مقدمه: ماه رمضان ماهی است که دريچه های آسمان گشوده می شود. باران رحمت واسعه الهی ريزش نموده و خاص و عام را فرا می گيرد. ماه رمضان ماهی است که انسان های با ايمان با تدارک و فراهم نمودن تمهيداتی در خورد و خوراک خود می کوشند تا آسودگی و فراغتی را برای خود فراهم نمايند تا در سايه آن با توفيقات الهی، به تلاوت قرآن و راز و نياز با خدای خود بپردازند. ماه رمضان ماه تلاوت قرآن و راز و نياز با خداوند متعال است.
خداوند متعال هميشه به انسان ها “نزديک” است، اما ماه رمضان ماهی است که مؤمنين و مؤمنات با تلاوت قرآن و راز و نياز با خدای خود، حجاب های ماديت را از چهره ها می زدايند و “نزديک” بودن خداوند متعال را به خود باور می کنند.
همه کوشش می کنند تا حتی الامکان روز آخر شعبان را به استقبال از ماه مبارک رمضان اختصاص دهند. اگر چه اين استقبال اشتياق انسان های مؤمن را نشان می دهد که هر فرصتی را غنيمت می شمارند تا به خدای خود نزديک شوند، اما استقبال از ماه رمضان به شرايط ويژه ای نياز دارد. اين شرايط در حقيقت آمادگی روحی جهت تلاوت آيات قرآن و راز و نياز با خداوند متعال است.
تلاوت آيات قرآن را بايد از کسانی آموخت که حق تلاوت آنرا شناخته و متابعت می نمايند. آنان اختصاصاً رسول خدا (ص) و خاندان پاک و معصومين عليهم السلام از ذريه او هستند. راز و نياز و آداب دعا و نيايش را نيز بايستی از آن بزرگواران (ع) آموخت.
لازم است باآگاهی از “ادب حضور” از ماهی استقبال نمائيم که ليلة القدر اين ماه برتر از هزار ماه عبادت است.
چه زيباست که “شب قدر” که تمام کائنات شاهد بزرگترين تجسم و تجلی “ادب حضور” از سلطان مکين و مکان صاحب الزمان حضرت حجة بن الحسن العسکری (عج)در برابر خداوند متعال است، ما نيز در سايه اين تجلی بزرگ به فرومايگی خود اعتراف و از واماندگی خود در رعايت “آداب حضور” در برابر خداوند متعال و ولی او (عج) استغفار نمائيم.
چه زيباست با آگاهی مختصری از اين آداب طنين دعای “اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علی آيائه…” خود را در شب های ماه رمضان و شب های قدر با طنين دعای بزرگانی (قده) در عالم ديگر گره بزنيم که ما را با آثار بجا مانده از خود به “آداب حضور” آشنا نمودند.
شايسته است با اعتراف بر فرومايگی خود، آگاهی از نحوه راز و نياز با خداوند متعال و شرايط استجابت دعا را از کسانی بياموزيم که “ادب حضور” را از کتاب و سنت برگرفته اند.
چه زيباست با ملاحظه “شرايط استجابت دعا” در فصولی گزيده از کتاب “ادب حضور[1]” ترجمه کتاب “فلاح السائل و نجاح المسائل[2]” سيد بن طاووس (قده) به استقبال ماه رمضان بشتابيم.
اين مجموعه شامل عناوين زير است:
1 – فضيلت و آثار دعا از ديدگاه قرآن
2 – فضيلت و آثار دعا از ديدگاه روايات
=دعا، محبوبترين اعمال در نزد خداوند-جلّ جلاله- است
=دعا، انسان را از گزند دشمنان و مخالفان رهايى بخشيده، و درهاى روزى را به روى او مىگشايد
=دعا، ستون دين، و نور آسمان ها و زمين هاست
=دعا، از وقوع امور مقدّر و غير مقدّر جلوگيرى مىكند
=دعا، بلا را دفع مىكند
=مقصود از گفتار خداوند-جلّ جلاله- آنجا كه مىفرمايد: ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ، فَلا مُمْسِكَ لَها (هر رحمتى را كه خداوند براى مردم بگشايد، هيچ كس نمىتواند جلو آن را بگيرد) همان دعاست.
=دعا، سبب تندرستى و بهبودى از هر بيمارى است
=دعا، قضاى مبرم الهى را برمىگرداند
=هركس از نزول بلا بهراسد و بخواهد آن را با دعا برگرداند، خداوند- جلّ جلاله- او را به آرزويش نايل مىگرداند
=دعا، در مقابل نزول بلا قرار گرفته و از آن جلوگيرى نموده و آن را تا روز جزا و قيامت به عقب مىاندازد
=دست دعاكننده هرگز از تفضّلهايى كه رحمت خداوند- جلّ جلاله سر چشمه مىگيرد، خالى برنمىگردد
3 – برترى دعا و مناجات از تلاوت قرآن
= از ديدگاه روايات
= از ديدگاه عقل
4 – شرايط استجابت دعا از ديدگاه عقل
= احساس ذلّت در پيشگاه حضرت حقّ
= مقدّم داشتن مقصود حضرت حقّ و اشتغال به ياد او
= عواقب سوء غفلت در حال دعا
5 – شرايط استجابت دعا از ديدگاه روايات
= تناسب انواع گوناگون دعا، با حالات دعاكننده
= بجا آوردن مدح و ثناى خداوند- جلّ جلاله- پيش از درخواست حوايج
= ميل و رغبتش به دعاى پنهانى، بيشتر از رغبتش به دعاى آشكارا و در حضور مردم باشد
= مبرّا بودن از مظالم بندگان در حال دعا
= معذور ندانستن ظالم در ظلم خود
= جبّار و سركش نبودن دعاكننده
= دعا با قلب پاك و نيّت صادق
= دعا نكردن، در باره دفع ستمى كه مثل آن را به ديگرى روا داشته باشد
= پرهيز دعاكننده از گناه بعد از دعا، تا مبادا گناهانش او را از نيل به آرزويش باز دارد
= توبه از گناهان، وصلاح و صدق در حال دعا
توضيح دو نكته پيرامون حديث گذشته
الف- توضيح فرمايش مولايمان امام صادق- صلوات اللَّه عليه- كه فرمود: «اگر از سمت و سوى دعا خدا را بخوانيد، مسلّما دعايتان را اجابت مىنمايد، اگر چه گناهكار باشيد
ب- توضيح گفتار امام صادق عليه السّلام پيرامون فرمايش خداوند- جلّ جلاله- كه فرمود: «اگر روزى را از راه حلال به دست آورده و در راه حقّ و موارد درست انفاق مىنموديد، خداوند عوض آن را به شما برمىگرداند.»،
= حضور قلب، و تمايل نداشتن به دنيا
= عدم غفلت و اشتغال نداشتن به امور بيهوده
= ترك نكردن امر به معروف و نهى از منكر
= نفرين نكردن بر دوست
= پاكيزه ساختن خوراك و پرهيز از حرام خوارى
= داشتن انگشترى نقره با نگين فيروزه
= داشتن انگشترى عقيق
= دعا نكردن پيرامون قطع ارتباط با خويشاوندى كه قطع آن جايز نيست
= در نظر داشتن مقصود خداوند- جلّ جلاله- از دعا و مقدّم داشتن آن بر خواست خود
6 – فوايد بسيار مناجات كردن، و فضيلت دعا براى مؤمنين در غياب آنان، و دعا براى حضرت حجّت عليه السّلام
= فوايد محافظت بر مناجات از راه عقل
= فوائد مواظبت بر مناجات از راه نقل
الف – ملهم شدن به دعا، نشانه كوتاهى بلا و گرفتارى است
ب- دعا كردن پيش از گرفتارى، حتما گرفتارى را دفع مىكند، ولى با دعا كردن بعد از بلا گاهى نمىتوان به اميد و آرزوى خود رسيد
ج- فرشتگان، دعاى بندهاى را كه تنها هنگام گرفتارى دعا مىكند، ولى در حال آسايش و خوشى دعا نمىكند، از رسيدن به مرحله اجابت جلوگيرى مىكنند
د- پافشارى كردن و اصرار در دعا، كليد نجات و رهايى است
= فضيلت دعا در غياب برادران دينى از ديدگاه روايات
= فضيلت دعا براى حضرت حجّت (عج)
1 – فضيلت و آثار دعا از ديدگاه قرآن (فصل سوم[3] کتاب فلاح السائل)
در اين زمينه به چند آيه از قرآن كريم كه صراحت در فضيلت دعا دارد، اشاره مى گردد:
– خداوند- جلّ جلاله- مىفرمايد: قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي، لَوْ لا دُعاؤُكُمْ. فَقَدْ كَذَّبْتُمْ، فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً [4]. (بگو اگر دعايتان نبود، پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت، زيرا مسلّما شما تكذيب نموديد، و لذا تكذيبتان همواره ملازم شما خواهد بود).
