حدیث
سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است

جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 29 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1978 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 187×
گوهر خدمت
۲۶ تیر ۱۳۸۹ - ۴:۰۰
پ
پ
گوهر خدمت
 
تو ميداني در اين كاخ – كه تمامي اسباب و لوازم آسايش و رفاه و شادكامي در آن مهيّاست – تنها يك شبانه روز ميهمان اي و فردا ناچار آن را ترك خواهي گفت؛ در حالي كه اجازه داري به اندازه ي توشه ي يك مسافر، به ميزان گنجايش دست ها و جيب هايت… از هر چه بخواهي، با خود ببري.
در آستانه ي در ايستاده اي و به درختان انبوه و سرشار از ميوه ي باغ چشم دوخته اي… كه صدايي تو را به خود مي آورد: بيا تو! چرا معطّل اي؟!

گامي به پيش مي نهي و صداي بسته شدن درهاي عظيم باغ را پشت سرت مي شنوي… و آن صدا دوباره ادامه مي دهد: خود بهتر مي داني كه يك شب بيش تر در اختيار نداري. فردا معلوم نيست چه ساعتي دنبالت مي آيند و تو را بر مي گردانند. بنابراين، از اين فرصت بايد بهترين استفاده بكني!

گل هاي با طراوت و شاپرك هاي رنگارنگ و جويبار شفّاف و زلال را – كه از وسط باغ روان است – از مقابل نگاه مي گذراني و به قصر پا مي نهي. اين جا… سرسرايي است با شكوه كه پرده هاي مخملين و تابلوهايي خيال انگيز بر در و ديوار آن آويخته و فرش هاي نفيس بر زمين گسترده اند…ميزهايي كه ظرف هاي متعدّد خوردني ها و نوشيدني ها بر آن چيده شده است. همه چيز زير نور چراغ مي درخشد و آرامشي روح بخش حكم فرماست.
كنار ميز مي ايستي و به ظروف بلورين و ميوه هاي تازه و تزيين شده ي آن خيره مي شوي. به آرامي، حبّه ي انگوري را ميان انگشتان مي چرخاني و به دهان نزديك مي كني.
_ دينگ!
اين صداي تك ضربه ي ساعت ديواري است كه به تو تكاني مي دهد؛ گويي بانگ مي زند: وقت را تلف نكن!… جاهاي ديگري هم هست!
به چشم انداز دور دست مي نگري. دانه ي انگور از ميان انگشتانت رها مي شود و تو دوباره به رفتن ادامه مي دهي.
اين جا، در ميان اتاق با شكوهي ديگر در درون گنجه، لباس هاي رنگارنگ از پارچه هاي مختلف و مدل هاي متنوع… چشم را خيره مي كند و تخت خوابي نرم و راحت با پوششي پُر نقش و نگار، حسّ يك خواب دل پذير را در وجودت بر مي امگيزد.
آن سو تر… داخل ويترين ها، اشيا و ظروف قيمتي هوش را از سر مي برد. ظرفي را در دستان خويش مي چرخاني و بر مي اندازي مي كني.
_ دينگ! دينگ!
يك بار ديگر ضربه هاي ساعت ديواري تو را به خود مي آورد: حواست به زمان باشد! …فرصت را از دست نده! جاذبه هاي باغ، سر گرمي ها، وسايل تفريح و بازي…
بوي مطبوع غذا همه جا پيچيده است، خوراكي ها و ميوه هاي لذيذ…
پوشيدني ها و زيور آلات، گنجينه ها و اشياي قيمتي…
احساس شيرين و دل چسب و جلوه ي محسور كننده ي اين همه جاذبه تو را كاملاً به خود سر گرم داشته است.
_ دينگ! دينگ! دينگ!
_ چه زود اين همه ساعت زود گذشت!
قصر و هر آن چه در آن است… لحظه اي، در ذهنت به چرخش در مي آيد…
_ نه!نه! عاقلانه نيست كه فرصت يك شبه را صرف تفنّن و سر گرمي و خوردن و آشاميدن كنم. بايد از همه ي اين ها بگذرم. دنبال بُردني ها باشم. چيزهايي كه مي توانم با خود بر دارم. بايد ببينم با ارزش ترين چيز كدام است؟! ظروف عتيقه؟! تابلوها؟! فرش؟! چلچراغ؟! يا نه؛ اصلاً…جواهر؟ براي دست يافتن به جواهر، كجا را بايد جستجو كرد؟ چه كسي مي داند گنجينه هاي اين قصر كجاست؟
*  *  *
قصّه ي آن قصر با شكوه و مجلّل، حكايت دنياست… و فرصت يك شبه، عمر ما. اين مجال را صرف چه كنيم و به دنبال كدام گوهر بگرديم كه ارزش اندوختن و بردن داشته باشد؟!
اين سؤالي است كه از گوهر شناسان هستي، ائمّه ي اطهار عليهم السلام بايد پرسيد.
اگر از پيشگاه مولايمان امام صادق عليه السلام بپرسيم: فرصت عمر را صرف پيمودن كدام مسير و اندوختن كدام گوهر بايد كرد؟ پاسخ خواهند داد:
«لَوْ أدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أيّامَ حَياتي.»1
«من اگر به روزگار او برسم، همه ي عمر خويش را در خدمت بدو خواهم گذراند.»
پس چه نيكوست كه ما نيز به تأسّي از راه شناسان كاردان چيره دست هستي، خدمت و تلاش در مسير رضاي مولايمان امام عصر عجَّل الله فرجه را چون گوهري بي بديل، قدر بدانيم!

برگرفته از كتاب «مهربان ترين پدر»

پیشنهاد گروه فرهنگی امیدواران
لقمان / دلنوشته / نیمه شعبان

1.بحار الانوار 148:1،ح23.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.