای برای جلب پاداش پرشکوه سرای آخرت. امر به معروف و فراخوان به سوی ارزشها را مایهی صلاح و شایستگی تودهها شناخت، و نیکی به پدر و مادر را سنگر پیشگیری از خشم خدا. پیوند با نزدیکان را وسیلهی افزونی شمار و اقتدار جامعه، و قصاص عادلانه و انسانی را عامل حفظ جانها. وفای به نذرها را برای در معرض آمرزش قرارگرفتن، و عادلانه و درست دادن کیلها و وزنها را وسیلهی مبارزه با کمبودها. هشدار از میخوارگی را سبب پاکیزگی از پلیدیها، و دوری گزیدن از تهمت زدن و نسبت ناروا دادن را، مانعی در برابر غلطیدن به وادی لعنتشدگان. وانهادن سرقت را حفظ عفت، و تحریم شرک را برای اخلاص در بندگی پروردگار.
اینک که چنین است پروای خدا را آن گونه که شایسته است پیشه سازید و بکوشید که جز مسلمان، جهان را بدرود نگویید.
خدای یکتا را در آنچه فراخوانده و هشدار داده است، فرمان برداری کنید و راه دانش وران یکتا پرست و پروا پیشه را در پیش گیرید. چرا که از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان واقعی و آگاهان واقعی از او می ترسند و در برابر او احساس مسئولیت می نمایند.\”
ثم قالت علیها السلام :
ایها الناس، اعلموا انى فاطمه و ابى محمد، اقول عودا و بدءا، و لا اقول ما اقول غلطا و لا افعل ما افعل شططا.
(لقد جاء کم رسول من انفسکم، عزیز علیه ما عنتّم، حریص علیکم بالمومنین رووف رحیم)
فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابى دون نسائکم! و اخا ابن عمى دون رجالکم! و لنعم المعزى الیه .
فبلغ الرساله صادعا بالنذاره، مائلا عن مدرجه المشرکین، ضاربا ثبجهم، آخذا باکظامهم، داعیا الى سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه .
یکسر الاصنام و ینکت الهام، حتى انهزم الجمع و ولوا الدّبر، حتى تفرّى اللیل عن صبحه و اسفر الحقّ عن محضه، و نطق زعیم الدین، خرست شقاشق الشیاطین، و طاح و شیظ النفاق، و انحلت عقد الکفر و الشقاق، و فهتم بکلمه الاخلاص و نفر نفر من البیض الخماص .
و کنتم على شفا حفره من النار، مذقه الشارب و نهزه الطامع و قبسه العجلان و موطى الاقدام. تشربون الطرق و تقتاتون القدو الورق، اذله خاسئین، تخافون ان یتخطفکم الناس من حولکم.
فانقذکم الله تبارک و تعالى بمحمد صلى الله علیه و آله، بعد اللتیا و التى، و بعد ان منى ببهم الرجال و ذوبان العرب و مرده اهل الکتاب کلما او قدوا نارا للحرب اطفاها الله، او نجم قرن للشیطان، او فغرت فاغره من المشرکین قذف اخاه علیا فى لهواتها، فلاینکفىء حتى یطا صماخها باخمصه، و یخمد لهبها بسیفه مکدودا، فى ذات الله، مجتهدا فى امر الله، قریبا من رسول الله، سیدا فى اولیاء الله، مشمرا ناصحا، مجدا کادحا، و انتم فى رفاهیه من العیش، وادعون فاکهون، امنون تتربصون بنا الدوائر، و تتوکفون الاخبار، و تنکصون عند النزال، و تفرون عند القتال .
آنگاه دگرباره روی سخن را به همگان کرد و فرمود:
\”هان ای مردم! بدانید که من فاطمه ام! و پدرم محمّد است! آنچه می گویم آغاز و فرجامش یک سخن است و در آن ناهماهنگی و ضد و نقیض نخواهد بود. نه در آنچه بر زبان می آورم چز سخن درست و عادلانه چیز دیگری خواهد بود، و نه در عمل کردنم و راهی که میپویم خطا و اشتباهی.
پیامبری از میان شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او گران است. به ارشاد و هدایت شما سخت عشق می ورزید و بر ایمان آورندگان رؤوف و پرمهر بود. هرگاه نسب این پیامبر گرانمایه را بجویید، خواهید دید که او پدر من است، نه پدر دیگر زنان امت، و برادر عموزادهام، امیرمؤمنان بود، نه برادر دیگر مردان جامعه. راستی که این نسب و تبار، چه افتخارانگیز و غرورآفرین است.
