بسم الله الرحمن الرحیم
برخی بر این عقیده هستند که اقوال مختلفی که درباره حضرت زهرا سلام الله علیها نقل شده است با هم متفاوت و گاهی متعارض هستند. به حدی که به اصطلاح علم حدیث، اضطراب حدیثی در آن وجود داشته و قابل استناد نیستند. برای مثال وقتی به نقلهای فاطمیه رجوع میکنیم، اهل سنت، تنها به ذکر محنتهای جزئی مثل تهدید عمربه سوزاندن خانه حضرت زهرا سلام الله علیها بسنده کردهاند ولی ازامامیه نقلهای مختلف و زیادی درباره احراق خانه، ضرب و جرح فاطمه زهرا و سقط شدن جنین ایشان شاهد هستیم. حتی در میان امامیه نقلهای متفاوتی درباره حادثه هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها به چشم میخورد مثلا برخی به احراق اشاره کرده اند و برخی از امامیه تنها تهدید عمر را نقل کرده اند. در برخی نقل ها حاضران در هنگام هجوم را یاران امیر المومنین علیه السلام و خانواده ایشان نقل کرده اند و در برخی نقل ها آمده است که تنها خانواده حضرت حاضر بودند. در برخی نقلها آمده است که هنگام هجوم امیرالمومنین علی علیه السلام از منزل خارج نشده و در نقل دیگری آمده است که آن حضرت علیه السلام را با ریسمان برای بیعت از خانه خارج کردند. لذا آنچه درباره حضرت زهرا سلام الله علیها نقل میشود یقینی نبوده و توسط شیعیان ساخته و پرداخته شده است.
مصادیق شبهه
اول: عبد العزيز نعماني ـ مؤلّف مقاله «فاطمه زهرا از ولادت تا افسانه شهادت» ـ در مقام انکار به شهادت رسيدن حضرت زهراعليهاالسّلام،ادّعا ميکند:«نقل شهادت حضرت فاطمه زهرا (رضي الله عنها)… ضعف بياني دارد زيرا به گونهاي بيان شده که نشان ميدهد خود ناقلان هم به آن اعتماد ندارند.»! ـ فصلنامه نداي اسلام، ش 3، ص 69 .او به دنبال طرح اين شبهه، ـ به زعم خود ـ به ارائه يک مثال در اين زمينه پرداخته تا بدين وسيله، نوعي تعارض و دوگانگي(!) را ميان نقلهاي حاکي از به شهادت رسيدن حضرت زهراعليهاالسّلام، به اثبات برسانَد. از اين رو مي نويسد: «نخستين کسي که به جعل داستان شهادت حضرت فاطمه زهرا (رضي الله عنها) پرداخت، ابراهيم بن يسار ضبط صحيح آن، سيار است. نَظّام (160 ـ 231 هـ )، رئيس فرقه نظّاميه بود…وي داستاني دروغين جعل کرد و گفت: عمر در روز بيعت، شکم حضرت فاطمه را زد و او سقط جنين کرد، و فرياد ميزد: خانه فاطمه را با ساکنان آن بسوزانيد؛ در حالي که جز علي، فاطمه، حسن و حسين کسي ديگر در خانه نبود.»! فصلنامه نداي اسلام، ش 3، ص 69 آن گاه، به دنبال نقل فوق مينگارد:«همين داستان را احمد بن ابييعقوب يعقوبي در تاريخ يعقوبي، بدون ذکر سند، به گونهاي ديگر نقل ميکند…»! فصلنامه نداي اسلام، ش 3، ص 69 .وي سپس به ارائه ترجمهاي از «نقل يعقوبي» پرداخته و در راستاي به کرسي نشاندن ادّعايش مينويسد:«روايت يعقوبي از آن جهت قابل توجه ميباشد که هيچ اشارهاي در آن، در مورد سوزاندن خانه فاطمه و حمله به آن بانوي بزرگوار نشده…»! فصلنامه نداي اسلام، ش 3، ص 69 .
