از تب می سوخت، درد تمام بدنش را فرا گرفته بود، ولی نمی خواست ثواب نماز جماعت را از دست بدهد، به هر سختی که بود، غسل کرد و خودش را به خطبه های نماز رساند…
از درب مسجد که بیرون می آمد امام دستی روی شانه هایش گذاشت و فرمود:
از درب مسجد که بیرون می آمد امام دستی روی شانه هایش گذاشت و فرمود:
رمیـله دچار تب شده بودی ولی بازهم برای نماز به مسجد آمدی؟
رمیله متحیر شد: بله سرورم، شما چطور متوجه شدید؟ امیرالمومنین علیه السلام لبخند زد و پاسخ داد:
یا رمیله، ما من مؤمن و لا مؤمنة یمرض الّا مرضنا لمرضه، و لا حزن الّا حزنّا لحزنه، و لا دعا الّا آمنّا لدعائه، و لا سکت الّا دعونا له، و لا مؤمن و لا مؤمنة فی المشارق و المغارب الّا و نحن معه.ای رمیله، زن و مرد مؤمنی نیست که مریض شود، مگر اینکه ما به خاطر مریضی او مریض می شویم، و هر گاه محزون گردد ما به خاطر حزن او محزون می شویم، و هر زمان دعا کند ما به دعای او آمین می گوییم، و وقتی ساکت باشد ما برای او دعا می کنیم، و هر کجا در مشرق و مغرب مرد و زن مؤمنی باشد ما با او هستیم.*****
یا رمیله، ما من مؤمن و لا مؤمنة یمرض الّا مرضنا لمرضه، و لا حزن الّا حزنّا لحزنه، و لا دعا الّا آمنّا لدعائه، و لا سکت الّا دعونا له، و لا مؤمن و لا مؤمنة فی المشارق و المغارب الّا و نحن معه.ای رمیله، زن و مرد مؤمنی نیست که مریض شود، مگر اینکه ما به خاطر مریضی او مریض می شویم، و هر گاه محزون گردد ما به خاطر حزن او محزون می شویم، و هر زمان دعا کند ما به دعای او آمین می گوییم، و وقتی ساکت باشد ما برای او دعا می کنیم، و هر کجا در مشرق و مغرب مرد و زن مؤمنی باشد ما با او هستیم.*****
یا صاحب الزمان! چه دردها که با من بود و تو در کنارم بودی و من غافل از تو…
منبع: مشارق الأنوارصفحه 77، بحار الأنوار جلد 26 صفحه 154 و جلد 26 صفحه 140 با کمی اختلاف به نقل از بصائر الدّرجات صفحه 259، مدینة المعاجز جلد 2 صفحه 175 و 176
ثبت دیدگاه