آن برگزیده ی خدا، رسالت خویش را از جانب خدا آغاز نمود و در اوج شایستگی آن را به پایان برد و مردم را به روشنی هشدار داد. از راه و رسم شرک گرایان روی بر تافت و بر فرق و گردن آنان شمشیر عدالت را فرود آورد و گلو های زورمداران حق ستیز را فشرد تا از شرک و ارتجاع دست بردارند و به توحید و عدالت گردن گزارند.
او هماره با زبان حکمت و اندرز نیکو و دلیل و برهان سودمند، مردم را به راه خدا فرا خواند. بت ها را درنوردید و بر مغز سرکردگان ستم و شقاوت کوبید، تا اتحاد شوم آنان را گسست و فراریشان داد و با از هم پاشیدن سیاهی ها و دریدن پرده ظلمت، سپیده دم نجات و امید فرا رسید و سیمای پر جاذبه ی حق، آشکار گردید و پیشوای دین، به سخن آمد و عربده های شیاطین به خاموشی گرایید، خار و خس نفاق، از سر راه کنار زده شد و گره های کفر و دشمنی گشوده شد. و آنگاه شما در حالی که گروهی اندک و فاقد امکانات بیش نبودید، در میان گروهی سپیدچهره و امکانات از دست داده و شکم به پشت چسبیده، زبان به کلمه ی اخلاص گشوده، و ندای یکتا پرستی سر دادید.
شما در آن روزگاران بر لب پرتگاه دوزخ قرار داشتید و به خاطر فقدان امکانات و اقتدار، به جرعه ای آب برای فردی تشنه، یا لقمه ای غذا برای انسانی گرسنه، و یا شعله ای آتش برای کسی بودید که شتابان در پی آب و غذا و آتش می دود و زیر دست و پاها لگد مال می شود.
آن روز ها آب نوشیدنی شما گندیده و آلوده بود، و خوراکتان برگ درختان و پوست حیوانات. خوار و ذلیل بودید و مردود و مطرود، و هماره در هراس بودید که مبادا دشمنان زورمند، شما را بربایند و هستی و امکانات ناچیزتان را ببلعند.
آری در آن شرایط دهشتناک بود که خدای پرمهر، شما را به برکت محمّد و به دست توانمند و اندیشه ی تابناک او از آن همه ذلت و حقارت، نجات بخشید.
او با شجاعان سخت درگیر شد و با گرگ های خونخوار عرب و سرکشان حق ستیز یهود و نصاری پنجه در افکند و همه را به شکست کشانید.
هرگاه آتش جنگ را برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت و هرگاه شاخ شیطان نمایان گشت یا اژدهایی از شرکگرایان دهان گشود، پدرم پیامبر، برادرش امیرمؤمنان را در کام آنها افکند، و آنها را به دست توانمند او سرکوب ساخت.
علی هرگز از این میدانهای شرف و افتخار باز نمیگشت جز اینکه سرهای دشمنان را پایمال شهامت خود میساخت و آتش آتشافروزان را به آبشار شمشیر ستم ستیزش خاموش می ساخت.
او در هر تلاش و جهادی رنج ها را به جان می خرید و برای خدا، خویشتن را فرسوده می ساخت و در راه تحقق اهداف الهی با همه ی توان می کوشید.
او از نظر نسب و عقیده و راه و رسم و هدف، نزدیک ترین کس به پیامبر بود و در میان دوستان راستین خدا، سالار همگان.
هماره دامن همت به کمر زده و برای خیر خواهی و نجات و نیک بختی جامعه در تلاش بود، اما شمایان در آن شرایط در آسایش و راحتی کاذب خویش، غوطه ور بودید و از خطرات در امان و از نعمت های خدا بهره می گرفتید. در انتظار این بودید که چرخ روزگار گردش خویش را بر ضد ما خاندان وحی و رسالت آغاز نماید و گوش به زنگ اخبار ناگوار برای ما بودید. به هنگام کارزار عقب می نشستید و در سختی های پیکار، فرار را بر قرار ترجیح می دادید.