دوم: سؤال (:مجلّه موعود) «واقعه حمله به خانه اميرالمؤمنينعليهالسّلام براي گرفتن بيعت و حوادث ناگواري که در ضمن آن نقل شده، چه جايگاهي در متون روايي سنّيان دارد؟» جواب (:قائدان) «اصل اين مطلب در متون منصفان اهل سنّت نقل شده و منابع و متون شيعي آن را پروراندهاند…»!(دکتر اصغر قائدان، مصاحبه با مجلّه موعود، شماره 71، ديماه 1385، ص 19)
پاسخ
همانطور که در تاریخ آمده است پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم، هنگامی که امیرالمونین علیه السلام مشغول تجحیز و کفن و دفن پیکر مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودند، اهل سقیفه فرصت را مغتنم شمرده و در سایبان بنی ساعده به کشمکش درباره مساله خلافت پرداختند. عمر و ابوبکر با اشاره به این نکته که ما از خاندان پیامبر هستیم، خود را سزاوار این کرسی دانسته و همراه ابوعبیده هر یک به دیگری این مقام را پیشکش میکردند تا در نهایت ابوبکر انتخاب شد و مدتی نگذشت که اکثریت افراد بنا بر مصلحت خویش و یا به خاطر حقد و کینه و دشمنی با امیرالمومنین و یا از ترس عدالت امیرالمومنین و یا به زور خلفا با ابوبکر بیعت کردند. در این میان برخی افراد، مخالفت خویش را با خلافت ابوبکر بیان داشته و بزرگانی از مهاجر و انصار به امیر المومنین پیوسته و با ابوبکر بیعت نکردند. البته باید گفت همه مخالفان ابوبکر پیروان راستین و عارفین به مقام امیرالمونین علیه السلام نبودند و لذا هنگامی که حضرت به آنها دستور دادند که صبح فردا با سر تراشیده در میدان شهر حاضر شوند به جز 4 نفر سلمان و اباذر و مقداد و زبیر بقیه افراد حاضر به چنین کاری نشدند. لذا امیرالمونین علی علیه السلام طبق فرمایش پیامبر گرامی اسلام که در هنگام حیات به ایشان سفارش نموده بودند اگر یارانی نیافتی صبر کن، در منزل خود عزلت گزیدند و به جمع آوری قرآن پرداختند و از بیعت با ابابکر نیز امتناع ورزیند.
گروهی از بنی هاشم و مهاجرین و انصار به همراه عباس و زبیر و مقداد که از بیعت با ابوبکر ناراضی بودند، به منظور مخالفت با وی، نزد امام جمع شدند و در خانه ایشان تحصن نمودند. وقتی این خبر به گوش عمر و ابوبکر رسید برای اخذ بیعت از مخالفان چندین بار به در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها هجوم بردند.
معنای هجوم
منظور از هجوم، حضور هواداران مسلح خليفه در اطراف در خانه اميرالمؤمنين عليهالسلام به فرمان ابوبكر و با هدف اخذ بيعت از حضرت علي عليهالسلام است.
تعدد هجوم ها
تعدّد دفعات هجوم مورد تأکيد پژوهشگراني همچون: استاد سيد جعفر مرتضي العاملي، در کتاب «مأساة الزهراءعليهاالسّلام» جلد 1، صفحه 274 و 313 ـ 314 و 315 و استاد شيخ عبد الزهراء مهدي، در کتاب «دراسةٌ و تحليلٌ حول الهجوم علي بيت فاطمهعليهاالسّلام» صفحه 101 و 110 و 112 ـ 114 قرار گرفته است.لازم به ياد آوري است که ابن حمزه زيدي (متوفّاي 614) براي نخستين بار، به تعدّد دفعات هجوم، تصريح نموده است. ر.ک: مأساة الزهراءعليهاالسّلام، ج 1، ص 313 و 315
انواع هجوم
بر اساس تعريف فوق، به مواردي از مراجعه هواداران ابوبکر به درب خانه فاطمهعليهاالسّلام به دستور مستقيم خليفه و با هدف اخذ بيعت از حضرت اميرعليهالسّلام، که در آن مراجعهها، «ارعاب، تهديد به احراق و عناصري از جنس خشونت» به کار نرفته است نيز، «هجوم» ميگوييم و اين قبيل از «هجومها» را ـ که برخي، پيش از «هجوم اوّل» و برخي ديگر، پيش از «هجوم اصلي» رخ دادهاند، «هجوم مقدّماتي» ميناميم. امّا اگر به تعريف مذکور، قيدِ «حمله» شامل: «ارعاب، تهديد به احراق و اِعمال عناصري از جنس خشونت» را بيفزاييم، نقلهاي «هجوم به بيت فاطمهعليهاالسّلام» به دو گروه تقسيم ميگردند. گروه اوّل: نقلهاي حاکي از «هجوم اوّل = هجوم منجر به شکست تحصّن». گروه دوم: نقلهاي حاکي از «هجوم اصلي = هجوم منجر به وقوع احراق و ايراد ضرب و جرح به حضرت زهراعليهاالسّلام».
