موکب امامت به شهر مرو نزدیک مىشد و مردم با شور و شوقى وصف ناپذیر چشم براه بودند و مأمون عباسى نیز با اطرافیان به استقبال امام شتافته بودند. مأمون در پیشاپیش همه، آن حضرت را به هنگام ورود به مرو به آغوش کشیده و به ایشان خوش آمد گفت و پیوسته تظاهر به ارادت و محبت نسبت به امام رضا (علیه السلام ) مىکرد، تا بالاخره امام به محل اقامتشان رسیدند.
حضرت على بن موسى (علیه السلام) که از اهداف شوم مأمون عباسى آگاه بودند ، پاسخى به وى دادند که در اثر آن مأمون محکوم شده و بناى بر این گذاشت که امام را تحت فشار قرار بدهد.
پاسخ امام (علیه السلام) به مأمون چنین بود: “اگر خلافت حق تو بوده و خداوند این مقام را براى تو قرار داده است ،حق ندارى آن را به دیگرى بسپارى و پیراهنى را که خداوند بر قامت تو پوشانیده از خودت خلع کنى؛ و اما اگر مقام خلافت از آن تو نبوده، در این صورت حق ندارى چیزى را که مربوط به تو نیست براى من قرارش بدهى.”
اینجا ممکن است اشکالى به نظر برسد که با کنارهگیرى مأمون عباسى، چرا امام رضا (علیه السلام) رهبرى و خلافت را نپذیرفتند؟! و در چنان شرایطى وظیفه چه کسى بود که رهبرى جامعه اسلامى را به عهده بگیرد؟!
پاسخ این است که مأمون بر حسب ظاهر از خلافت کناره می گرفت، ولى چنین نبود که کاملا عزل بشود بلکه او قصد داشت که خودش نیز در کنار امام رضا (علیه السلام) به امور مختلف رسیدگى کند. به عبارت بهتر، او مىخواست که امام رضا (علیه السلام) تنها یک رهبر تشریفاتى باشد و خودش زمام همه چیز را در دست بگیرد تا هرگونه اقدامى که انجام می دهد به ظاهر زیر پوشش رهبرى امام اما در واقع در جهت حفظ منافع مأمون و اطرافیانش قرار بگیرد.
از طرفى کادر حکومتى و هیئت اجرائى آن روز، تمام برخلاف جهت حکومت الهى امام رضا (علیه السلام) بود و تمام مجریان مهم امور، همردیفان عیاش مأمون بودند که با طرز حکومت حضرت امام رضا (علیه السلام) اختلاف اساسى داشتند؛ و لذا رهبرى آن حضرت به آن ترتیب و با آن کادر حکومتى امکان نداشت..
از سوی دیگر، عقب نشینى مأمون عباسى چنانچه قبلا توضیح دادیم تنها جنبه سیاسى و تاکتیکى داشت تا به مردم وانمود کند که امام معصوم هم اگر به لذت حکومت برسد، العیاذ بالله، از آن دست بردار نیست و زهد را کنار مىگذارد؛ و گرنه مأمون آنقدر عاشق ملک و حکومت خویش بود که در راه آن نه تنها خون هزاران انسان را بر زمین ریخت. او حتى از خون برادر خودش هم نگذشت و بهطرز وحشیانهاى او را نابود ساخت.
اما اگر واقعا مأمون عباسى و تمام کادر حکومتیش بر کنار مىشد و زمینه حکومت حضرت على بن موسىالرضا (علیه آلاف التحیه والثناء) فراهم مىشد، در آن صورت بار سنگین حکومت و وظیفه مهم رهبرى و مسئولیتى را که از سوى خداوند متعال بر عهده وى گذاشته شده بود، به منزل مىرسانید؛ مانند جد بزرگوارش حضرت امیرالمؤمنین على (علیه السلام) عدالت و دادگرى را احیاء و گسترش داده و روش حکومت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را الگوى خویش قرار داده و بر آن سیر مىنمود.
) برگرفته از (کتاب): “نقش رهبری حضرت رضا(علیه السلام) نوشته: آیت الله سید محمد شیرازی
ثبت دیدگاه