پدر علی علیه السلام ابوطالب رادمرد قریش
آن همه، رخ دادها ی شگفت و علامت های روشن، فاطمه بنت اسد و سایر نزدیکان نوزاد را به وجد آورده بود. باشتاب، خود را به همسر گرامیش ابوطالب رساند و شگفتزده از دیدهها و شنیدههایش به او خبر داد.
ابوطالب پس از شنیدن سخنان همسرش، با خوشحالی به او مژده ای بزرگ داد: \”از این اتفاق تعجب میکنی؟ بدان تو نیز وصی و وزیر او را به دنیا خواهی آورد.\” و یا فرمود: \”سی سال دیگر صبر کن، تو نیز مانند او را به دنیا خواهی آورد. (ولی فرزند تو پیامبر نخواهد بود.)\”
ابوطالب پس از شنیدن سخنان همسرش، با خوشحالی به او مژده ای بزرگ داد: \”از این اتفاق تعجب میکنی؟ بدان تو نیز وصی و وزیر او را به دنیا خواهی آورد.\” و یا فرمود: \”سی سال دیگر صبر کن، تو نیز مانند او را به دنیا خواهی آورد. (ولی فرزند تو پیامبر نخواهد بود.)\”
ابوطالب پس از شنیدن سخنان همسرش، با خوشحالی به او مژده ای بزرگ داد: \”از این اتفاق تعجب میکنی؟ بدان تو نیز وصی و وزیر او را به دنیا خواهی آورد.\” و یا فرمود: \”سی سال دیگر صبر کن، تو نیز مانند او را به دنیا خواهی آورد. (ولی فرزند تو پیامبر نخواهد بود.)\”
در یکی از سالها که مردم مکه و اطراف آن، با خشکسالی شدیدی رو به رو شده بودند، قریش رو به ابوطالب آورده، از او خواستند تا از خدا بخواهد باران بیاید.
ابوطالب، دست پیامبر را که در آن وقت، کودکی خردسال بود، گرفت و بر دیوار کعبه تکیه زد. رو به آسمان نموده، این چنین دعا کرد: پروردگار مهربان، به حق این کودک خردسال، باران رحمتت را بفرست و ما را مشمول کرم بیپایانت گردان! چیزی نگذشت که تودههای ابر در آسمان نمایان شده، به هم پیوستند و سیلاب باران همهجا را فراگرفت.
سی سال بعد، وقتی حضرت علی در خانه کعبه چشم به جهان گشود، بزرگ قریش، در حالی که از خانه خارج شده، به طرف کعبه می رفت،در کوچه های مکه، با صدایی رسا مردم را از تولد فرزند دلبندش باخبر می ساخت: \”ای مردم! امشب حجت خدا در کعبه به دنیا آمد.\”
رادمرد عرب، علم را از پدرانش به ارث بوده، موحد و بر آیین حضرت ابراهیم بود. ا و همچون پدرش عبدالمطلب، بنا بر اخبار آسمانی، قبل از تولد پیامبر، نشانههای آن حضرت را شنیده، انتظارش را می کشید. همچنین می دانست خدای متعال به او فرزندی برگزیده خواهد داد که بزرگترین یاور پیامبر آخرالزمان خواهد بود.
سه روز پس از تولد فرزندش، میان مردم آمده و فرمود: \” مردم! به میهمانی فرزندم علی حاضر شوید.\” او سیصد شتر و هزار رأس گاو و گوسفند قربانی کرده، با محبت و ادب از عموم مردم شرکت کننده پذیرایی کرد.
ابوطالب بزرگمرد قریش، رئیس قبایل مکه و متصدی امور کعبه بود. او در میان مردم موقعیتی بینظیر داشت. به دلیل همین ویژگیها بعد از بعثت رسول خدا تواناترین مدافع و حامی او در برابر دشمنانش به حساب میآمد. او در این مسیر،خشم قبیله ی خود، قریش را به جان خرید. طعنهها را پذیرفت. رنجها و سختی های شعب ابوطالب را تحمل نمود و تمام سرمایه عمر خود را در گرو آیین پیامبر نهاد.
حضرت ابوطالب در مواقع و مواضع مختلف، با گفتارهایی گاه به نظم و گاه به نثر، حمایت خود را از رسول خدا اعلام می داشت. فرزندانش علی و جعفر را به همراهی با پیامبر تشویق می کرد. حتی در آخرین لحظات زندگی نیز، فرزندان و خاندان خود را به حمایت و پشتیبانی از رسول خدا وصیت نمود. پیامبر اکرم در مرگ او که تقریبا با مرگ خدیجه همسر و همنشین باوفایش، همزمان بود، آن چنان اندوهگین شد که آن سال را سال اندوه (عام الحزن) نام نهاد.
ابوطالب، دست پیامبر را که در آن وقت، کودکی خردسال بود، گرفت و بر دیوار کعبه تکیه زد. رو به آسمان نموده، این چنین دعا کرد: پروردگار مهربان، به حق این کودک خردسال، باران رحمتت را بفرست و ما را مشمول کرم بیپایانت گردان! چیزی نگذشت که تودههای ابر در آسمان نمایان شده، به هم پیوستند و سیلاب باران همهجا را فراگرفت.
سی سال بعد، وقتی حضرت علی در خانه کعبه چشم به جهان گشود، بزرگ قریش، در حالی که از خانه خارج شده، به طرف کعبه می رفت،در کوچه های مکه، با صدایی رسا مردم را از تولد فرزند دلبندش باخبر می ساخت: \”ای مردم! امشب حجت خدا در کعبه به دنیا آمد.\”
رادمرد عرب، علم را از پدرانش به ارث بوده، موحد و بر آیین حضرت ابراهیم بود. ا و همچون پدرش عبدالمطلب، بنا بر اخبار آسمانی، قبل از تولد پیامبر، نشانههای آن حضرت را شنیده، انتظارش را می کشید. همچنین می دانست خدای متعال به او فرزندی برگزیده خواهد داد که بزرگترین یاور پیامبر آخرالزمان خواهد بود.
سه روز پس از تولد فرزندش، میان مردم آمده و فرمود: \” مردم! به میهمانی فرزندم علی حاضر شوید.\” او سیصد شتر و هزار رأس گاو و گوسفند قربانی کرده، با محبت و ادب از عموم مردم شرکت کننده پذیرایی کرد.
ابوطالب بزرگمرد قریش، رئیس قبایل مکه و متصدی امور کعبه بود. او در میان مردم موقعیتی بینظیر داشت. به دلیل همین ویژگیها بعد از بعثت رسول خدا تواناترین مدافع و حامی او در برابر دشمنانش به حساب میآمد. او در این مسیر،خشم قبیله ی خود، قریش را به جان خرید. طعنهها را پذیرفت. رنجها و سختی های شعب ابوطالب را تحمل نمود و تمام سرمایه عمر خود را در گرو آیین پیامبر نهاد.
حضرت ابوطالب در مواقع و مواضع مختلف، با گفتارهایی گاه به نظم و گاه به نثر، حمایت خود را از رسول خدا اعلام می داشت. فرزندانش علی و جعفر را به همراهی با پیامبر تشویق می کرد. حتی در آخرین لحظات زندگی نیز، فرزندان و خاندان خود را به حمایت و پشتیبانی از رسول خدا وصیت نمود. پیامبر اکرم در مرگ او که تقریبا با مرگ خدیجه همسر و همنشین باوفایش، همزمان بود، آن چنان اندوهگین شد که آن سال را سال اندوه (عام الحزن) نام نهاد.
ثبت دیدگاه