ماجرای هجوم اول
همانطور که ذکر شد، صرف نظر از هجومهای مقدماتی، ما در تاریخ با دو «هجوم همراه با حمله» به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها مواجه هستیم . هجوم اول، هجومی بود که تنها منجر به شکست تحصن بود. ماجرای این هجوم، طبق روایات چنین نقل شده است که : هنگامي که پس از رسول خدا، افراد با ابوبکر بيعت کردند (بيعتِ با ابوبکر رخ داد)، علي و زبير نزد فاطمه ـ دختر رسول خدا ـ ميرفتند و از وي راهنمايي ميگرفتند و باز به کار خود (= استنکاف از انجام بيعت با ابوبکر) ادامه ميدادند. وقتي خبر به عمر بن خَطّاب رسيد، بيرون آمد و نزد فاطمه رفت و گفت: اي دختر رسول خدا! وَ الله هيچ کس نزد ما از پدرت محبوبتر نيست و نيز هيچ کس ـ پس از پدرت ـ نزد ما از تو محبوبتر نميباشد و من به خدا سوگند ميخورم که اين محبّت مرا بازنميدارد که اگر باز اين جماعت، نزد تو گرد هم آيند؛ فرمان دهم که خانه بر سرشان به آتش کشيده شود. راوي گفت: وقتي عمر بيرون رفت، [تحصّنکنندگان] نزد آن بانو گرد آمدند؛ آن حضرت فرمود: ديديد که عمر پيش من آمد و به خدا سوگند خورد که اگر نزد من بازگرديد، خانه را بر سرتان به آتش ميکشد. و قسم به خدا که او ـ به آنچه برايش سوگند خورده ـ عمل ميکند. «فَانْصَرِفُوا راشِدِينَ» درباره ترجمه صحيح اين عبارت، به تفصيل نكاتي را ارائه خواهيم داد و به صلاحديد خود عمل کنيد و نزد من بازنگرديد. آنها از وي فاصله گرفتند و نزدش بازنگشتند تا زماني که با ابوبکر بيعت کردند. المصنّف، ج 7، ص 433، رقم 37034، چاپ: دار الكتب العلميه، بيروت؛ ج 7، ص 432، رقم 37045، چاپ: دار التاج، بيروت؛ ج 8، ص 572، رقم 4، چاپ: دار الفكر، بيروت؛ ج 14، رقم 18891، چاپ: هند [مختار احمد الندوي، دار السلفيه].
در برخی نقلها آمده است که پس از تهدید عمر به سوزاندن خانه، در هجوم اول، زبیر با شمشیر برهنه به سمت عمر حمله ور شد ، عمر مثل همیشه پا به فرار گذاشت، تا آنکه پایش به سنگی گرفت و یا خالد با سنگ از پشت اورا هدف گرفت و او به زمین افتاد. عمر یا خلیفه فریاد زد: این سگ را بگیرید! آنگاه چهل نفر اطراف او را گرفتند. زیادبن لبید به کمک دیگری شمشیر از دست او گرفت و شکست. تاریخ طبری: 3/202؛ کامل ابن اثیر 2/325؛ شرح ابن ابی الحدید 2/56 و 6/48
همانطور که مشخص است در این هجوم اولیه جز تهدید و ورود به زور عمر به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها خشونت دیگری علیه اهل بیت ع صورت نگرفته و جمعیت به دستور امیر المونین ع و حضرت زهرا سلام الله علیها متفرق شدند.
ویژگیهای هجوم اول
نخستين شاخصه اصلي در هجوم اوّل؛ تحصّن (اجتماع) تعدادي از مخالفين بيعت با ابوبکر (به ويژه: زبير بن عَوّام ) در محلّ بيت فاطمهعليهاالسّلام، ميباشد. مخاطب و هدف اصلي مهاجمين در هجوم اوّل، همه تحصّنکنندگان و در رأس آنان، زبير بن عَوّام ميباشد.)
دومين شاخصه اصلي در هجوم اوّل؛ تهديد عمر به احراق بيت فاطمهعليهاالسّلام در صورت عدم خروج متحصّنين از آن جا، ميباشد.
سومين شاخصه اصلي در هجوم اوّل؛ خروج متحصّنين از بيت فاطمهعليهاالسّلام، بهويژه خروج زبير ـ در حالي که شمشير به دست داشت ـ ، ميباشد.
چهارمين شاخصه اصلي در هجوم اوّل؛ عدم خروج حضرت عليعليهالسّلام از بيت فاطمهعليهاالسّلام، عليرغم خروج متحصّنين ميباشد.
ماجرای هجوم اصلی
سلمان فارسی روایت می کند که: …. عمر به ابو بکر گفت: چه مانعى دارد که سراغ على بفرستى تا بیعت کند، چرا که کسى جز او و این چهار نفر (حضرت علی (ع)، حضرت زهرا(س) و فرزندانشان) باقى نمانده مگر آنکه بیعت کردهاند. ابو بکر -که در میان آن دو نرمخوتر و سازشکارتر و زرنگتر و دوراندیشتر بود، و دیگرى (عمر) تندخوتر و غلیظتر و خشنتر بود- گفت: چه کسى را سراغ او بفرستیم؟ عمر گفت: قنفذ را مى فرستیم. او مردى تندخو و غلیظ و خشن و از آزادشدگان است و نیز از طایفه بنى عدى بن کعب (عمر نیز از همین طایفه است) است.
ابو بکر، قنفذ را نزد امیر المؤمنین علیه السّلام فرستاد و عده اى کمک نیز به همراهش قرار داد. او آمد تا در خانه حضرت و اجازه ورود خواست، ولى حضرت به آنان اجازه نداد. اصحاب قنفذ به نزد ابو بکر و عمر برگشتند در حالى که آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد. عمر گفت: بروید، اگر به شما اجازه داد وارد شوید و گر نه بدون اجازه وارد شوید. آنها آمدند و اجازه خواستند. حضرت زهرا علیها السّلام فرمود: «به شما اجازه نمى دهم بدون اجازه وارد خانه من شوید». همراهان او برگشتند ولى خود قنفذ آنجا ماند.