خداوند در اين آيه شريفه براى كسانى كه دعا نمىكنند هيچ جايگاه و اهمّيتى قرار نداده؛ بنابراين، از اين كلام فهميده مىشود كه جايگاه و منزلت انسان در نزد خداوند- جلّ جلاله- به اندازه دعا كردن او، و ارزش او به قدر اهتمام به مناجات و خواندن اوست.
شايد كسى اشكال كند و بگويد: مراد از «دعا» در اين آيه، «عبادت و پرستش خداوند» است؛ ولى اين درست نيست، بلكه حقّ همانى است كه راويان مورد اعتماد از امامان و سروران ما روايت كردهاند كه مقصود از «دعا» در اين آيه، بدون كم و كاست همان دعايى است كه در عرف شرع فهميده مىشود.
– خداوند- جلّ جلاله- مىفرمايد: فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا، تَضَرَّعُوا، وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ [5]. (پس اى كاش هنگامى كه سختى و ناگوارىاى از سوى ما به آنان مىرسيد، تضرّع و زارى مىنمودند، ليكن دلهايشان قساوت پيدا نموده و سنگدل گرديده بودند).
خداوند- جلّ جلاله- در اين آيه شريفه هشدار مىدهد كه اگر كافران تضرّع و زارى مىنمودند، خداوند سختى و ناگوارى و خشم و عذاب و عقاب خويش را از آنان برمىداشت، و ناراحتي هاى آنان را برطرف مىنمود.
ملاحظه مىشود كه خداوند نفرمود: «اى كاش وقتى سختى و ناگوارى از ناحيه ما به سوى آنان مىآمد، نماز مىخواندند، يا روزه مىگرفتند، يا حجّ بجا مىآوردند، يا قرآن قرائت مىنمودند»، و اين خود به صراحت مطلب را براى برجستگان فهيم روشن مىنمايد.
– باز از جمله آيات، وعده پاكيزه خداوند- جلّ جلاله- است به اينكه دعا، كليد رسيدن به آمال و آرزوهاست. آنجا كه مى فرمايد: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي، فَإِنِّي قَرِيبٌ، أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ[6]. (و هر گاه كه بندگانم در باره من از تو بپرسند، بگو: من نزديكم، و دعاى هر دعاكننده را هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مىكنم).
– و نيز در اين باره است فرمايش ديگر خداوند- جلّ جلاله- كه مى فرمايد: وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي، سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ [7]. (مرا بخوانيد تا دعايتان را اجابت كنم، براستى كسانى كه از پرستش و عبادت من گردنكشى مىكنند، با حالت خوارى و ذلّت وارد جهنّم خواهند شد).
خداوند- جلّ جلاله- با اين آيه شريفه توجّه مىدهد كه ترك كردن دعا، استكبار و گردنكشى از پرستش و عبادت او، و نيز موجب داخل شدن در آتش جهنّم و عذاب خواركننده آن است.
از امام صادق عليه السّلام روايت شده: «مراد از عبادتى كه انسان از آن گردنكشى مىنمايد در اين آيه، همان دعا است، و اينكه هر كس با وجود اين دستور آن را ترك كند، از مستكبران و گردنكشان خواهد بود.»
– تنها بخشى از آياتى كه ذكر شد، براى عارفان كفايت مى كند، و اگر نبود در فضيلت دعا، جز فرمايش خداوند- جلّ جلاله- به سرور پيامبران- صلوات اللَّه عليه و آله- آنجا كه مى فرمايد: وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ، يُرِيدُونَ وَجْهَهُ، وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ [8]. (و خويشتن را با كسانى كه صبح و شام پروردگارشان را مىخوانند، در حالى كه تنها خشنودى او را اراده نمودهاند، به صبر و شكيبايى وادار كن، و مبادا چشمانت را از آنان بردارى) كفايت مىكرد، و اين امر بزرگى است؛ زيرا اين خطاب در مقام ستايش و مدح كسانى است كه صبح و شام به درگاه پروردگار دعا مىكنند، و خداوند- جلّ جلاله- به خاطر دعاى آنان در صبح و شام، به رسولش صلّى اللَّه عليه و آله دستور داده كه پيوسته ملازم آنان بوده، و چشم و توجّه شريفش را از مصاحبت و همنشينى با ايشان بر ندارد.
2 – فضيلت و آثار دعا از ديدگاه روايات (فصل چهارم)
اين فصل دربردارنده چندين اثر سودمند از فوايد دعا مىباشد:
= دعا، محبوبترين اعمال در نزد خداوند-جلّ جلاله- است: در روايتى آمده كه امام صادق عليه السّلام به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كه على عليه السّلام فرمود:«محبوبترين اعمال نزد خداوند سبحان در روى زمين، دعا، و برترين عبادت، عفّت و پاكدامنى است.»
