معنای غیبت
نمایشگاه
معنای غیبت
غرفه ی اول: معنای غیبت
یکی از الطاف الاهی بر انسان ها ارسال رسل است. خداوند پیامبران را یکی پس از دیگری به کمک حجّت درونی، یعنی عقل، فرستاد تا انسان ها به راحتی و در مسیر هدایت الاهی گام بردارند؛ اما انسان ها از ابتدا – به دنبال دستورهای شیطان و پیروی از هوای نفس- به انکار و آزار و اذیت پیامبران پرداختند! با بررسی سیر تاریخ می فهمیم که بسیاری از پیامبران پس از تکذیب شدن و آزار فراوان به دست مردم زمانشان کشته شده اند. تا این که نوبت به پیامبر خاتم رسید. آزار و اذیت مردم این زمان به اوج خود رسیده بود تا آن جا که پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند: «هیچ پیامبری به اندازه ی من از قوم خود آزار نکشیده است!»
(ما اوذیَ النّبیُ مثلَ ما اوذیتُ)
(اگر حدیث در تابلوها هست به آن اشاره کنید اما عربی روایت را نخوانید)
و پس از ایشان رفتار مردم با فرزاندانشان تأیید همین مطلب است. اگر به زندگی یازده امام و حجت الاهی یکی پس از دیگری دقّت کنیم مییابیم که حتی یکی از ائمّه به مرگ طبیعی از دنیا نرفتهاند.
(ما منّا الّا مقتولٌ او مسمومٌ)
امیر مؤمنان در محراب عبادت و امام حسین در کربلا به شمشیر کشته شدند و امام حسن مجتبی و دیگر امامان هم مسموم شدند و همه به دست مردمان زمانشان به شهادت رسیدند. پس خدا دوازدهمین حجت خود را در پردهی غیبت فرو برد تا او را از گزند مردم محفوظ بدارد. خداوند این گونه مردم ناسپاس را از فیض حضور علنی حجت خود محروم نمود و از همین رو مردم دیگر امام و حجت الاهی را آشکارا نمی بینند.
( اذا غضَبَ اللهَُ تبارَکَ و تعالی علی خَلقِه نَحانا عَن جَوارِهِم: هنگامی که خداوند بر مردم خشم بگیرد آنان را از دیدار ما محروم می کند[۱] )
البته این تنها علت غیبت امام زمان نیست. بنا به روایات حکمت اصلی غیبت امام زمان مخفی است و پس از ظهور ایشان آشکار خواهد شد. اما اگر به روایات مراجعه کنیم یکی از علل غیبت امام را آزمایش الاهی بیان نمودهاند. در واقع خدا در این دوران به مردم فرصتی داده است تا خود را محکی بزنند و ببینند تا چه اندازه در سختیهای این دوران می توانند در دین الاهی پایدار باقی بمانند.
امام باقر علیه السلام فرمودند: «لا یکونَ فرَجُنا حتّی تغربلوا ، ثمَّ تغربلوا ، ثمَّ تغربلوا[۲]»: فرج ما نمی آید تا این که غربال شوید سپس غربال شوید و باز هم غربال شوید.
(روایت در تابلو هست به معنا اشاره کنید)
این آزمایش در زمان های انبیاء پیشین هم سابقه داشته و بنای آفرینش هم همین است که مردم در آزمایش های الاهی خود واقعی شان را نشان دهند.
هر چه امتحان شدیدتر و بیشتر باشد آنان که از امتحان خالص بیرون می آیند مقامشان عالیتر و شریفتر است. شبیه این امتحان در زمان حضرت نوح علی نبیّنا و اله و علیه السلام هم اتفاق افتاد. خداوند برای نوح نبی علیه السلام که سخت تحت آزار آن قوم بود هفت هستهی خرما فرستاد و فرمان داد که دانهها را بکارند و مژده داد که وقتی این درختان بار داد از جانب خدا گشایش می رسد. اما موقع یاری و نصرت خدا، خداوند به حضرت نوح پیام فرستاد که هستههای تمام خرماهای این درختان را دوباره بکارند و پایداری نمایند تا وقتی به بار نشیند گشایش از جانب خدا برسد. در این میان ۳۰۰ تن از یاران نوح نبی برگشتند. این برنامه هفت بار تکرار شد و در هر بار یک عده از پیروان مؤمنین به نوح، از وی روی برگرداندند تا سرانجام خداوند به حضرت نوح خبر داد که اینک پیروان تو پاک و خالص شدند و منافقان و غیر مؤمنان و بی ایمانان از میانشان رفتهاند و خدا فرمود اگر نصرت و یاری من زودتر می رسید در بین شما افراد ناپاک و گمراهی بودند که در دوران حکومت شما دشمنی خویش را با برادران ایمانی خود آشکار می کردند و برای ریاست طلبی با آنان می جنگیدند و این زشت کاری ها با دین و حکومت الاهی سازگار نبود.
