بخش یکم
حضرت حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی الرضا علیهم السّلام روز جمعه هشتم ماه ربیع الثانى سال ۲۳۲ هجرى قمرى متولّد شدند.
پدر بزرگوار ایشان حضرت هادی علیه السّلام، امام دهم شیعیان و مادرشان کنیزی به نام «حدیث» بود که از بانوان عارف و صالح به شمار میرفت. برخی راویان گفتهاند که نام مادر بزرگوار ایشان «سلیل» یا «سوسن» بوده است.
کنیه ایشان را «ابومحمّد» و القاب «هادى»، «سراج»، «عسکری»، «صامت»، «رفیق»، «زکی» و «نقی» را برایشان نقل کردهاند. امام حسن عسکری، پدرشان امام هادی و جد بزرگوار ایشان، امام جواد علیهم السّلام هر کدام در زمان خودشان مشهور به «ابن الرضا» بودند.
نقش روی انگشتر ایشان را «سُبْحَانَ مَنْ لَهُ مَقَالِیدُ السَّمٰوَاتِ وَ الْأَرْضِ» و برخی «إِنَّ اللهَ شَهِیدٌ» روایت کردهاند.
برگرفته از بحار الأنوار، ج۵۰.
بخش دوّم
با رحلت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴ هجری قمری، فرزندش امام عسکری علیه السّلام به سِمَت امامت شیعیان اثنی عشری منصوب شدند. روایاتی که در وصیّت امام هادی علیه السّلام دربارۀ امامت فرزندشان وارد شده در بسیاری از کتب حدیثی شیعه، آمده است و با نظر به این تنصیص که از نظر شیعیان نشانۀ صحّت امامت است، آنان امام حسن عسکری علیه السّلام را به امامت پذیرفتند.
جز عدّهای که محمّد بن علی یا جعفر بن علی (جعفر کذّاب) را امام خود دانستند، بقیّۀ یاران امام هادی علیه السّلام به امامت حضرت عسکری علیه السّلام گردن نهادند.
دوران امامت حضرت عسکری علیه السّلام، همزمان با بخشی از خلافت «معتز»، سپس «مهتدى» و بعد از آن حکومت «معتمد» پسر «متوکّل» متقارن بود که معتمد در سال پنجم حکومت خود ایشان را به شهادت رساند.
برگرفته از بحار الأنوار، ج۵۰.
بخش سوم
بنا به تواریخ مشهور، امام هادی علیه السّلام بیش از دَه سال در «عسکر» (سامرا) تحت نظر عبّاسیان بودند و همین را دلیل شهرت این دو امام بزرگوار به «عسکریین» دانستهاند.
آنچه مسلّم است آوردن این دو امام به «سامرا» مرکز خلافت عبّاسیان در آن عصر، از جهاتی شبیه سیاست مأمون در آوردن امام رضا علیه السّلام به شهر خود بود؛ زیرا این نزدیکی کنترل روابط امام با شیعیان را برای دستگاه حکومتی آسانتر میکرد.
مدّتی که امام علیه السّلام در این شهر زندگی میکردند به جز چند نوبتی که به زندان افتاد به صورت یک شهروند عادی در آنجا حضور داشتند؛ امّا طبعاً رفتار ایشان زیر نظر کامل و محتاطانه حکومت قرار داشت. به همین جهت از ایشان خواسته بودند حضور خود را در سامرا مرتباً به اطلاع حکومت برسانند.
برگرفته از بحار الأنوار، ج۵۰.
بخش چهارم
علی بن جعفر از حلبی نقل میکند: در یکی از روزهایی که قرار بود امام به دارالخلافه بروند، ما در عسکر به انتظار دیدار ایشان جمع شدیم. در این حال از طرف آن حضرت نامهای بدین مضمون به ما رسید:
«کسی بر من سلام نکند. حتّی اشارهای هم به طرف من نکنید؛ زیرا شما خودتان در امان نیستید.»
این روایت به خوبی نشان میدهد که دستگاه خلافت تا چه حد روابط امام با شیعیانشان را زیر نظر گرفته و آن را کنترل میکرده است. البتّه امام و شیعیانشان در فرصتهای گوناگونی همدیگر را ملاقات میکردهاند. یکی از بهترین راههای ارتباطی شیعیان با امام مکاتبه بود که در منابع روایی نیز فراوان به آن بر میخوریم.