= دعا، انسان را از گزند دشمنان و مخالفان رهايى بخشيده، و درهاى روزى را به روى او مىگشايد: روايت شده امام جعفر صادق عليه السّلام به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: «آيا شما را راهنمايى ننمايم به جنگ افزارى كه شما را از دشمنانتان نجات داده و روزي هايتان را افزون گرداند؟» عرض كردند: بله. فرمود: «شب و روز پروردگارتان را بخوانيد، زيرا براستى كه دعا، سلاح مؤمنان است.» و در حديث ديگر از امام صادق عليه السّلام آمده است: «دعا از جنگ افزار آهنين نافذتر است.»
= دعا، ستون دين، و نور آسمان ها و زمين هاست: از امام صادق، جعفر بن محمّد روايت نقل شده كه به نقل از پدر بزرگوارش عليه السّلام فرمود كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: «دعا، سلاح مؤمنين و ستون دين، و علّت روشنايى آسمان ها و زمين است.»
= دعا، از وقوع امور مقدّر و غير مقدّر جلوگيرى مىكند: عمر بن يزيد نقل مىكند از حضرت ابى ابراهيم امام كاظم عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: «براستى كه دعا از وقوع امورى كه تقدير شده و يا نشده جلوگيرى مىكند.» وى مىگويد: عرض كردم: فدايت شوم، امور مقدّر معلوم است، مقصود از امور غير مقدّر چيست؟ فرمود: «خداوند جلوگيرى مىكند تا اينكه مقدّر نشود.»
= دعا، بلا را دفع مى كند: ابو ولّاد حفص بن سالم خيّاط مىگويد: در مدينه به خدمت امام ابى الحسن موسى عليه السّلام وارد شدم، و چيزى همراه من بود كه آن را به ايشان رساندم. حضرت فرمود: به اصحاب و ياران خويش اطّلاع بده و بگو تقواى خداوند عزّوجلّ را پيشه كنيد، كه شما در عهد پادشاهى شخص سركشى هستيد (و مقصودشان، منصور دوانيقى خليفه عبّاسى بود)، پس زبان هايتان را حفظ كنيد، و جان ها و دينتان را محافظت كنيد، و امورى را كه از وقوع آن بر ما و خودتان بيم داريد با دعا دفع كنيد؛ زيرا به خدا سوگند، كه دعا و درخواست نمودن از درگاه الهى، بلا را دفع مى كند گرچه بلا مقدّر شده باشد و اراده حتمى و قضاى الهى به آن تعلّق گرفته و تنها امضاى آن باقى مانده باشد؛ ولى وقتى به درگاه خدا دعا مىشود و از او خواسته مى گردد كه بلا را برگرداند، آن را دفع مىكند، پس در دعا اصرار كنيد كه خداوند خود شما را از شرّ آن كفايت فرمايد.» ابو ولّاد مىگويد: وقتى فرمايش حضرت ابى الحسن عليه السّلام را به ياران خود رساندم، ايشان بدان عمل نموده و بر منصور نفرين كردند، و درست در سالى كه او به سوى مكّه بيرون آمده بود، در كنار «بئر ميمون» پيش از آنكه مناسك حجّ را انجام دهد، جان سپرد و خداوند ما را از شرّ او راحت كرد. ابو ولّاد مىگويد: من نيز در آن سال مكّه بودم، به خدمت حضرت ابى الحسن عليه السّلام رسيدم، ايشان فرمود: «اى ابا ولّاد، استجابت آنچه را كه به شما امر نموده و بر انجام آن تشويق كردم، يعنى نفرين كردن بر ابى الدّوانيق را چگونه ديديد؟ اى ابو ولّاد، هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده مؤمن نازل مى كند و دعا را به او الهام مى كند، مگر اينكه خداوند بزودى آن بلا را بر طرف مىنمايد. و هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده مؤمن نازل مىكند و او از دعا كردن خوددارى مىكند، مگر اينكه آن گرفتارى طولانى مىگردد، پس وقتى بلا بر شما نازل شد، بر شما باد به دعا كردن!»
= مقصود از گفتار خداوند- جلّ جلاله- آنجا كه مى فرمايد: ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ، فَلا مُمْسِكَ لَها[9] (هر رحمتى را كه خداوند براى مردم بگشايد، هيچ كس نمىتواند جلو آن را بگيرد) همان دعاست: چنان كه امام صادق عليه السّلام در روايتى در رابطه با آيه شريفه فوق مى فرمايد مقصود همان دعاست.»
= دعا، سبب تندرستى و بهبودى از هر بيمارى است: محمّد بن مسلم مىگويد: به امام باقر عليه السّلام عرض كردم: آيا اينكه مىگويند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در باره حبّه سوداء فرموده كه: «مايه شفا و بهبودى از هر بيمارى است، جز مرگ» صحيح است؟ فرمود: بله، سپس فرمود: «آيا مىخواهى تو را از چيزى كه سبب بهبودى از هر بيمارى و آسيب، حتّى مرگ است، آگاه سازم؟» عرض كردم بله، فرمود: دعا.
= دعا، قضاى مبرم الهى را برمىگرداند: علىّ بن عقبه مىگويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: «براستى كه دعا، قضا و اراده حتمى و مبرم را حتّى بعد از اينكه قطعى شده باشد، برمىگرداند، پس بسيار دعا كن، زيرا دعا كليد تمام رحمت ها، و سبب كاميابى و بر آورده شدن تمام خواستههاست، و جز با دعا كردن نمىتوان به آنچه نزد خداوند است نايل گرديد. بىگمان هيچ درى نيست كه بسيار كوبيده شود، مگر اينكه بزودى به روى كوبندهاش گشوده مىشود.»
= هر كس از نزول بلا بهراسد و بخواهد آن را با دعا برگرداند، خداوند- جلّ جلاله- او را به آرزويش نايل مىگرداند: در روايتى آمده امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر كس بيم آن را داشته باشد كه بلا و مصيبتى به او برسد، پس با دعا در برابر آن بايستد، [يا: برخيزد و براى مرتفع شدن آن دعا بكند]، هيچ گاه خداوند آن بلا را به او نشان نمىدهد و وى را به آن گرفتار نمىنمايد.»
تمام فوايد دعا را كه روايات گذشته مشتمل بر آن بود، ما از ناحيه انعام و احسانى كه خداوند- عزّوجلّ- بر ما تفضّل فرموده، آشكارا يافتهايم، پس هر كس حسن ظنّ به صدق گفتار ما دارد، در تحقّق اين حالت كه از خودمان ذكر نموديم (يعنى يافتن همه اين نتايج)، شكّ و ترديد به خود راه ندهد.
= دعا، در مقابل نزول بلا قرار گرفته و از آن جلوگيرى نموده و آن را تا روز جزا و قيامت به عقب مىاندازد: در روايتى آمده كه امام رضا عليه السّلام فرمود: از پدر بزرگوارم عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود:
«براستى كه دعا در مقابل بلا و گرفتارى مىايستد، و آن دو (يعنى دعا و بلا) تا روز قيامت قرين هم هستند.»