پس آزمایش حفظ ایمان در دوران غیبت هم سخت است.
(روایت روی دیوار هست به مضمون آن اشاره کنید)
در روایات داریم دین داری در زمان غیبت امام عصر علیه السلام مانند دست کشیدن بر درخت پر خار قتاده است. این سختی در حفظ دین به نگهداشتن آتش در کف دست هم تشبیه شده است.
(این روایت هم بر دیوار هست)
اما کسانی که این آزمایش سخت را با موفّقیت پشت سر بگذارند به پاداش های بی حساب خواهند رسید:
امام رضا علیه السلام درباره ی دوستداران و معتقدان به امام عصر می فرمایند (به تکه هایی از روایت اشاره کنید): طوبی لمَن اَحبَّه و طوبی لمَن قال به ، یُنجیهُم اللهُ به من الهَلَکهَ و بالاِقرارِ باللهِ و برَسولِه و بجَمیعِ الاَئمّهِ یفتَحُ اللهُ لهم الجنّهَ ، مثَلَهم فی السَماءِ کمثَلِ المشکِ الّذی یطَع ریحَه لا یتَغیّر ابداً و مثَلهم فی السماءِ کمَثلِ القمرِ المنیرِ الّذی لا یطفی نورُه ابداً[۳]
خوشا به حال کسانی که مهدی علیه السلام را دوست دارند و خوشا به حال کسانی که به ایشان اعتقاد دارند. خدا آنها را به سبب آن حضرت از هلاکت نجات میدهد و به سبب اقرار و اعتراف به خدا و رسول و تمام امامان، خدا بهشت را برایشان میگشاید. مَثَل آن ها در زمین مثل مُشک است که بوی خوش آن همه جا پخش میشود ولی خودش از بین نمیرود. مثل آنها در آسمان مثل ماه تابان است که نور آن هرگز خاموش نمیشود.
آن قدر منتظران آخرین حجّت خدا از نظر پیامبر اسلام ارزش دارند که پیامبر آنان را برادران خود دانستهاند. اما به اصحابشان فرمودند شما یاران من هستید و آنان همچون برادران من هستند.
حالا که این همه دربارهی پنهانی و غیبت امام صحبت کردیم، می خواهیم بدانیم که این غیبت به چه معناست؟
(از دانش آموزان بپرسید که فکر می کنند غیبت یعنی چه؟)
آیا غیبت به این معناست که حضرت در حال حاضر نور هستند در عرش الاهی؟؟!! یا روح هستند در عالم ارواح؟؟ یا در چاه سامرا مخفی شدهاند و از هیچ کس و هیچ جا خبر ندارند تا زمان ظهورشان فرابرسد؟؟ یا این که اصلاً وجود ندارند؟
راه درستش این است که برای دریافت معنای واقعی غیبت به احادیث مراجعه کنیم.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «یتَرَدَّدُ بینَهم و یمشی فی اسواقِهم و یطَؤُ فرشهم و لا یعرفونه»[۴]
یعنی حضرت مهدی مانند مردم در جامعه زندگی می کنند.
امام در میان مردم حضور دارند، در شهرها و در بازارهای مردم رفت و آمد می کنند و حتّی درون خانههای مردم میروند و بر فرشهایشان گام میگذارند، فقط مردم ایشان را نمیشناسند.
مانند حضرت یوسف و برادرانش. وقتی یوسف نبی در مصر بود و برادرانش در نتیجه ی قحطی و خشکسالی برای دریافت آذوقه نزد او رفتند حضرت یوسف برادرانش را می دید آنها هم ایشان را میدیدند، با هم حرف میزدند، معامله میکردند یوسف علیه السلام آنها را شناخت اما آنها او را نشناختند.