آنان (به ابو بکر و عمر) گفتند: فاطمه چنین گفت، و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانه اش شویم خوددارى کردیم. عمر عصبانى شد و گفت: ما را با زنان چه کار است!! سپس به مردمى که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند. آنان هیزم برداشتند و خود عمر نیز همراه آنان هیزم برداشت و آنها را اطراف خانه على و فاطمه و فرزندانشان علیهم السّلام قرار دادند. سپس عمر ندا کرد بطورى که على و فاطمه علیهما السّلام بشنوند و گفت: «بخدا قسم اى على باید خارج شوى و با خلیفه پیامبر بیعت کنى وگرنه خانه را با خودتان به آتش مى کشم»! حضرت زهرا علیها السّلام فرمود: اى عمر، ما را با تو چه کار است؟ جواب داد: در را باز کن و گر نه خانه تان را به آتش مى کشیم! فرمود: «اى عمر، از خدا نمى ترسى که به خانه من وارد مى شوى»؟! ولى عمر ابا کرد از اینکه برگردد.
عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت! و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام در مقابل او در آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول اللَّه»! عمر شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و به پهلوى حضرت زد. آن حضرت ناله کرد: «یا ابتاه»! عمر تازیانه را بلند کرد و به بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: «یا رسول اللَّه، ابو بکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتارى کردند»!
على علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست او را بکشد. ولى سخن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و وصیتى را که به او کرده بود بیاد آورد و فرمود: «اى پسر صُهاک، قسم به آنکه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر نبود مقدّرى که از طرف خداوند گذشته و عهدى که پیامبر با من نموده است، مى دانستى که تو نمى توانى به خانه من داخل شوى».
عمر فرستاد و کمک خواست. مردم هم آمدند تا داخل خانه شدند، و امیر المؤمنین علیه السّلام هم سراغ شمشیرش رفت. قنفذ نزد ابو بکر برگشت در حالى که مى ترسید على علیه السّلام با شمشیر سراغش بیاید چرا که شجاعت و شدّت عمل آن حضرت را مى دانست.
ابو بکر به قنفذ گفت: «برگرد، اگر از خانه بیرون آمد (دست نگه دار) و گر نه در خانه اش به او هجوم بیاور، و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بکشید»! قنفذ ملعون آمد و با اصحابش بدون اجازه به خانه هجوم آوردند. على علیه السّلام سراغ شمشیرش رفت، ولى آنان زودتر به طرف شمشیر آن حضرت رفتند، و با عدّه زیادشان بر سر او ریختند. عدّهاى شمشیرها را بدست گرفتند و بر آن حضرت حمله ور شدند و او را گرفتند و بر گردن او طنابى انداختند!!
حضرت زهرا علیها السّلام جلو در خانه، بین مردم و امیر المؤمنین علیه السّلام مانع شد. قنفذ ملعون با تازیانه به آن حضرت زد، بطورى که وقتى حضرت از دنیا مى رفت در بازویش از زدن او اثرى مثل دستبند بر جاى مانده بود!!!
سپس على علیه السّلام را بردند و به شدت او را مى کشیدند، تا آنکه نزد ابو بکر رسانیدند. و این در حالى بود که عمر بالاى سر ابو بکر با شمشیر ایستاده بود، و خالد بن ولید و ابو عبیدة بن جراح و سالم مولى ابى حذیفه و معاذ بن جبل و مغیرة بن شعبة و اسید بن حضیر و بشیر بن سعید و سایر مردم در اطراف ابو بکر نشسته بودند و اسلحه همراهشان بود.
سلیم مىگوید: به سلمان گفتم: آیا بدون اجازه به خانه فاطمه علیها السّلام وارد شدند»؟! گفت: آرى بخدا قسم، و این در حالى بود که «خمار» نداشت. [۲۱] حضرت زهرا علیها السّلام صدا زد: «وا ابتاه، وا رسول اللَّه، اى پدر، ابو بکر و عمر بعد از تو با بازماندگانت بدرفتارى کردند در حالى که هنوز چشمان تو در قبرت باز نشده است» و این سخنان را حضرت با بلندترین صدایش ندا مى نمود.
سلمان مى گوید: ابو بکر و اطرافیانش را دیدم که مى گریستند و صدایشان به گریه بلند شده بود. در میان آنان کسى نبود مگر آنکه گریه مى کرد جز عمر و خالد بن ولید و مغیرة بن شعبه، و عمر مىگفت: ما را با زنان و رأى آنان کارى نیست!! اسرار آل محمد،سلیم بن قیس،ص ۲۲۶-۲۳۲
ویژگیهای هجوم اصلی
نخستين شاخصه بنيادين در هجوم اصلي؛ تنها بودن اهل بيت عليهمالسّلام در هنگام «هجوم اصلي» و خالي بودن بيت فاطمهعليهاالسّلاماز ياران حضرت عليعليهالسّلام، ميباشد. مخاطب و هدف اصلي مهاجمين در هجوم اصلي، اميرالمؤمنين عليهالسّلام ميباشد.
دومين شاخصه بنيادين در هجوم اصلي؛ بيرون کشاندن اجباري حضرت عليعليهالسّلاماز بيت فاطمهعليهاالسّلام توسّط مهاجمين و تهديد ايشان به قتل، ميباشد.