فلما اختار الله لنبیه دار انبیائه و ماوى اصفیائه، ظهرت فیکم حسکه النفاق و سمل جلباب الدین و نطق کاظم الغاوین و نبغ خامل الاقلین و هدر فنیق المبطلین، فخطر فى عرصاتکم و اطلع الشیطان راسه من معرزه هاتفا بکم. فالفاکم لدعوته مستجیبین و للغره فیه ملاحظین، ثم استنهضکم فوجدکم خفافا، و احمشکم فالفاکم غضابا، فوسمتم غیر ابلکم و اوردتم غیر شربکم، هذا و العهد قریب، و الکلم رحیب، و الجرح لمّایندمل، و الرّسول لمّا یقبر. ابتدارا زعمتم خوف الفتنه!
الا فى الفتنه سقطوا، و ان جهنم لمحیط بالکافرین .
فهیهات منکم؟ و کیف بکم؟ و انى توفکون!؟ و کتاب الله بین اظهرکم اموره ظاهره و احکامه زاهره و اعلامه باهره، و زواجره لائحه، و اوامره واضحه، قد خلفتموه وراء ظهورکم.
ارغبه عنه تریدون؟ ام بغیره تحکمون؟ بئس الظالمین بدلا.
(و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرین.)
ثم لم تلبثوا الا ریث ان تسکن نفرتها و یسلس قیادها، ثم اخذتم تورون و قدتها و تهیجون جمرتها و تستجیبون لهتاف الشیطان الغوى و اطفاء انوار الدین الجلى و اخماد سنن النبى الصفى .
تسرّون حسوا فى ارتغاء، و تمشون لا هله و ولده فى الخمر و الضّراء، و نصبر منکم على مثل حز المدى و وخز السّنان فى الحشا و انتم الان أتزعمون ان لا ارث لنا!
(افحکم الجاهلیه یبغون؟ و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون.)
افلا تعلمون؟ بلى، تجلى لکم کالشمس الضاحیه انى ابنته .
ایها المسلمون! ءاغلب علی ارثیه؟
اما آنگاه که خدای پرمهر، سرای پیامآوران و بهشت پرطراوت و معنویت خویش را برای برترین پیامبر خود برگزید و جایگاه بندگان برگزیدهاش را منزلگاه او ساخت، بناگاه خار و خاشاک و نفاق و کینههای درونی، در میان شما پدیدار شد و پردهی دین کنار رفت، گمراهان به صدا درآمدند و گمنامان فراموش شده قامت برافراشتند و سربلند کردند. نعرههای بیدادگران و باطلگرایان در فضا پیچید و آنان در صحنهی جامعه، به حرکت و جنب و جوش برخاستند. شیطان سرش را از نهانگاه خویش به درآورد و ندایتان داد، و دریغ و درد که شما را آمادهی پذیرش دعوت فریبش یافت.
آنگاه شما را دعوت به قیام بر باطل و بیداد نمود و دید سبکبار به حرکت آمدهاید، شعلهها و شرارههای خشم و انتقام را در سینههای شما بر افروخت و آثار خشم را در شما نمایان دید. از این رو سبب شد که شما بر غیر مرکب خویش علامت نهید و جز به آبشخور خود درآیید و به چیزی دست دراز کنید که از آن شما نیست.
این دستدرازی و غصب خلافت در حالی بود که هنوز چیزی از رحلت بزرگ پیشوای توحید، نگذشته بود و زخمِ کاری مصیبت ما وسیع، و جراحات ما بهبود نیافته، و پیکر پاک پیامبر به خاک سپرده نشده بود.
بهانهی شما این بود که از پدیدار شدن فتنه میترسید اما چه فتنهای سهمگینتر از آن که شما در آن درغلطیدید؟ و راستی را که دوزخ بر کافران احاطه دارد.
چه دور است این پیشافتادگی از شما!
راستی چه میکنید و به کجا برده میشوید؟ با اینکه قرآن در میان شماست که همه چیز آن پرتوافکن، مقررات آن درخشان، نشانههای با ارزش آشکار و هویدا، هشدارهای آن هماره در برابر دیدگان شما و دستوراتش بسان روز روشن است، اما شما آن را پشت سر افکندهاید!
آیا به راستی از آن روی برتافته یا به غیر آن داوری میکنید؟
دریغ و درد که بیدادگران، بد جانشینی را برای قرآن و برنامههای آن برگزیدند و هر کس جز اسلام آیینی را بجوید، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود.\”
آنگاه دخت گرانمایهی پیامبر با اشاره به بلندترین گام ارتجاعی سلطهجویان، افزود:
\”شما مرکب خلافت را گرفتید، اما آنقد درنگ نکردید تا رام گردد و کشیدن مهار آن آسان شود.