با توجه به این روایات حضرت روی همین زمین زندگی میکنند. از همه کس و همه چیز کاملاً باخبرند و به اعمال ما نظارت دارند. مانند حضرت یوسف که هنگام مراجعهی برادرانشان به قصر، نه روح بودند، نه نور بودند در آسمان ها و بلکه در مقابل برادرانشان نشسته بودند آنها او را میدیدند اما نمیشناختند.
همین است که پس از ظهور عدّهای از مردم میگویند: آیا ایشان حضرت مهدی هستند؟ ما پیش از ظهور او را دیده بودیم اما نشناختیم.
این القاء شیطان است که حضرت را موجودی ناملموس و با زندگی عجیب و ترسناک در اذهان ترسیم می کند.
غرفه ی دوم: غیبت امام و مهر ورزیدن به امام زمان علیه السلام
(حدیث روی دیوار هست)
«و امّا وجهُ الانتِفاعِ فی غیبتی فکالانتفاعِ باالشمسِ اذا غَیَّبتَها من الابصارِ السَحابُ.»[۵]
اما اگر خورشید پشت ابر وجود نداشته باشد، همهی موجودات زنده زندگی خود را از دست میدهند. خورشید از پس ابر، انرژی ، گرما و حرارت و اندکی نور را به موجودات میرساند، زندگی مردم به قوام خورشید است. اگر او نباشد هستی در کار نیست! تنها دیده نمیشود و در پس پردهی غیب مخفی است.
حال در نظر بگیرید که در سرزمینی خورشید سالهای سال پشت ابر باقی بماند. مردمی که پشت ابر رفتنش را دیده اند، به وجودش یقین دارند. اما نسلهای بعد و بعدتر کمکم به انکار او میپردازند. چرا؟ چون از ابتدای تولد خود، اوضاع را همین گونه دیده اند! در نتیجه هرگاه صحبت از خورشید بشود ممکن است بگویند چه خورشیدی؟! کو خورشید؟
اما اگر این خورشید هر از چند گاهی (از روزنه ای کوچک بین ابرها یا با کنار رفتن لحظهای ابر) خودی نشان دهد، دل مردم را مطمئن میکند که خورشیدی هست اما الان پشت ابر مخفی است. امام علیه السلام هم هر از چند گاهی با توجّهی خاص به افراد برجسته و پرهیزکار خود را نشان دادهاند یا علنی لطف و محبت خود را بر شیعیانشان معلوم ساختهاند، که دل مردم را گرم کنند؛ یعنی یادتان نرود امامتان وجود دارد و برای شما نگران است و به شما توجه دارد. خود حضرت فرمودند: «انّا غیرُ مُهمِلینَ لمُراعاتِکم و لا ناسینَ لذِکرکم»: ما از مراعات احوال شما کوتاهی نمینماییم و یاد شما را فراموش نمیکنیم.
و الان خدا این گونه خواسته که او در پس پردهی غیبت مخفی باشد.
حضرت هم هر از چند گاهی به مؤمنینی که لیاقت دیدار ایشان را داشتند آفتاب پر فروغ وجودشان را نشان دادند. این نمونه ها در طول تاریخ غیبت کم اتفاق نیفتاده است.
علی بن مهزیار اهوازی از کسانی است که با تلاش و جدیت به دیدار امام علیه السلام رسید. او بیست بار به حج رفت تا بتواند امام عصر را ببیند. قبل از تشرّف نمایندهای از سوی حضرت میآید و به او میگوید چه میخواهی که این همه به حج میآیی؟ او می گوید امام پنهان از مردم دنیا را می خواهم. نمایندهی حضرت بلافاصله میگوید: «ما هو مَحجوبٌ عنکم ولکن حجَبه سوءُ اعمالِکم» : او از شما پنهان نیست، اعمال ناشایست شماست که او را پنهان داشته است و او را از شما دور کرده است. هنگامی که علی بن مهزیار خدمت حضرت مشرّف میشود ایشان به او میفرمایند: ما خیلی مشتاق دیدار تو بودیم. ما شب و روز منتظر آمدن تو بودیم ، چرا زودتر به اینجا نیامدی؟ علی بن مهزیار از این لطف و محبت و در عین حال از گلایهی حضرت تعجب میکند و میگوید: ای مولای من کسی تاکنون مرا به سوی شما راهنمایی نکرده است. حضرت سری تکان دادند و جملهی او را تکرار کردند و گفتند: نه چنین نیست؛ «ولکنَّکم کَثَّرتم الاموال»: ولی شما در پی اندوختن مال هستید؛ «و تجَبَّرتم علی ضُعَفاءِ المؤمنین»: و بر مؤمنان ضعیف تکبر ورزیدید؛ «و قطَّعتم الرحمَ الّذی بینَکم»: از خویشاوندان خود بریدید؛ «فایُّ العُذر الان»: دیگر برای شما چه بهانهای مانده است. علی بن مهزیار شرمنده میشود و از حضرت درخواست بخشش میکند. حضرت میفرمایند: ای پسر مهزیار اگر این گونه نبود که بعضی از شما برای بعضی دیگر استغفار میکنید، تمام کسانی که به روی زمین هستند نابود میشدند به جز خواصّ شیعه، همانهایی که گفتارشان با کردارشان هماهنگ است.