برگرفته از مقالۀ اسوههای بشریّت، نوشته شده توسّط استاد رسول جعفریان.
بخش پنجم
خادم امام عسکری علیه السّلام میگوید: روزهایی که امام به مقر خلافت تشریف میبردند، شور و شعف عجیبی در مردم پیدا می شد. خیابانهای مسیرِ آن حضرت از جمعیّتی که سوار بر مرکبهای خود بودند، پر میشد. وقتی امام تشریف میآوردند، هیاهو یکباره خاموش میشد و آن حضرت از میان جمعیّت گذشته و وارد مجلس میشدند.
اکثریّت این افراد شیعیانی بودند که از مناطق دور و نزدیک برای دیدن امام به سامرا میآمدند، هر چند ارادت سایر مردم نسبت به فرزندان رسول خدا نیز سبب میشد برای دیدن آن حضرت در مسیر او حضور یافته و موجب فزونی این ازدحام شوند.
برگرفته از مقالۀ اسوههای بشریّت، نوشته شده توسّط استاد رسول جعفریان.
بخش ششم
رفتار امام در زندان به ویژه با زندانبانان خود به گونهای بود که بالأخره باعث خجالت آنان میشد. یکی از مأمورین عبّاسیان که حراست امام را در زندان بر عهده داشت، از طرف برخی از بنی عبّاس به سختگیری بر آن حضرت و آزار ایشان تشویق شد؛ امّا در پاسخ آنان گفت:
«دو تن که آنها را سنگدلترین مردم میدانستم، بر امام عسکری علیه السّلام مأمور کردم ولی آنان چنان تحت تأثیر ایشان قرار گرفتند که در عبادت و نماز به حدّ والایی رسیدند!».
زندانبانان نقل کردهاند که امام علیه السّلام در زندان همواره روزها روزهدار و شبها مشغول نماز بودند.
برگرفته از مقالۀ اسوههای بشریّت، نوشته شده توسّط استاد رسول جعفریان.
بخش هفتم
خادم امام هادی علیه السّلام بارها شنیده بود که امام عسکری علیه السّلام با غلامانشان به زبان محلّی آنان صحبت میکردند و از این جریان متعجّب بود تا روزی که حضرت به او فرمودند: «خداوند امام را از بین سایر مردم ممتاز مینماید و به او هر چیزی عنایت میکند؛ به همین جهت تمام زبانها را میداند. اگر غیر از این باشد فرقی بین امام و سایر مردم نخواهد بود.».
برخی از شیعیان امام عسکری علیه السّلام مشغول صحبت دربارۀ معجزات ایشان بودند که مردی ناصبی گفت: «من نامهای بدون دوات به او می نویسم؛ اگر پاسخم را داد، او امام است.». نامهاش را نوشت و فرستاد. ایشان در پاسخ نامه، اسم آن مرد و پدرش را نوشته بودند. چشم مرد که به پاسخ ایشان افتاد بیهوش شد و پس از به هوش آمدن به امامت امام معتقد شد.
برگرفته از بحار الأنوار، ج۵۰.
بخش هشتم
حضرت عسکری علیه السّلام بنا به اخبار مشهور به دستور معتمد عباسی در حالی که حدود ۲۸ سال سن داشتند، مسموم شدند. شهادت ایشان در روز هشتم ماه ربیع الاوّل سال ۲۶۰ هجری قمری ذکر شده است و در کنار پدر بزرگوارشان در سامرا دفن شدند.
از فرمایشات امام حسن عسکری علیه السّلام:
شمارۀ ۱:
لا تُمارِ فَیَذْهَبُ بَهاؤُکَ، وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأُ عَلَیْکَ.
تحف العقول، ص۴۸۶.
با کسی دعوا نکن که ارزش خود را از دست میدهی و با کسی شوخی بیجا و بیمورد نکن که افراد بر تو چیره خواهند شد.
شمارۀ ۲:
خَصْلَتَانِ لَیْسَ فَوْقَهُمَا شَیءٌ: الاِیمَانُ بِاللّٰهِ وَ نَفْعُ الإِخْوَانِ.
تحف العقول، ص۴۸۹.
دو ویژگی که والاتر از آنها چیزی نمیباشد عبارتند از: ایمان به خدا و نفع رساندن به نزدیکان.
ثبت دیدگاه