شما بناگاه آتش فتنهها را برافروختید و شعلههای آن را دامن زدید و پرشرارهتر ساختید و ندای شیطان اغواگر را پاسخ گفتید و برای خاموش ساختن انوار دین خدا و از میان برداشتن سنتهای انسانساز پیامآورش، همت گماشتید و به بهانه گرفتن کف از روی شیر، آن را تا قطرهی آخر خائنانه و در نهان به سر کشیدید.
به ظاهر، سنگ دلسوزی از دین و جامعه را به سینه زدید، اما در حقیقت برای دمیدن بر کورهی جاهطلبی خود کوشیدید و برای کنار زدن خاندان وحی و رسالت کمین کردید و ما نیز بسان کسی که تیزی شمشیر بر گلو، و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد، چارهای جز شکیبایی ندیدیم.
و شگفت این است که چنین وانمود میکنید که خدای برای ما از پدرمان میراث قرار نداده و من از پدرم پیامبر ارث نمیبرم. آیا به راستی نظام و حکومت و داوری جاهلیت را میخواهید؟ و برای گروهی که به مقررات خدا یقین میآورند، حکومت و داوری چه کسی بهتر از داوری خداست؟ آیا شما این حقایق را نمیدانید؟
چرا میدانید! اینها بسان نور خورشید برای شما روشن است که من دختر پیامبرم.
هان ای مردم مسلمان! آیا زیبنده است که میراث پدرم به زور و فریب از من گرفته شود؟\”یابن ابى قحافه! افى کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث ابى؟ لقد جئت شیئا فریا.
افعلى عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم؟ اذا یقول:
(و ورث سلیمان داود)
و قال فیما اقتصّ من خبر زکریا اذا قال:
(فهب لى من لدنک ولیا، یرثنى و یرث من آل یعقوب)
و قال:
(و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب الله)
و قال:
(یوصیکم الله فى اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین)
و قال:
(ان ترک خیرا الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف، حقا على المتقین)
و زعمتم ان لا حظوه لى و لا ارث من ابى؟!! افخصّکم الله بایه اخرج ابى منها؟ ام تقولون: انّ اهل ملّتین لا یتوارثان؟! اولست انا و ابى من اهل مله واحده؟ ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى؟!
فدونکها مخطومه مرحوله، تلقاک یوم حشرک. فنعم الحکم الله و الزعیم محمد و الموعد القیامه، و عند الساعه یخسر المبطلون و لاینفعکم اذ تندمون.
(لکل نبا مستقر و سوف تعلمون)
(من یاتیه عذاب یخزیه و یحل علیه عذاب مقیم)
ثم رمت علیها السلام بطرفها نحو الانصار فقالت:
یا معشر النقیبه، و اعضاد المله، و حضنه الاسلام! ما هذه الغمیزه فى حقى و السنه عن ظلامتى؟!
اما کان رسول الله صلى الله علیه و آله ابى یقول: \”المرء یحفظ فى ولده\”
سرعان ما احدثتم، و عجلان ذا اهاله! و لکم طاقه بما احاول، و قوه على ما اطلب و ازاول.
اتقولون مات محمد فخطب جلیل، استوسع وهنه و استنهر فتقه، و انفتق رتقه.
و اظلمت الارض لغیبته، و کسفت النجوم لمصیبته، و اکدت الامال و خشعت الجبال و اضیع الحریم و ازیلت الحرمه عند مماته.
فتلک و الله النازله الکبرى و المصیبه العظمى، لا مثلها نازله و لا بائقه عاجله. اعلن بها کتاب الله جل ثناوه فی افنیتکم و فى ممساکم و مصبحکم، هتافا و صراخا و تلاوه و الحانا، و لقبله ما حل بانبیائه و رسله، حکم فصل و قضاء حتم.
(و ما محمّد الا رسول، قد خلت من قبله الرسل، افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضرّ الله شیئا و سیجزى الله الشاکرین) \”
هان ای پسر ابی قحافه! آیا در قرآن شریف، آمده است که تو از پدرت میراث بری، اما من نبرم؟ راستی که دروغِ رسوایی آوردهای و بدعتی زشت در دین مینهی!!