نکته این جاست که اگر کسی از باغ پرگل و معطّری رد شود خودش بوی عطر گل را خواهد گرفت و نیازی ندارد که فریاد بزند آهای مردم از باغ پرگلی رد شدم. کسانی هم که به دیدار حضرت نائل شدند معمولاًَ تا پس از مرگشان همهی مردم از ماجرا باخبر نشدهاند. این دیدار هم به ارادهی خودشان نبوده بلکه به عنایت حضرت و فقط به اراده و خواست امام علیه السلام بوده است. آنها هم رفتارشان بوی عطر دیدار را داشته است و بوی عطر دیدار همین رعایت تقوا و اخلاق خوب و یاد امام عصر است. فقط حواسمان جمع باشد چون ما در دوران غیبت و پنهانی ایشان به سر میبریم، هر کس ادّعای ارتباط با امام زمان را کرد به گفتهی خود امام زمان دروغگو است. حضرت در آخرین نامهشان به علی بن محمد سمُری، آخرین نایبشان در دوران غیبت صغری، فرمودند: «از این پس دوران پنهانی و غیبت من آغاز می شود، هر کس پیش از ظهور ، ادعای مشاهده ی مرا بکند بسیار دروغگو و افترا زننده است.»
(تابلوی آن روی دیوار هست)
مشاهده یعنی هرگاه هر کدام از دو طرف رابطه دلشان بخواهد به هم دسترسی داشته باشند و بتوانند یکدیگر را ببینند، حضرت این نوع رابطه را در این روزگار غیرممکن میدانند.
آنها که حضرت را دیدند از طرف خود امام عصر مورد عنایت قرار گرفتند. کسی نمیتواند بگوید که من با حضرت ارتباط دارم و هر وقت بخواهم میتوانم ایشان را ببینم.
ما باید بدانیم که هر لحظه حضرت به ما توجه دارند. مهم این است که رفتارمان مورد قبول ایشان باشد.
غرفه ی سوم: ما و مهر مهربان
وقتی امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ما نسبت به شما از خودتان دلسوزتر هستیم»[۷]
(حدیث روی تابلو هست)
به گفتهی امام رضا علیه السلام امام پدر مهربان و برادر برابر و همچون مادر دلسوز به حال کودک خردسال هستند، وقتی امام با آن مرتبهی عالی در عالم، خودشان را این اندازه نزدیک به شیعیان میدانند کافی است ما به قلب خود نگاه کنیم، حتماً محبّت امام را در دلمان احساس خواهیم کرد. به خصوص وقتی میبینیم که گرفتاریها و خرابکاریهای شیعیان دل امام را میرنجاند. در زمان عثمان بن سعید از وکلای خاص امام علیه السلام عدّهای از شیعیان دچار گمراهی اعتقادی شدند حضرت در نامهای به آن یار وفادار فرمودند:
(روی تابلو هست به مضمون و معنا توجه کنید)
«انّه انهی الی ارتیابِ جماعهٍ منکم فی الدّین و ما دخَلهم من الشکِّ و الحیرهِ فی ولاهِ امرِهم فقمنا ذلک لکم لا لنا و ساءَنا فیکم لا فینا لانَّ اللهَ معنا فلا فاقهَ بنا الی غیره»: از تردید گروهی از شما در امر دین و شک و سرگردانی آنها در امر امامت آگاه شدم. این خبر ما را غمناک کرد به خاطر شما، نه به خاطر خودمان، و ما را در مورد خودتان ناراحت کرد و نه نسبت به خودمان، چون خداوند با ماست و نیازی به غیر او نداریم.