= دست دعاكننده هرگز از تفضّلهايى كه رحمت خداوند- جلّ جلاله سر چشمه مىگيرد، خالى برنمىگردد: محمّد بن يعقوب كلينى روايت نموده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هيچ بندهاى دستش را به درگاه خداوند سرافراز جبّار نمىگشايد، مگر اينكه خداوند-عزّوجلّ- شرم مىكند كه چيزى از فضل رحمت خويش در آن نگذاشته، دست او را خالى برگرداند، پس هر گاه دعا مىكنيد، تا دستتان را بر روى و سرخويش نكشيدهايد، برنگردانيد.»
3 – برترى دعا و مناجات از تلاوت قرآن (فصل پنجم)
= از ديدگاه روايات:
– در روايتى آمده كه فضالة به واسطه معاوية بن عمّار [يا: فضالة بن معاوية بن عمّار] مىگويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: دو نفر در يك لحظه شروع به خواندن نماز مىكنند، يكى در نماز قرآن مىخواند و قرائتش بيشتر از دعاست، و ديگرى دعايش افزون از تلاوت قرآن، و در يك لحظه نماز را به آخر مىرسانند، كداميك از اين دو افضل و برتر است؛ حضرت فرمود: هر دو فضيلت دارد، هر دو زيباست.
وى مى گويد: عرض كردم: مىدانم كه هر دو زيبا است و فضيلت دارد. ولى كدام برتر است؟ حضرت فرمود: دعا برتر است. آيا فرمايش خداوند متعال را نشنيدهاى كه مىفرمايد: وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي، أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي، سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِين[10]. (و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد، تا دعايتان را اجابت كنم، براستى كسانى كه از پرستش و عبادت من گردنكشى كنند، با خوارى و ذلّت وارد جهنّم خواهند شد).
به خدا سوگند مقصود از «عبادت» در اين آيه شريفه دعاست، به خدا سوگند آن افضل است. آيا آن عبادت نيست؟ سپس دو بار فرمود: به خدا سوگند عبادت همان دعاست و بعد فرمود: آيا دعا استوارترين عبادت نيست؟! سپس دو بار افزود: به خدا سوگند دعا، استوارترين عبادت است.»
– در روايت ديگر آمده كه از امام باقر عليه السّلام پرسيده شد: كداميك از اين دو در نماز افضل است. بيشتر قرآن خواندن، يا طول دادن ركوع و سجود؟ حضرت فرمود: بسيار درنگ كردن در ركوع و سجود. مگر كلام خداوند متعال را نشنيدهاى كه مىفرمايد: فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ، وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ [11] پس هر مقدار از قرآن را كه ميسّر است قرائت كنيد، ولى نماز را كاملا بپا داريد. مسلّما مقصود خداوند از «بپا داشتن نماز» بسيار درنگ كردن در ركوع و سجود و طول دادن آن دو است. راوى مى گويد عرض كردم: كداميك از اين دو افضل است: قرائت قرآن بسيار يا دعاى بسيار؟ حضرت فرمود: دعاى بيشتر. مگر فرمايش خداوند متعال را نشنيدهاى كه مىفرمايد: قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ[12]. (بگو اگر دعايتان نبود، پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت ؟!)
= از ديدگاه عقل:
از لحاظ عقلى نيز مىتوان وجهى موافق با آنچه كه پيرامون افضل بودن دعا از قرائت قرآن روايت شده يافت. و آن اينكه:
الف- مسلّما اين گونه نيست كه هر كس كلام خداوند-جلّ جلاله- را بخواند، به خدا معرفت داشته باشد، و قدر كلام الهى را بشناسد، و با تلاوت خويش خشنودى خدا را بخواهد؛ ولى امكان ندارد كسى دعا و درخواست و آرزو كند و كسى را كه مىخواند و از او درخواست مىكند و آرزوى خويش را از او مىخواهد، يعنى خداوند-جلّ جلاله- را نشناسد؛ بنا بر اين، دعا همواره بر شناخت امور زير مشتمل است:
– شناخت ذات و صفات خداوندى كه به درگاه او دعا مىشود.
– شناخت پيامبرى صلّى اللَّه عليه و آله كه مردم را به سوى او دعوت مىنمايد.
– واگذارى امور خود به خدا و درخواست و طلب از پيشگاه او.
– ادب نيازمندى به خدا.
– دلبستگى و تعلّق خاطر به اعتماد بر خدا.
– معجزهها و كراماتى كه در نزد هر كس كه دعاهايش مستجاب شده و حوايجش برآورده شده و ناراحتي هاى شديدش بر طرف شده، تحقّق يافته است.
و اينها همگى فايدهها و مواهبى هستند كه فضيلت آنها افزون و جايگاهش دو چندان و بيش از ديگر امور همسان آن است، و براى هر كس كه به معناى آنها پى برد، به روشنى بر امور ديگر ترجيح دارد.
ممكن است كسى اشكال كند و بگويد: گاهى غير عارفين به خدا نيز دعا مىكنند.
جواب اين سخن آن است كه حتّى دشمن خداوند-جلّ جلاله- يعنى ابليس نيز با دعا كردن و درخواست از خداوند بهرهمند شد، آنجا كه گفت: مرا از مهلت دادهشدگان قرار ده، و خداوند-جلّ جلاله- درخواست او را اجابت نمود و فرمود: فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ [13]. (براستى كه تا روز مشخّص و معلوم، از مهلت دادهشدگان هستى).
ليكن امكان ندارد همان گونه كه ابليس به خاطر درخواست و دعا كردنش بهرهمند شد، كسى دشمن خداوند- جلّ جلاله- باشد و در حال عداوت و دشمنى، به خاطر خواندن قرآن شريف ثواب داده شده، و به ثمره آن نايل گردد.
ب- از ديگر مرجّحات عقلى دعا بر تلاوت قرآن اين است كه كسى كه درخواست و دعا مىكند، نسبت به كسى كه از او درخواست نموده و مىخواند به همان اندازهاى كه در حاجت خويش به او نياز و اضطرار دارد، به او توجّه نموده و در پيشگاهش اظهار خشوع و فروتنى مىنمايد، پس از آنجا كه نيازمندي ها و حوايج مردم به خداوند-جلّ جلاله- در زندگانى دنيا بسيار است، دعاكننده نيز بسان شخص مضطرّ، ناچار اخلاص عبوديّت و بندگى را رعايت مىكند؛ ليكن تلاوت قرآن شريف در غالب اوقات از اين حالت ها خالى است، بلكه چه بسا انسان قرآن را با حالت غفلت تلاوت مىنمايد، و در نتيجه [در نزد اهل كمال] گناه محسوب مىشود.