سومين شاخصه بنيادين در هجوم اصلي؛ به آتش کشيدن درب خانه حضرت زهراعليهاالسّلام توسّط مهاجمين، ميباشد.
چهارمين شاخصه بنيادين در هجوم اصلي؛ ايراد ضرب و جرح به حضرت زهراعليهاالسّلام توسّط مهاجمين، ميباشد. لازم به يادآوري است که هر چند شاخصههاي سوم و چهارم، از زمره مهمترين حوادث و رخدادهاي «هجوم اصلي» به شمار ميروند، امّا در منابع اهل سنّت، به شدّت حذف و تحريف شدهاند. به گونهاي که تنها ردّ پاهاي کم رنگي از آنها قابل کشف و مشاهده است. بنابراين، در نقلهاي «هجوم اصلي» مندرج در منابع سنّي، تنها شاخصههاي اوّل و دوم را ميتوان مشاهده نمود.
ویژگیهای مشترک هردو هجوم
دستور مستقيم ابوبكر به هجوم
فرماندهي عمر در هر دو هجوم
آوردن آتش و در نتيجه جمعآوري هيزم
احتجاج حضرت زهرا سلاماللهعليها با مهاجمان
ورود مهاجمين به خانه امير المومنين عليهالسلام رخ داده است.
دستهبندي منابع تاريخي به لحاظ نقل هجومها:
ذكر هجوم اول
ذكر هجوم اصلي
ذكر ادغامشدة دو هجوم.
منابع تاريخي اهل سنّت از حيث مواجهه با واقعه «هجوم به بيت فاطمهعليهاالسّلام»، به چهار دسته قابل تقسيم ميباشند
دسته يکم: منابعي که ـ به تفصيل ـ تنها به هجوم اوّل و برخي حوادث آن، اشاره کردهاند.ر.ک: دراسةٌ و تحليلٌ حول الهجوم علي بيت فاطمهعليهاالسّلام، شمارههاي:1 ـ 5 ـ 11 ـ 27 ـ 28 ـ 29 ـ 30 ـ 33 ـ 40 .
دسته دوم: منابعي که ـ به اختصار ـ تنها به هجوم اوّل و برخي حوادث آن، اشاره کردهاند. ر. ک: دراسةٌ و تحليلٌ حول الهجوم علي بيت فاطمهعليهاالسّلام، شمارههاي:2 ـ 3 ـ 9 ـ 10 ـ 17 ـ 19 ـ 59 .
دسته سوم: منابعي که ـ به تفصيل يا به اختصار ـ به هجوم اوّل و برخي حوادث آن، اشاره کرده و سپس به ادغام (تحريفآميز برخي از ) حوادث هجوم اصلي، با حوادث هجوم اوّل پرداختهاند.ر.ک: دراسةٌ و تحليلٌ حول الهجوم علي بيت فاطمهعليهاالسّلام، شمارههاي:4 ـ 12ـ 18 ـ 20 ـ 21 ـ 22 ـ 25 .
دسته چهارم: منابعي که ـ به اختصار فراوان و گاه با تحريف ـ تنها به هجوم اصلي اشاره کردهاند.ر.ک: دراسةٌ و تحليلٌ حول الهجوم علي بيت فاطمهعليهاالسّلام، شمارههاي:6 ـ 7 ـ 8 ـ 9 ـ 10 ـ 13 ـ 14 ـ 15 ـ 23 ـ 34 ـ 37 ـ 42 ـ 47 ـ 58 .
نتیجه گیری
پس هجوم به بيت فاطمهعليهاالسّلام، حدّاقل در دو نوبت جداگانه، مجزّا و مستقل از يکديگر رخ داده است. بنابراين، طبيعي است که ميان نقلهاي حاکي از «حوادثي که در اين دو واقعه متفاوت رخ دادهاند»، اختلافهاي انکارناپذيري نيز به چشم بخورد که ناشي از استقلال کامل اين دو هجوم از يکديگر ميباشد. آري، اشتباه مؤلّف مقاله از آن جا نشأت گرفته است که وي، اين دو هجوم را «يک واقعه» فرض کرده و در نتيجه، در مسير اثبات وجود تعارض ميان نقلهاي حاکي از حوادث هجوم به بيت فاطمهعليهاالسّلام، قلمفرسايي نموده است(!). در حالي که آنچه وي از قول «نَظّام» مطرح کرده است، مربوط به «هجوم اصلي» و آنچه از کتاب «يعقوبي» آورده است، مربوط به «هجوم اوّل = هجوم منجر به شکست تحصّن» ميباشد. بار ديگر تأکيد ميگردد: اين دو واقعه ـ به ويژه از لحاظ اتّفاقاتي که در ضمن آنها رخ داده است ـ دو حادثه کاملاً مجزّا بوده و هر يک از اين دو هجوم، از رخدادهايي منحصر به فرد برخوردار ميباشند. طبيعي است که ويژگيهاي اين هجومها متفاوت است؛ منشأ شبهه اين است که در منابع تاريخي هميشه بين اين هجومها تفکيک نکردهاند و لذا به مخاطب چنين القا ميشود که اين اختلافات همه به يک جريان مربوط بوده است و مخالفان نيز از همين اختلاف سوء استفاده کردهاند. مثلاً يعقوبي بدون اشاره به اين تفکيک، به هجوم اول اشاره کرده است. يعقوبي (متوفّاي 292) در کتاب تاريخش، اشاره مختصري به حوادث هجوم اوّل نموده و چنين نقل ميکند:وَ بَلَغَ أبابَکْرٍ وَ عُمَرَ أنَّ جَماعَةً مِنْ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأنْصارِ قَدْ اجْتَمَعُوا مَعَ عَلِي بْنِ أبِيطالِبٍ فِي مَنْزِلِ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ، فَأتَوْا فِي جَماعَةٍ حَتّي هَجَمُوا الدارَ وَ خَرَجَ عَلِي وَ مَعَهُ السَيفُ، فَلَقِيهُ عُمَرُ فَصَرَعَهُ وَ کَسَرَ سَيفَهُ وَ دَخَلُوا الدارَ فَخَرَجَتْ فاطِمَةُ فَقالَتْ:وَ اللهِ لَتَخْرُجُنَّ أوْ لَأکْشِفَنَّ شَعْرِي وَ لَأعِجَّنَّ إلي اللهِ!