مهم این است که من یک چنان پدر مهربانی را دوست دارم. کسی که هر جای عالم باشد حواسش به من است، نگران من است، برای من در قنوت نمازهایش دعا میکند. من چنین کسی را دوست دارم. کسی که از گمراهی من غمگین میشود، وقتی گرفتارم برایم دعا میکند، آن هم کسی که داناترین مردم، مهربانترین مردم، عزیزترین مردم نزد خدا و دلسوزترین فرد برای ماست، ناخودآگاه دل مرا به سوی خویش میبرد. من این شخصیت عزیز را دوست دارم. وقتی کسی را دوست داشته باشم سعی میکنم طوری حرف بزنم که او دوست دارد، دربارهی چیزهایی حرف بزنم که برای او خوشایند باشد. هر جا بروم به بهانهای اسم او را بیاورم. دلم میخواهد اگر از دستم میرسد برایش کاری بکنم اگر دوستش داشته باشم و او ویژگیهای فوق العادهای داشته باشد برای دیگران هم تعریف میکنم. نکند آفتاب پشت ابر را فراموش کنیم. یکی از کارهایی که دوستداران ایشان انجام میدهند این است که سعی می کنند دیگران را متوجه حضور خورشید امام عصر علیه السلام کنند. آنقدر با نسلهای بعد و آنان که خورشید را ندیدهاند دربارهی او گفتگو کنند تا کسی گرفتار فراموشی نشود.
نکند ما همان طوری بشویم که اصحاب نوح شدند… . اگر امام عصر علیه السلام را دوست داریم همیشه دنبال نیکی و خیر میگردیم، چون مهدی علیه السلام نهایت خیر و نیکی هستند و دوست دارند که دوستانشان مجسّمهی اخلاق خوب، اعتقادات سالم و انجام عبادات باشند.
مگر حضرت وقتی ظهور کنند چه خواهند کرد؟ مطمئنّاً برای هدایت مردم فعالیت میکنند.
مگر دوستان حضرت در عصر ظهور چگونه افرادی هستند؟ حتماً بهترین مردم روی زمین هستند. خوب چه بهتر از این که ما در غیبت و پنهانیشان همان بهترینی باشیم که دیگران بدانند علاقمند به امام عصر علیه السلام هستیم.
غمم این است که چون ماه نو انگشت نمایی |
ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم |
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «شما به ما منسوب هستید. پس باعث زینت ما باشید و مایهی آبروی ما باشید»
(روایت روی دیوار هست)
حالا یادمان باشد که دعا کردن برای ظهور حضرت یعنی نهایت محبّت به ایشان. یعنی خدایا ما او را دوست داریم و دلمان میخواهد امام عصر علیه السلام را ببینیم و در امور کمکشان کنیم و برای رسیدگی به شیعیان زیر نظر مستقیم ایشان مفید باشیم. میدانیم که این پنهانی و غیبت، حضرت را هم رنجیده خاطر کرده است. خودشان پیوسته از تو میخواهند که اجازه ی ظهور بدهی تا حقیقت توحید را به همگان نشان دهند. ما هم که ایشان را دوست داریم، پیوسته دعایمان ظهور و سلامتیشان است. برای این که پیش خدا عزیز باشیم موضوع با عظمت ظهور را پیدرپی در گفتگو با خدا مطرح می کنیم. وقتی همهی دعاهایمان ظهور و سلامتی حضرت باشد، صدقه دادن ما به نیت سلامتی او باشد، هر جایی که توانستیم نام حضرت را آوردیم، خودمان را شبیه دوستان ایشان در اخلاق و رفتارمان قرار دادیم، یعنی، ای مهر مهربان، مهدی، تو را شناختهایم و دوستت داریم.
۱٫ کتاب الحجّه باب فی الغیبه ح ۳۱
۲. غیبت طوسی ص ۲۰۶
۱٫ عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۶۳
۱٫ بحارالانوار ج۲۵ ص۱۵۴
۱٫ بحارالانوار ج۵۳ ص۱۸۱
۱٫ بحارالانوار ج۵۳ ص۱۷۵
۲٫ بصائر الدرجات جزء۶ باب ۱ ح۱۵
ثبت دیدگاه