آیا آگاهانه کتاب پر شکوه خدا را پشت سر افکندهای که میفرماید: «سلیمان از پدرش داوود ارث برد.»
و نیز در سرگذشت زکریا، دعای او را ترسیم میکند که : «پروردگارا! از جانب خویش فرزندی به من ارزانی دار که از من و خاندان یعقوب ارث برد.»
و نیز میفرماید: «خویشاوندان در ارث بردن از یکدیگر، از بیگانگان سزاوارترند.»
و نیز میفرماید: «خداوند در مورد فرزندانتان سفارش میکند که، بهرهی پسران دوبرابر دختران است.»
و نیز میفرماید: «اگر کسی ثروتی از خود به جای گذارد، بر اوست که برای پدر و مادر و بستگان، به گونهای شایسته وصیت نماید. این بر همهی پروا پیشگان حق است.»
با این آیات ارث، آیا شما چنین میپندارید که من از پدرم بهرهای ندارم و از او ارثی نمیبرم؟ و هیچ نسبت و خویشاوندی میان من و او نیست؟!
آیا خدا آیهای ویژهی شما فرو فرستاد که پدرم را از آن خارج ساخت؟ یا میگویید پیروان دو دین از یکدیگر ارث نمیبرند و من و پدرم یک دین و آیین نداریم؟!!
یا بر این پندارید که از پدر و عموزادهام که دروازهی دانش پیامبر است، به عام و خاص قرآن آگاهترید؟
اینک که چنین است، این تو و این هم ارث من که بسان مرکبی آماده برای بهرهبرداری است. بر آن بنشین اما بدان که در روز رستاخیز تو را دیدار خواهد کرد و ما از حقوق خویش باز خواست خواهیم نمود. در آن روز چه نیکوست که خدا داور باشد، و پیامبرش محمّد دادخواه، و چه جالب وعدهگاهی است رستاخیز، و آنگاه است که باطلگرایان زیان خواهند دید، اما ندامت به حال شما سودی نخواهد داشت!
به هوش باشید که:
هر چیزی قرارگاهی دارد و به زودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سویش خواهد آمد، و کیفر ماندگار، دامانش را خواهد گرفت.\”
آنگاه بزرگ بانوی عصرها و نسلها روی سخن خود را متوجه گروه انصار ساخت و با صلابت و شهامتی وصفناپذیر چنین فرمود:
\”هان ای جوانمردان! ای بازوان ملت! و ای یاران اسلام! آخر این نادیده گرفتن حق من و نشان دادن ضعف و غفلت در مورد آن چرا؟ این سستی و سهل انگاری در برابر ستمی که بر من رفته است، برای چه؟
آیا پدرم پیامبر نمیفرمود: « باید شکوه و حرمت هر کس را در مورد فرزندانش رعایت کرد؟»
چه زود شرایط را نامطلوب ساختید! و چه با سرعت به بیراهه گام سپردید! با اینکه شما هم نیروی کافی برای بازگردانیدن حقی که من برای آن میکوشم، در اختیار دارید و هم توانایی برای حمایت من.
راستی چه میاندیشید؟
آیا بر این پندارید که محمّد جهان را بدرود گفت، و با رحلت او همه چیز به پایان رسید؟ و باید راه و رسم عادلانهاش وانهاده شود، و خاندانش مورد ستم قرار گیرند؟
راستی که فاجعهی رحلت او سوگی بزرگ و ضربهای دردناک بر پیکر حق بود. ضربهای که شکاف آن هر روز آشکارتر و گسیختگی آن بیشتر و وسعت آن افزونتر میگردد. آری! زمین از غروب خورشید وجود او تیره و تار شد، و ستارگان بیفروغ. امیدها به ناامیدی گرایید، و کوهها متزلزل. حرمتها شکسته شد، و با رحلت او حرمتی برای کسی باقی نماند.
خدای را که این حادثهای سهمگین، سوگی بزرگ، ضایعهای جبرانناپذیر، و بلایی جانگداز بود که چیزی در دنیا به پای آن نمیرسد.
اما از یاد نبرید که اگر او به سوی خدا پر کشیده است، قرآن که یکی از دو یادگارگرانبهای او در خانه های شماست، پیشتر از آن خبر داده بود، و شما بامداد و شامگاه با صدای بلند و آهسته و با لحن های گوناگون آن را می خوانید و از آن می آموزید که پیام آوران گذشته نیز، با این حقیقت روبه رو شدند. چرا که مرگ فرمان قطعی و تخلف ناپذیر خداست….