فَخَرَجُوا وَ خَرَجَ مَنْ کانَ فِي الدارِ… تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 126، چاپ: المکتبة الحيدريه.و به ابابکر و عمر [خبر] رسيد که گروهي از مهاجرين و انصار همراه علي بن ابيطالب در خانه فاطمه دختر پيامبر خدا گرد آمدهاند. پس [ابوبکر و عمر] با گروهي آمدند تا به آن خانه يورش برند. علي با شمشير بيرون آمد، پس عمر او را ديد و به زمينش زد و شمشيرش را شکست و آنها وارد خانه شدند. پس فاطمه بيرون آمد و گفت: به خدا سوگند که يا بيرون ميرويد و يا موهايم را پريشان ميکنم و به نزد خدا شکايت ميبرم! پس آنها بيرون آمدند و هر کس در خانه بود، بيرون آمد… کسي که آن را ميخواند تصور ميکند جريان هجوم، به همين يک هجوم محدود بوده، بدون اينکه آنچه شيعه مدعي است اتفاق بيفتد، به خوبي و خوشي پايان يافته است!
منابع اهل سنّت بنا به دلايلي از درج حوادث «هجوم اصلي» (همانند: وقوع احراق) سر باز زده و تنها ـ با زيرکي ـ ، فرازهايي از آن رخدادها را ـ که با «انگيزهها و اهدافشان» سازگاري داشته است ـ ، در نقلهاي «هجوم اوّل» ادغام کردهاند. بر اين اساس بايد گفت: منابع سنّي، با نگاهي تاريخنگارانه، بيشتر به نقل حوادث «هجوم اوّل» پرداختهاند؛ در حالي که اکثر منابع شيعي، با نگاهي حديثي يا کلامي، بيشتر به نقل حوادث «هجوم اصلي» پرداختهاند.عدم توجّه علمي به «تفاوتِ روش و انگيزه شيعيان و سنّيان از ثبت حوادث هجوم»، منجر به ابراز اين شبهه گرديده است و اين تصور را ايجاد ميكند كه يك واقعه را كه همه قصد داشتهاند نقل كنند، شيعه زيادي پرورانده است. به عبارتي ديگر: اختلاف در نقلهاي مختلف از وقايع مرتبط با هجوم دال بر ضعف نيست چه بسا اين اختلافها به دليل آن است كه هر يك از نقلها به يكي از هجومها مربوط بوده است. لذا توجه به اين نكته كه چند هجوم بوده است، بسياري اختلافها در نقلهاي مختلف از وقايع هجوم را توضيح ميدهد. لازم به ذکر است که: ادغام حوادث «هجوم اصلي» با رويدادهاي «هجوم اوّل»، در برخي منابع اماميه نيز قابل مشاهده است. البتّه بايد توجّه داشت که اين قبيل ادغامها، به دلايل و ملاحظات متعدّدي (همانند: ترس از حکومتهاي جائر، سهو در ضبط دقيق ماجراها، استناد به منابع عامّه جهت رعايت اصول مناظره و…) صورت پذيرفته و هرگز تابع انگيزههاي غرضورزانه نبوده است. همچنين خاطر نشان ميگردد که:وجود پارهاي حوادث مشترک ميان هر دو هجوم (يعني: حوادثي همچون تهديد به احراق و يا حمله و ورود مهاجمين به داخل خانه، که در هر دو هجوم به وقوع پيوستهاند)، گاه «به طور طبيعي، ناخواسته و ندانسته» موجبات ادغام سهوي نقلهاي «هجوم اوّل» و «هجوم اصلي» در يکديگر را فراهم آورده است. لذا به طور خلاصه انگيزههاي ادغام نقلهاي هجوم اول و هجوم اصلي به نحو زير است: اهل سنت-یک- پرهيز از طعن خلفا دو- بيرونكشاندن امام جهت بيعت اجباري با اهداف نويسندگان اهلسنت ناسازگار نيست لذا آن را نقل كرده و در هجوم اول ادغام كردهاند؛ لذا در نقلهايي از اهلسنت خروج علوي در همان داستان خروج زبير نقل شده است. شيعه-یک- تقيه دو- سهو در ضبط ماجرا سه-استناد به منابع عامه به دليل جدل چهار- خطا به دليل ويژگيهايي مشابه در هر دو حادث
هجوم اصلی در منابع اهل سنت
با وجود سانسور بی حد و حصر علمای اهل سنت از این واقعه، اما به صورت جسته گریخته از این فاجعه عظیم و مصیبت بزرگ در کتاب هایشان نقل شده است:
احمد شهرستانی درالملل و النحل می نویسد: از جمله عقائد «نظّام معتزلی» آن بود که می گفت: عمر به خانه فاطمه حمله ور شده و فریاد می زد: خانه را با اهلش به آتش بکشید، در حالی که در خانه نبود مگر علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام. او در ادامه می نویسد: همانا عمر چنان ضربه ای به شکم فاطمه در روز بیعت زد که فاطمه جنین خود (محسن) را از شکم انداخت الملل و النحل، ج ۱، ص ۵۷، چاپ دارالمعرفه بیروت. قابل توجه اینکه نظام از رؤسای اهل سنتِ مذهبِ معتزله در زمان خود بود که در سال ۲۳۱ از دنیا رفت.