4 – شرايط استجابت دعا از ديدگاه عقل (فصل ششم)
= احساس ذلّت در پيشگاه حضرت حقّ: شايسته است دعاكننده در حال دعا توجّه داشته باشد كه وى مملوك خداوندگار توانا و قاهرى است كه بر او آگاهى و اشراف دارد، و اينكه بنده هيچ گاه بىنياز از مولايش نبوده و هيچ زمانى نيست كه خواستهاى از او نداشته باشد. و نيز توجّه داشته باشد كه خداوند-جلّ جلاله- كه مالك همه چيز اوست، داراى بزرگترين جلالت و بزرگى و شكوه و والايى است، و وى كه بنده اوست، در پستترين مرتبه فرومايگى و پستى و كاستى قرار دارد، و اصل و خاستگاهش به ترتيب مراحل آفرينش از خاك و گل، و گل سياه بدبوى متغيّر، و آب پست است، و دستش از ناحيه زندگانى و وجود و تندرستى و تدبير اصول سعادتمندى در دنيا و آخرتش، خالى است.
پس اگر بنده با وجود اين خصوصيّت ها، با مولايى كه همواره به او نيكى نموده، و توانا و قاهر است و بر او آگاهى و اشراف دارد، مخالفت نموده و اين مخالفت را به آن خاستگاه ناتوان و آسيب پذير و پست و نكوهيدهاش بيافزايد، و جلالت و اقبال و توجّه خدا به خود را كوچك بشمارد، و در كردار و گفتارش با او ستيز كند، و نظرش بر خلاف نظر او- كه در تمام حالات به صلاح بنده است- باشد؛ در اين حال بايد هنگام دعا و مناجات بسان بندهاى باشد كه خيانتى از او سر زده و با حالت ذلّت در پيشگاه مولاى خويش ايستاده، و نيز همانند شخص فرومايهاى باشد كه با شخصيّتى عزيز و بزرگوار و بسان شخص حقير نيازمند با مالك بىنياز و والا و بزرگ، و چون فرد ناتوان ناچيز با مولايى كه بيم و هراس از او دارد، و مانند افرادى كه خيانت و جنايتى از آنان سر زده با كسى كه از همه مالكان بزرگتر است و هر وقت كه بخواهد توانايى انتقام گرفتن را دارد، او را مورد خطاب قرار مىدهد.
= مقدّم داشتن مقصود حضرت حقّ و اشتغال به ياد او: همچنين بايد هنگام دعا و مناجات، مقصود خداوند-جلّ جلاله- از فرا خواندنت به محضر مقدّس وجود خويش را بر مقصود خويش، كه درخواست رحمت و جود و بخشش است، مقدّم بدارى، به گونهاى كه هنگام دعا لذّتى كه از ستايش و تقديس بزرگى و تعظيم شأن و مقام او، و اعتراف به احسانش احساس مىكنى، نزد تو محبوبتر از بر شمردن حوايج خويش باشد، اگر چه خواستههايت از امور مهمّ دار فنا بوده، و يا براى دفع بزرگترين بلاها و گرفتاري ها باشد.
اى بنده، اگر خداوند-جلّ جلاله- را از روى يقين مىشناختى، مسلّما مىديدى كه اشتغال به حفظ حرمت و حقّ رحمت او، تو را به استجابت دعايت و مساعدتى كه خواسته توست، زودتر نايل مىگرداند. چنان كه در روايت آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود:
«همانا خداوند-عزّوجلّ- مىفرمايد: هر كس به جاى مسألت نمودن از من، به ياد و ذكر من مشغول گردد، برترين عطايايى را كه به درخواستكنندگان از خود مىدهم، به او عطا مىكنم.» اينك مىگويم: آنچه را كه من در اين باره از پيشوايان اسلام و مقتداى خود مىدانم آن است كه پيامبر اكرم-عليه افضل السّلام- فرمود: «برترين دعا، دعاى من و دعاى پيامبران پيشين است. آنگاه تنها كلمه لا إله إلّا اللَّه را بر زبان جارى نمود، و ستايش خدا را بجا آورد. عرض شد: كجاى اين كلام، دعاست؟ حضرت- كه درودهاى خداوند بر او و خاندان او و بر برگزيدگان پيش و بعد از او باد!- فرمود (بدين مضمون): كداميك از اين دو، به منظور مسألت و دعاكننده آشناتر، و سزاوارترند كه فضايل از او درخواست شود؟ آيا خداوند- جلّ جلاله- يا عبد اللَّه بن جذعان؟ آنجا كه اميّة بن ابى الصّلت او را ستود و گفت:
أ أذكر حاجتى، أم قد كفانى |
حياؤك؟ إنّ شيمتك الحياء |
|
إذا أثنى عليك المرء يوما |
كفاه من تعرّضه الثّناء |
|
(آيا حاجتم را ذكر كنم، يا شرم و حياى تو از بر آورده نكردن خواستهام براى من كافى است؟ زيرا شرم، و حيا، سرشت و خوى توست. اگرروزى، كسى ثناى تو را گويد، كسى كه مدح و ثنا متوجّه اوست (يعنى خود تو) براى او كافى خواهد بود).
بدين ترتيب و طبق معناى اين شعر: مدح و ثناگويى ممدوح، در بر آورده شدن حوايج ستايشگر كفايت مىكند، از اين رو خداوند-جلّ جلاله- به خاطر كمال بخشش و رحمتش به بر آورده كردن حوايج شايستهتر است.
= عواقب سوء غفلت در حال دعا: بنا بر اين هر گاه ديدى، قلب و عقل و نفس تو هنگام تضرّع به اين اوصاف متّصف است، بدان كه در محضر وجود و جود خداوند قرار گرفتهاى، و چه عنايت ها، و كليد سعادتمندي ها و زود مستجاب شدن دعا كه نصيبت گشته است! ولى اگر ديدى قلبت به غفلت، و عقلت به فراموشى گرفتار است، و به جاى اشتغال به خداوند-جلّ جلاله- امور ديگر تو را به خود سرگرم نموده، و در حال دعا به يقين احساس مىكنى كه گويى در محضر هيچ كس نيستى، و در پيشگاه خداوند بلند پايه و خداوندگار عالميان قرار ندارى، و خاكسارى عبوديّت و بندگى بر چهرهات نمايان نيست، و هيچ خوف و هراسى از هيبت و شكوه بزرگ خدا ندارى، و حدّاقل حالت جنايت پيشگان و بزهكاران نافرمان را نيز كه هنگام ديدن مولايشان لرزه به اندامشان مىافتد، ندارى؛ مسلّما بدان كه به واسطه گناهانت از خداوندى كه به همه نهاني ها آگاه است، محجوب گرديده، و به خاطر عيب ها و كاستي هايت از آن مقام دوست داشتنى بر كنار گشته، و به جهت ويران نمودن قلبت از رسيدن به خواستهات ممنوع گرديدهاى؛ لذا بترس از اينكه خداوند-جلّ جلاله- به عدم ايمان تو گواهى دهد، زيرا كسانى را كه خداوند-جلّ جلاله- به بىايمانى آنان گواهى بدهد به هلاكت و گمراهى مبتلا خواهند شد. آيا مگر خداوند بزرگ و پاكيزه نمىفرمايد: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ، وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ، زادَتْهُمْ إِيماناً، وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ [14]. (تنها كسانى مؤمن هستند كه وقتى از خدا ياد مىشود، دل هايشان مىلرزد، و هنگامى كه آيات خدا بر آنان خوانده مىشود، بر ايمانشان افزوده مىگردد، و تنها بر پروردگارشان توكّل مىنمايند).