قرآن پیش از رحلت او به صراحت هشدار داد که:
« و محمّد جز پیامبری نیست که پیش از او نیز پیام آورانی آمدند و گذشتند؛ آیا اگر او جهان را بدرود گوید یا کشته شود، شما از عقیده ی خود بر می گردید؟ و هر کس از عقیده ی خویش باز گردد، هرگز زیانی به خدا نمی رساند و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.»
ایها بنى قیله! ءاهضم تراث ابیه؟ و انتم بمراى منى و مسمع و منتدى و مجمع؟ تلبسکم الدعوه و تشملکم الخبره، و انتم ذوو العدد و العدّه، و الاداه و القوه، و عندکم السلاح و الجنه، توافیکم الدعوه فلا تجیبون؟! و تاتیکم الصرخه فلا تغیثون؟! و انتم موصوفون بالکفاح، معروفون بالخیر و الصلاح، و النخبه التى انتخبت، و الخیره التى اختیرت.
قاتلتم العرب، و تحمّلتم الکد و التعب، و ناطهتم الامم و کافحتم البهم، لانبرح او تبرحون، نامرکم فتاتمرون.
حتى اذا دارت بنا رحى الاسلام و در حلب الایام و خضعت نعره الشرک، و سکنت فوره الافک، و خبت نیران الکفر، و هدات دعوه الهرج، و استوثق نظام الدین!
فانى حرتم بعد البیان؟ و اسررتم بعد الاعلان؟ و نکصتم بعد الاقدام؟ و اشرکتم بعد الایمان؟
(الا تقاتلون قوما نکثوا ایمانهم و همّوا باخراج الرّسول و هم بدووکم اول مره اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان کنتم مومنین)
الا و قد ارى ان قد اخلدتم الى الحفض، و ابعدتم من هو احق بالبسط و القبض، و خلوتم الى الدعّه، و نجوتم بالضیق من السعه، فمججتم ما و عیتم و دسعتم الذى سوغتم.
(ان تکفروا انتم و من فى الارض جمیعا فان الله لغنى حمید)
الا قد قلت ما قلت على معرفه منى بالخذله التى خامرتکم و الغدره التى استشعرتها قلوبکم و لکنها فیضه النفس و نفثه الغیظ و خور القنا و بثه الصّدر و تقدمه الحجه.
فدونکموها فاحتقبوها دبره الظهر نقیبه الخف ، باقیه العار، موسومه بغضب الله و شنار الابد، موصوله بنار الله الموقده التى تطلع على الافئده.
فبعین الله ما تفعلون (و سیعلم الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون)
و انا ابنه نذیر لکم بین یدى عذاب شدید، فاعملوا (انا عاملون و انتظروا انا منتظرون)
هان ای فرزندان اوس و خزرج!
آیا من در مورد میراث پدرم مورد ستم و بیداد قرار گیرم با اینکه شما شرایط مرا می نگرید و سخنان مرا می شنوید و دارای انجمن و توان و آمادگی فراوانی هستید؟
شما ندای دادخواهی و فراخوان مرا دریافت می دارید اما پاسخ نمی دهید، و ناله ی مظلومیت من به گوش شما می رسد اما مرا یاری نمی کنید، و این در حالی است که به رزم آوری و پیکارگری وصف شده اید و به خوبی و شایستگی شهرت یافته اید و برگزیدگانی هستید که به وسیله ی پیامبر انتخاب شده اید.
شما در راه یاری قرآن و پیامبر، با حق ستیزان عرب کارزار کردید و رنج جهاد را به جان خریدید. با گروه های گوناگونی کارزار کردید و با شجاعان، بی هیچ دلهره پیکار نمودید. شما همواره فرمان ما خاندان وحی و رسالت را، اطاعت می کردید تا بدین وسیله آسیای اسلام بر محور وجود ما به گردش در آمد، و شیر در پستان روزگاران فزونی یافت، و نعره ی تجاوزکارانه ی شرک در گلوها بند آمد، و شعله های کفر به خاموشی گرایید و فراخوان به آشوب و فتنه، در نطفه خفه شد، و دین خدا در جامعه و دلهای مردم استوار گردید. اما اینک که مرز ارزشها و ضد ارزشها به وسیله ی پیامبر ترسیم شده است، چرا بهت زده مانده اید؟ و پس از روشن شدن حقایق، چرا آن را پوشیده می دارید؟ و چرا پس از بستن پیمان، اینک عهد های خویش را می شکنید؟ و چرا پس از ایمان، دگر باره راه شرک را پیش گرفته اید؟
چرا با گروهی که پیمان های خود را شکستند و آهنگ بیرون راندن پیامبر را نمودند، کارزار نمی کنید؟ در حالی که آنان نخستین بار پیکار با شما را آغاز کردند. آیا از آنان می ترسید با اینکه سزاوارتر است که از او (خدا) بترسید، اگر ایمان دارید.
