حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Saturday, 20 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
پ
پ

حسادت هم دارد!

برای کسی که ذره‌ای خیر و نیکی در وجودش نیست حسادت آور است.

حسادت آور است که ببیند کسی اینقدر مورد محبت رسول خدا است، حسادت آور است که ببیند در طول تمام زندگی پیامبر، یکبار هم مورد خشم و غضب ایشان قرار نگرفته است.

حسادت آور است که ببیند ابوتراب این همه فضیلت دارد و او ذره‌ای هم از این فضائل سهم ندارد.

حالا،

       الان که پیامبر نیست، موقع انتقام است؛

سیلی، تازیانه، آتش، دست بسته، …

شهادت بانوی ابوتراب  تعزیت باد.

یکی از یاران از امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام نقل می‌کند که حضرت فرمودند:

«به یاد دارندگان از یاران پیامبر، حضرت محمّد صلی الله علیه وآله، می‌دانند که در بینشان صاحب فضیلتی نیست، جز آن که من در آن فضیلت، سهیم و برترم و من، هفتاد فضیلت دارم که هیچ کدامشان در آنها شریک نیستند».

 گفتم:ای امیر مؤمنان! مرا از این فضایل، خبر ده.

 فرمود:

« و امّا چهل و ششم، پیامبر خدا، به یاران و عموهایش فرمان به بستن درها [ی خانه‌هایشان] داد و به دستور خداوند عزوجل، در خانه مرا [به مسجد ،] باز گذاشت و هیچ کس را منقبتی چون منقبت (فضیلت) من نیست.

و امّا چهل و هفتم، پیامبر خدا در وصیتش مرا به پرداخت وام‌هایش و انجام دادن تعهّداتش فرمان داد. گفتم:ای پیامبر خدا! تو می‌دانی که من مالی ندارم. فرمود:” خدا تو را یاری می‌رسانَد “. تصمیم بر پرداختن چیزی از وام‌ها و یا تعهّداتش نگرفتم، جز آن که خداوند، آن را برای من آسان ساخت تا آن که وام‌ها و وتعهّداتش را پرداختم و شمردم؛ هشتاد هزار [سکّه] شد و مقدار کمی ماند که به حسن، وصیت کرده‏ام آن را بپردازد.

و امّا چهل و هشتم، پیامبر خدا، روزی به خانه‌ام آمد و ما سه روز بود که غذا نخورده بودیم. فرمود:” ای علی! آیا چیزی پیش تو هست؟ “. گفتم:سوگند به آن که تو را بزرگی بخشید و به پیامبری برگزید که از سه روز پیش، من و همسرم و دو فرزندم چیزی نخورده‌ایم. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:” ای فاطمه! برو داخل اتاق، ببین چیزی پیدا می‌کنی؟ “. گفت:همین الان از آن جا بیرون آمدم. گفتم:ای پیامبر خدا! من وارد شوم؟ فرمود:”به نام خدا، داخل شو “. وارد شدم، ناگهان یک سینی خرما و یک ظرف آب گوشت یافتم. آن را نزد پیامبر خدا آوردم. فرمود:”آیا فرستاده‌ای که این غذا را آورد، دیدی؟“. گفتم:آری. فرمود:”تعریف کن که چگونه بود؟ “. گفتم:چیزی بین سرخی، سبزی و زردی بود. فرمود:”این خطوطِ بال جبرئیل است که آمیخته به درّ و یاقوت است“. از خورش، خوردیم تا سیر شدیم و جز جای دست و انگشتمان، چیزی از آن کم نشد. خداوند عزوجل از بین اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله مرا به این امر، ویژه ساخت.

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
متن انگليسي خطبه غدير

و امّا چهل و نهم، خداوند – تبارک و تعالی -، پیامبرش را به نبوّتْ ویژه گردانْد و پیامبر صلی الله علیه وآله مرا به وصایت، ویژه گردانْد. هرکس مرا دوست بدارد، سعادتمند است و در گروه پیامبران، محشور خواهد شد.

و امّا پنجاهم، پیامبر خدا [سوره] برائت را با ابوبکر فرستاد. وقتی رفت، جبرئیل فرود آمد و گفت:” ای محمّد! جز تو یا مردی از خودت، وظیفه تو را ادا نمی‌کند “. بنابراین، پیامبر خدا مرا با شتر تیزرو خود، فرستاد. در منطقه ذی الحُلَیفَه [۱]  به وی رسیدم و “برائت” را از او گرفتم و خداوند عزوجل به این کار، مرا ویژه ساخت.»[۲]

 —————-

[۱] اوّلین منزل بین راه مکّه و مدینه و میقات اهل مدینه است.

[۲] الخصال:۱:۵۷۲٫

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.