امام الحرمین جوینی، استاد ذهبی ازرسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این گونه روایت می کند: زمانی که فاطمه را دیدم، به یاد صحنهای افتادم که پس از من برای او رخ خواهد داد، گویا میبینم ذلت وارد خانۀ او شده، حرمتش پایمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوی او شکسته شده و فرزندی را که در رحم دارد، سقط شده؛ در حالی که پیوسته فریاد میزند: وا محمداه! ولی کسی به او پاسخ نمیدهد، کمک می خواهد؛ اما کسی به فریادش نمیرسد. او اول کسی است که از خاندانم به من ملحق میشود و در حالی بر من وارد میشود که محزون، گرفتار و غمگین و شهید شده است و من در اینجا میگویم: خدایا لعنت کن هر که به او ظلم کرده، کیفر ده هر که حقش را غصب کرده، خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا فرزندش را سقط کرده و ملائکه آمین گویند فرائد السمطین ج۲ ، ص ۳۴ و ۳۵
ذهبی، از دیگر بزرگان اهل سنت، در شرح زندگانی ابن ابی دارم از قول ابن حماد کوفی می نویسد: هنگامى با مشعل آتش براى تسلیت دختر پیامبر اکرم (ص) آمدند که وى به «محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و … موجب قتل محسن طفلى که هنوز پا به دنیا ننهاده بود گردید. چنانکه ابن ابى دارم در ادامه می گوید: عمر لگدى بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گردید سیر اعلام النبلاء ، ج ۱۵ ، ص ۵۷۸
در مقاتل ابن عطیه: هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه (سلام الله علیهما) فرستاد و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد…[ الامامه و الخلافه، مقاتل بن عطیه، ص۱۶۰ و ۱۶۱ که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، مؤسّسه البلاغ
ابن شحنه ابوالولید محب الدین محمدبن محمد (متوفای ۸۱۵ ق) در تاریخ خود می نویسد: «عمر آمد، خانه ى امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با هر که در آن است، آتش زند، فاطمه (سلام الله علیها) او را دید (به فاطمه) گفت: آنچه را امت پذیرفته اند، پذیرا شوید تاریخ ابن شحنه در حاشیه ى الکامل: ج ۷، ص ۱۶۴٫
صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید: «اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود الوافی بالوفیات، صفدی، ج۵، ص۳۴۷
ابن حجر عسقلانی(۸۵۲هـ) و شمس الدین ذهبی (۷۴۸هـ): عمر به فاطمه لگد زد که سبب سقط محسن گردید لسان المیزان ، ج۱ ، ص۲۶۸.