پس بسان بندهاى كه مولايش به سوء بندگى و پليدى درون و شيوه ناپسند او آگاهى پيدا كرده، و از درگاهش رانده، و از آستانهاش دور نموده -و از آن جمله او را اين گونه عذاب نموده كه به جاى مشغول نمودن به شرافت مقام رضا و خشنودى خويش، به دنيا سرگرمش نموده است- بر حال نفس خويش گريه كن.
بر اين پايه، اگر با وجود دارا بودن صفات نكوهيدهاى كه ذكر نموديم، استجابت دعاهايت به تأخير افتاد، مسلّما گناه از ناحيه توست، و تو بودى كه بر اساس باور درست، مولاى خويش را نخوانده، و بر در توفيق او نايستادهاى.
5 – شرايط استجابت دعا از ديدگاه روايات (فصل هفتم)
= تناسب انواع گوناگون دعا، با حالات دعاكننده: در روايت آمده است: «امام صادق عليه السّلام كف دستان مباركش را به سوى آسمان گشود و فرمود:«رغبت» اين است، و پشت دستان خويش را به سوى آسمان قرار داد و فرمود: «رهبت» اين است، و انگشتان شريف خويش را به سمت راست و چپ حركت داد و فرمود: «تضرّع» اين است، و تنها يك انگشت خود را بالا و پايين برد و فرمود: «تبتّل» اين است، و دستش را در برابر صورت مباركش به سمت قبله دراز كرد و فرمود: «ابتهال» اين است. سپس فرمود تا قطره اشك بر صورتت جارى نگشته، ابتهال مكن.» در حديث ديگرى از امام صادق- صلوات اللَّه عليه- آمده است: «استكانت» در دعا اين است كه دعاكننده هنگام دعا، دستانش را بر دوشانهاش قرار دهد.» يكى از احتمالاتى كه ممكن است مقصود از اين اشارات باشد آن است كه گشودن دست در حالت «رغبت»، به حال كسى كه به خداوند-جلّ جلاله- اميد دارد، و حسن ظنّش به تفضّل او بر خوف از جلال عظمتش فزونى دارد، نزديكتر است، لذا شخص راغب همواره خواهان ايمنى است، و كف دستش را مىگشايد تا احسان خداوند در آن فرود آيد.
و شايد مقصود از حالت «رهبت» و پشت دستها را به سوى آسمان نمودن، اين باشد كه بنده با زبان حال خاكسارى، به مالك دار فنا و بقا مىگويد: من جرأت آن را ندارم كه كف دستهايم را به سوى تو بگشايم، لذا از روى ذلّت و شرمندگى در پيشگاهت، كف دست هايم را رو به زمين قرار دادهام.
و شايد مراد از حركت دادن انگشتان به راست و چپ در حالت «تضرّع» اين باشد كه گويى شخص تضرّعكننده به شيوه زن فرزند مرده در هنگام مصيبت بيمناك، دستانش را بر گردانده و با پشت و رو نمودن و راست و چپ كردن آنها، گريسته و نوحه سرايى مىكند.
و شايد منظور از «تبتّل» و بالا و پايين بردن يك انگشت بر اساس معناى «تبتّل» در لغت كه «انقطاع و بريدن و گسستن» است، اين باشد كه گويا شخصى كه تبتّل مىكند مىخواهد بگويد: من تنها و تنها به سوى تو آمده و از همه بريدهام، زيرا تنها تو شايسته پرستش هستى، و با يك انگشت و نه با همه انگشتان، بر يگانگى و وحدانيّت خداوند سبحان اشاره مىنمايد. و اين مقام ارجمند و بزرگى است، لذا بنده نبايد آن را ادّعا كند، جز هنگامى كه اشك از چشمانش جارى گرديده، و بسان برده ذليل در پيشگاه حضرت حقّ ايستاده، و به جاى درخواست آمال و آرزوها و ذكر خواسته خويش، توجّه تامّ به خداوند صاحب جلال و عظمت داشته باشد.
و گويا مقصود از «ابتهال» و دراز كردن دست در برابر صورت رو به سمت قبله، نوعى از اقسام بندگى و خاكسارى باشد.
و شايد منظور از «استكانت» و گذاشتن دستها بر شانهها، اين باشد كه گويا دعاكننده با اين حالت مىخواهد بگويد: من همانند برده جنايتكار-كه با حالت اسارت، و در حالى كه در بند است و او را به غلّ و زنجير بسته و به سوى مولايش مىبرند و در پيشگاهش قرار مىدهند- دست هايم را به گردنم بستهام.
= بجا آوردن مدح و ثناى خداوند-جلّ جلاله- پيش از درخواست حوايج: در روايتى آمده است كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر گاه خواستيد حاجتى از خداوند بخواهيد، ابتدا مدح و ثناى پروردگار را بجا آوريد، زيرا هر كس حاجتى از پادشاهى بخواهد، ابتدا نيكوترين گفتارى را در توان دارد، آماده نموده و بيان مىكند، پس هر گاه خواستيد حاجتى از خدا بخواهيد، ابتدا خداوند را ستوده و مدح نموده و به تمام خير و خوبى ثناى او را بگوييد…» و نيز در روايت ديگر محمّد بن مسلم مىگويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: «در كتاب و دست نوشت علىّ عليه السّلام آمده است كه مدح و ستايش پيش از مسألت و خواستن حاجت است، پس هر گاه خواستيد به درگاه خدا دعا كنيد، ابتدا ثناى او را بگوييد.» وى مىگويد عرض كردم: چگونه ثناى خدا را بگويم؟ فرمود: مىگويى: «يا من هو أقرب إلىّ من حبل الوريد. يا من يحول بين المرء و قلبه، يا من هو بالمنظر الأعلى [و بالأفق المبين] يا من ليس كمثله شىء»
(اى خدايى كه از رشته رگ گردن به من نزديكترى، اى كسى كه ميان انسان و قلبش حايل مىگردى و از او به او نزديكترى، اى كسى كه در تماشاگاه و منظر بلند [و در افق و كرانه آشكار] قرار دارى. اى خدايى كه هيچ چيز همانند تو نيست). و نيز در روايت ديگر معاوية بن عمّار مىگويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: «راه دعا كردن اين است كه ابتدا مدح و ثناى الهى را بجاى آورى سپس به گناهانت اقرار نمايى، آنگاه مسألت كنى. به خدا سوگند هيچ بندهاى با وجود اصرار بر گناه، از گناه خارج نمىگردد، و هيچ بندهاى از عهده گناه بيرون نمىآيد مگر اينكه به گناه خويش اقرار و اعتراف كند.» و نيز در روايت ديگر، حلبى مىگويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: كنيزى دارم كه از او خوشم مىآيد، ولى هر فرزندى از او متولّد مىشود مىميرد، و اينك پسرى از آن متولّد شده كه شب ها مىترسد، و بيم دارم كه او نيز زنده نماند و بميرد.