هان به هوش باشید! شما را چنین می نگرم که به تن آسایی خو گرفته، و شخصیت والایی را که برای هدایت جامعه و تدبیر امور و رفع گرفتاری ها از همه شایسته تر و پرتوان تر بود کنار زده، و به تنبلی و خزیدن در خلوت تن سپرده اید. هنگامی که گشایش در کارها یافتید از سختی انجام مسؤلیت به فراخنای زندگی راحت طلبانه خزیدید.
و سر انجام هر آنچه از ایمان و شناخت به آسانی حفظ کرده بودید، ناخواسته بیرون افکندید، و هر آنچه نوشیده بودید به اکراه بالا آوردید.
اما هشدارتان باد که اگر شما و هر که در روی زمین است همگی کفر ورزید، این کارتان به خدا زیانی نمی رساند، چرا که خداوند بی نیاز از همگان و ستوده است.
هان! به هوش باشید که آنچه می بایست، من با شناخت کامل به شما گفتم با این که خوب میدانم که وانهادن حق و یاری نکردن آن، اینک با پوست و گوشت شما در آمیخته، و نیرنگ و دجالگری، قلب شما را ربوده است، اما این سخن به خاطر لبریز شدن جان و بیرون افکندن خشم درونی و اندوهی است که در کران تا کران سینه و گستره ی قلبم موج می زند.
آری گفتنی هایی که گفته شد برای اتمام حجت بود.
اکنون که حق را روشن ساختم … اینک مرکب خلافت را بگیرید، اما به هوش باشید که پشتش زخم خورده، پایش شکاف برداشته، و داغ ننگ و عار بر پیشانی او باقی است، و نشان از غضب خدا و رسوایی ماندگار را، با خود دارد و سرانجام نیز به آتش خشم خدا که تا اعماق دل ها نفوذ می کند، خواهد پیوست.
آنچه شما انجام میدهید در پیشگاه خداست و به همین زودی بیدادگران خواهند دانست که به چه بازگشتگاه شومی باز خواهند گشت، و چه سرنوشت دردناکی در انتظار آنهاست.
و من دخت همان کسی هستم که شما را از عذابی سخت، که سر راه شماست هشدار داد. پس شما هر آنچه می خواهید انجام دهید، ما نیز کار خویش را انجام می دهیم، و شما در انتظار کیفر عملکرد ظالمانه ی خود باشید که ما نیز در انتظار پاداش شکوهبار عملکرد خویش هستیم.\”
فاجابها ابوبکر عبد الله بن عثمان و قال:
یا بنت رسول الله! لقدکان ابوک بالمومنین عطوفا کریما رووفا رحیما، و على الکافرین عذابا الیما و عقابا عظیما، ان عزوناه و جدناه اباک دون النساء، و اخا الفک دون الاخلاء، آثره على کل حمیم و ساعده فى کل امر جسیم، لا یحبکم الا کل سعید، و لا یبغضکم الا کل شقى!! و انتم عتره رسول الله الطیبون، و الخیره المنتجبون، على الخیر ادلتنا، و الى الجنه مسالکنا، و انت یا خیره انساء! و ابنه خیر الانبیاء، صادقه فى قولک، سابقه فى وفور عقلک، غیر مردوده عن حقک و لا مصدوده عن صدقک. و الله ما عدوت راى رسول الله!! و لا عملت الا باذنه! و انّ الرائد لا یکذب اهله، و انى اشهد الله و کفى به شهیدا، انى سمعت رسول الله یقول: نحن معاشر الانبیاء لا نورث ذهبا و لا فضه و لا دارا و لا عقارا، و انما نورث الکتاب و الحکمه و العلم و النبوه، و ما کان لنا من طعمه فلوالى الامر بعدنا ان یحکم فیه بحکمه!
ثبت دیدگاه