هجوم اصلی در روایات شیعه
طبری آملی در «دلائل الامامه» میگوید: عمر در ضمن نامهای برایمعاویهپس از نقل قضیه سقیفه و بیعت گرفتن برای ابوبکر، چگونگی برخورد با فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را چنین بیان میکند: «… به فاطمه که پشت در بود گفتم: اگر علی از خانه برای بیعت بیرون نیاید، هیزم فراوانی به اینجا بیاورم و آتشی برافروزم و خانه و اهلش را در آن بسوزانم یا علی را برای بیعت به سوی مسجد میکشانم، آنگاه به خالد بن ولید گفتم: تو و مردان دیگر هیزم بیاورید، و به فاطمه گفتم خانه را به آتش میکشم. همان دم دستش را از در بیرون آورد تا مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدّت در را فشار دادم و با تازیانه بر دستهای او زدم تا در را رها کند، از شدّت درد تازیانه ناله کرد و گریست، ناله او بقدری جانکاه و جگر سوز بود که نزدیک بود، دلم نرم شود و از آنجا منصرف گردم، ولی به یاد کینههای علی و حرص او بر کشتن قریشیان افتادم. با پای خودم لگد بر در زدم ولی او هم چنان در را محکم نگه داشته بود که باز نشود. وقتی که لگد بر در زدم، صدای ناله فاطمه را شنیدم و این ناله طوری بود که گمان کردم مدینه را زیر و رو کرد. در آن حال فاطمه میگفت: «یا ابتاه! یارسول الله! هکذا یُفعل بحبیبتک و ابنتک، آه! یا فضَّةُ الیکِ فخذینی فقدوا… قُتِلَ ما فی احشائی من حملٍ» (ای پدر جان! ای رسول خدا! بنگر که این گونه با حبیبه و دختر تو رفتار میشود، آه! ای فضّه بیا و مرا در یاب، که سوگند به خدا، فرزندم که در رحم من بود، کشته شد.) در عین حال در را فشار دادم، در باز شد. وقتی وارد خانه شدم؛ فاطمه با همان حال روبروی من ایستاد، ولی شدت خشم من، مرا به گونهای کرده بود که گوئی پردهای در برابر چشمم افتاده است، چنان سیلی روی روپوش، به صورت او زدم که به زمین افتاد…» طبری، دلائل الامامه، ج ۲؛ بحار الانوار، ج۳۰، ص۲۹۳، (چاپ جدید)؛ ج۸، ص۲۳۰، (چاپ قدیم)؛ ریاحین الشریعه، ج۱، ص۲۶.
خصیبی در «الهدایه الکبری» و بحرانی در «العوالم» و همچنین بسیاری دیگر با ذکر سند به نقل ازامام صادق ـ علیه السّلام ـ نوشتهاند: عمر با لگد بر در خانه کوبید، تا این که در به پهلوی فاطمه ـ سلام الله علیها ـ اصابت کرد، در حالی که، او به جنینی شش ماهه به نام محسن حامله بود و آن جنین سِقط گردید. آن گاه عمر، قنفذ و خالد بن ولید هجوم آوردند، عمر بر صورت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ سیلی زد به طوری که گوشوارهاش در زیر مقنعه قطع گردید و صدایش به ناله برخواست و گفت: وا ابتاه! وا رسول الله!! ابنتکِ فاطمة تکذّب و تضرب و یقتل جنین فی بطنها. «وای پدر! وای رسول الله!! به دخترت نسبت دروغ میدهند، او را میزنند و فرزندش را میکشند.» امیرالمؤمنین در این هنگام فضّه را طلبید و گفت: بانویت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را کمک کن آن گونه که زنان حامله را در زایمان کمک میکنند. پس همانا از اثر لگد و ضرب در، درد زایمان او را فرا گرفت و محسنش سقط گردید. راوی میگوید: امام صادق ـ علیه السّلام ـ آن چنان میگریست و میگفت که محاسنش از اشک تر شد خصیبی، الهدایه الکبری، ص ۴۰۸، بحرانی، العوالم، ج ۱۱، ص ۴۴۲.
شیخ صدوقدر کتاب «الامالی» در حدیثی از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با ذکر سلسله سند صحیح به نقل از امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ آورده است که: به همراه فاطمه، حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودیم. ناگهان رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ما نگاهی کرد و گریست! گفتم: چه شده یا رسول الله؟! فرمود: «أبکی من ضربتک علی قرن، و لطم فاطمه خدّها.» از یاد ضربت شمشیر بر فرق تو و سیلی دشمن بر صورت فاطمه گریستم امالی شیخ صدوق, ص ۱۹۸ ، ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب ج ۲, ص ۵۱؛ ابن نما حلی در ذوب النضار ص ۱۱؛ علامه مجلسی در بحار الانوار ج ۴۴, ص ۱۴۹.
سید بن طاووسدر بخشی از زیارت نامه خود می نویسد: «… وَ صَلِّ عَلَی الْبَتولِ الطاهِرَة، الصِدیْقَةِ المَعْصُومَة، التَقیّةِ النَّقیَّة، الرَضیّة المَرْضیَّة، الزَکیَّةِ الرَشیْدَة، المَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَة، المَغصوبَةِ حَقُّها، المَمْنُوعَةِ اِرْثُها، المَکْسُورَةِ ضِلْعُها، المَظْلُومِ بَعْلُها، المَقْتُولِ وَلَدُها…؛ … درود فرست بر بتول پاک، صدّیقه، معصومه، پرهیزکار، پاکیزه، خشنود از حق، خدا خشنود از او، پاک تربیت، رشیده، مظلومه، دشمن چیره، غصب شده حق، منع شده از ارث، پهلو شکسته، ستم شده به شوهرش، کشته شده فرزندش،…».[ إقبال الأعمال: ص ۶۲۳.
منابع :
کتاب الهجوم علی بیت فاطمه ع، عبد الزهرا مهدی
کتاب هجوم اول ( به بیت علی و فاطمه ) به روایت یعقوبی، علی لباف، انتشارات منیر، سال ۱۳۸۸
سایت: دانشنامه اسلامی
ثبت دیدگاه