امام صادق عليه السّلام فرمود: «چرا دعا نمىكنى؟ در پاسى از آخر شب برخيز و وضو بگير و حقّ تمام اعضا را در وضو كاملا بجا آور، و نماز نيكو بگزار، پس از نماز ستايش خدا را بكن، مبادا كه مدح و ستايش نكرده درخواست نمايى (و حضرت چند بار اين جمله را تكرار فرمود) و دستور داد كه ابتدا مدح و ثناى خدا را بگو پس از مدح و ستايش پروردگارت، بر پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله صلوات بفرست، سپس حاجتت را بخواه، كه برآورده خواهد شد.
آيا نشنيدهاى كه وقتى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله ديد مردى نماز مىخواند، هنگامى آن مرد نمازش را تمام كرد بلافاصله رو به درگاه خدا كرد و حاجتش را درخواست نمود، پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اين بنده در انجام امر پروردگارش عجله و شتاب نمود.
و نيز بار ديگر آن حضرت ديد كسى نماز مىخواند، و هنگامى كه وى نمازش را تمام كرد، ابتدا پروردگارش را ستود، و پس از مدح و ثناى پروردگار بر پيامبرش صلّى اللَّه عليه و آله صلوات فرستاد، پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله دو بار فرمود: درخواست كن كه حاجتت برآورده مى شود.» و از ديگر صفات دعاكننده اينكه:
= بايد ميل و رغبتش به دعاى پنهانى، بيشتر از رغبتش به دعاى آشكارا و در حضور مردم باشد: البتّه اين در صورتى است كه دعاكننده در حال دعا، امر خويش را به خداوندى كه مالك امور اوست، واگذار ننموده و از او درخواست نكرده باشد كه هر كدام از دو حالت (پنهانى و يا آشكارا دعا كردن) را كه مىخواهد در دل او قرار داده و به او افاضه كند؛ ولى اگر به صورت كامل صفت تفويض را داشته باشد، خداوند-جلّ جلاله- هر كردار و گفتارى را كه براى او مىپسندد، به او الهام مىفرمايد. و اين امرى است كه ما بالوجدان آن را دريافته، و عيانا بدان يقين و باور داريم. در روايتى آمده كه امام كاظم عليه السّلام فرمود: «يك بار پنهانى دعا نمودن، با هفتاد بار در حضور مردم دعا نمودن برابر است.» و نيز در روايت ديگر آمده است كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «بزرگى ثواب دعا و تسبيح گفتن بنده بين خود و خدا را، جز خداوند-تبارك و تعالى- كسى نمى داند.» و بالأخره در روايت ديگر، صفوان جمّال مىگويد امام صادق عليه السّلام فرمود:
«خداوند-تبارك و تعالى- اين امر [يعنى ولايت ائمّة عليهم السّلام] را بر اهل اين گروه [يعنى شيعيان] به صورت نهانى واجب نموده، و هرگز آن را به صورت آشكارا نخواهد پذيرفت. صفوان مىگويد امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا مىرسد، «رضوان» يعنى دربان و كليد دار بهشت مىبيند كه گروهى در بهشت هستند ولى از منظر او عبور نكردهاند و وى هنگام ورود به بهشت آنها را نديده است، خطاب به آنها مىگويد: شما چه كسانى هستيد و از كجا وارد بهشت شديد؟ آنان مىگويند:
كارى با ما نداشته باش، ما گروهى هستيم كه در نهانى خدا را پرستيديم، و خداوند نيز ما را به صورت پنهانى داخل بهشت فرمود.»
= مبرّا بودن از مظالم بندگان در حال دعا: در روايت آمده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: «خداوند-تبارك و تعالى- به عيسى بن مريم عليهما السّلام وحى فرمود كه به جماعت [و يا اشراف] بنى اسرائيل بگو: كه جز با قلب هايى پاكيزه و چشمان خاشع و دست هاى پاكيزه به خانه من وارد نشوند، و نيز به آنان بگو: دعاى هر كدام از شما را كه حتّى از يك نفر چيزى را به ظلم و ستم گرفته باشد، اجابت نمىكنم.»
= معذور ندانستن ظالم در ظلم خود: زيرا در روايت آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر كس، ظالمى را به واسطه ظلم و ستم او معذور بداند، خداوند شخصى را بر او مسلّط مىگرداند كه به او ظلم و ستم نمايد، و اگر دعا كند دعاى او مستجاب نمىگردد، و خداوند به واسطه ستم كشيدنش به او پاداش نمىدهد.»
= جبّار و سركش نبودن دعاكننده: زيرا در روايت آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «خداوند-تبارك و تعالى- به حضرت داود عليه السّلام وحى نمود: به جبّاران و سركشان بگو مرا ياد نكنند، زيرا هر بندهاى به ياد من باشد، من نيز از او ياد مىكنم، و اگر سركشان مرا ياد كنند، آنان را ياد كرده و لعنتشان نموده و از رحمتم دور مىگردانم.»
= دعا با قلب پاك و نيّت صادق: زيرا در روايتى عمر بن يزيد [يا: مزيد] مىگويد از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: «مردى در بنى اسرائيل مدّت سه سال به درگاه خداوند دعا مىكرد كه پسرى به او بدهد. وقتى ديد كه خدا دعايش را مستجاب نمىفرمايد، گفت: اى پروردگار من، آيا از تو دورم و به من گوش فرا نمىدهى، يا به من نزديكى و جوابم نمىدهى؟
حضرت فرمود: كسى به خواب او آمد و به او گفت: مدّت سه سال است كه با زبان بد و دشنام دهنده، و قلب متكبّر و ناپاك، و بدون اينكه نيّتت صادق باشد، خدا را مىخوانى، پس از اينها دست بكش و تقواى الهى را در دل پيشه كن، و نيّتت را نيكو گردان.
حضرت فرمود: آن مرد چنين كرد سپس به درگاه خداوند دعا نمود، و پسرى براى او متولّد شد.»
= دعا نكردن، در باره دفع ستمى كه مثل آن را به ديگرى روا داشته باشد: زيرا در روايتى علىّ بن سالم مىگويد از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود:
«خداوند-تبارك و تعالى- فرمود: به عزّت و عظمتم سوگند، دعاى هيچ ستمديدهاى را در باره ستمى كه به او شده، در حالى كه به احدى مشابه آن ستم را نموده باشد، مستجاب نمىگردانم.»
= پرهيز دعاكننده از گناه بعد از دعا، تا مبادا گناهانش او را از نيل به آرزويش باز دارد: در روايت آمده كه امام باقر عليه السّلام فرمود: «همانا بنده، حاجتى از حوايج دنيوى را از خداوند -تبارك و تعالى- درخواست مىكند، و خداوند مىخواهد تا مدّت زمان مشخّص (نزديك يا دور) آن حاجت را برآورد، سپس بنده در همان زمان گناهى را مرتكب مىشود، پس خداوند به فرشتهاى كه براى برآوردن حاجت او گماشته مىفرمايد: حاجت او را برآورده مكن و او را از آن محروم گردان، زيرا او متعرّض خشم و غضب من شد، و مستحقّ محروميّت گرديد.»
= توبه از گناهان، وصلاح و صدق در حال دعا: زيرا عثمان بن عيسى به نقل از برخى از اصحاب امام صادق عليه السّلام آورده است:
«به حضرت عرض كردم: دو آيه در كتاب خدا هست كه من تأويل آنها را نمىدانم. حضرت فرمود: آن دو كدامند؟ عرض كردم: فرمايش خداوند متعال كه مىفرمايد: ادْعُونِي، أَسْتَجِبْ لَكُمْ. «1» مرا بخوانيد، تا دعايتان را اجابت كنم.
ولى من دعا مىكنم و مستجاب نمىگردد.
حضرت فرمود: آيا مقصودت اين است كه خداوند -تبارك و تعالى- خلف وعده مىنمايد؟ عرض كردم: خير.
فرمود: آيه ديگر كدام است. عرض كردم: گفتار خداوند متعال كه مىفرمايد: وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ، وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ [15]. و هر چه انفاق كنيد، خداوند عوض آن را [به شما] برمىگرداند، و او بهترين روزى دهندگان است.
امّا من انفاق مىكنم و عوض آن را نمىبينم.
حضرت فرمود: آيا منظورت اين است كه خداوند خلف وعده نموده؟
عرض كردم: خير.
فرمود: پس چه؟
عرض كردم: نمىدانم.
فرمود: ليكن من -ان شاء اللَّه تعالى- براى تو بيان مىكنم. توجّه داشته باش كه اگر شما از دستورات خداوند اطاعت مىكرديد و سپس دعا مىنموديد، مسلّما خداوند دعاى شما را مستجاب مىفرمود، ولى چون مخالفت و نافرمانى خدا را مىكنيد لذا او دعايتان را مستجاب نمىنمايد.
و امّا اينكه گفتى: انفاق مىكنيد و عوض آن را نمىبينيد، بدان كه اگر شما مال را از راه حلال به دست آورده و سپس در راه حقّ و موارد درست انفاق مىنموديد، هر كس حتّى يك درهم انفاق مىكرد خداوند عوض آن را به او پس مىداد.
و اگر از سمت و سوى دعا او را مىخوانديد، حتما دعاى شما را اجابت مىنمود، اگر چه نافرمان و گناهكار باشيد.
وى مىگويد، عرض كردم روش دعا كردن چيست؟ حضرت فرمود: هنگامى كه نماز واجب را بجا آوردى، ستايش خدا را نموده و او را به بزرگى ياد كن و با تمام توان مدح و ثنايش را بگو، و بر پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله صلوات فرست و در صلوات بر او نهايت كوشش را بكن، و گواهى بده كه حضرتش، رسالت خويش را به خوبى تبليغ نموده، و بر ائمّه هدى عليهم السّلام درود بفرست، بعد از ستايش و ثناى خداوند و صلوات بر پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله عطايا و نيكي هاى خداوند نسبت به خود را ياد آور شده و نعمت هاى او را ذكر كن، آنگاه خدا را ستايش نموده و او را بر تمام اين امور شكرگزارى كن، و بعد به تك تك گناهانت اعتراف نموده و به آنها و يا به هر كدام كه به ياد دارى اقرار نما و به گناهانى كه از يادت رفته و بر تو پوشيده است به صورت اجمالى اقرار كرده و از تمامى گناهانت به درگاه خداوند توبه كن، و تصميم بگير كه هرگز به سوى آنها باز نگردى، و با حالت پشيمانى و نيّت صادق و احساس هراس و اميدوارى، از تمامى گناهانت طلب آمرزش كن. و بخشى از گفتارت اين باشد: «اللّهمّ، إنّى أعتذر إليك من ذنوبى، و أستغفرك و أتوب إليك، فأعنّى على طاعتك، و وفّقنى لما أوجبت علىّ من كلّ ما يرضيك، فإنّى لم أر أحدا بلغ شيئا من طاعتك إلّا بنعمتك عليه قبل طاعتك؛ فأنعم علىّ بنعمة أنال بها رضوانك و الجنّة.»
(خداوندا، از گناهانم به درگاه تو پوزش مىخواهم، و از تو طلب آمرزش نموده و به سوى تو توبه مىكنم، پس مرا بر فرمانبرى از خود يارى فرما، و بر هر عمل كه موجب خشنودى توست و بر من واجب نمودهاى، موفّقم گردان، زيرا من هيچ كس را نديدهام كه به چيزى از اطاعتت نايل شده باشد، مگر اينكه تو پيش از آن، نعمتت را بر او ارزانى داشتهاى، پس نعمتى را بر من ارزانى دار كه به واسطه آن به خشنودى و بهشتت نايل گردم).
و بعد از همه اينها، خواستههاى خويش را مسألت كن، و من اميدوارم كه -ان شاء اللَّه تعالى- خداوند تو را محروم برنگرداند.»
توضيح دو نكته پيرامون حديث گذشته
الف -توضيح فرمايش مولايمان امام صادق- صلوات اللَّه عليه- كه فرمود: «اگر از سمت و سوى دعا خدا را بخوانيد، مسلّما دعايتان را اجابت مىنمايد، اگر چه گناهكار باشيد» اين است كه هر گاه بنده گناهكار خداوند – جلّ جلاله- را بخواند، خداوند دعاى او را مستجاب مىكند؛ ولى استجابت دعايش به تأخير مىافتد؛ زيرا از سويى خداوند-جلّ جلاله- از بندهاش مىخواهد كه توبه نموده و گناهان را ترك كند، و از سوى ديگر بنده مطالبى را با دعا از خدا درخواست مىنمايد. و وقتى امر چنين باشد، خداوند-جلّ جلاله- با زبان حال به بنده مىگويد: من از تو چيزى را كه حقّ من است-يعنى توبه- مطالبه مىنمايم، و تو با دعا چيزى را كه حقّ تو نيست از من درخواست مىكنى، پس وقتى تو چيزى را كه من از تو مىخواهم و حقّ من است، به من نمىدهى، چگونه تعجّب مىكنى كه من در برابر كيفر خوددارى كردن تو از دادن آنچه كه من از تو درخواست نمودم، از دادن چيزى كه تو از من مىخواهى و حقّ تو نيست خوددارى كنم؟!
ب- توضيح گفتار امام صادق عليه السّلام پيرامون فرمايش خداوند- جلّ جلاله- كه فرمود: «اگر روزى را از راه حلال به دست آورده و در راه حقّ و موارد درست انفاق مىنموديد، خداوند عوض آن را به شما برمىگرداند.»، آن است كه اگر بنده چيزى را براى هواى نفس خويش كسب كند و خرج كند، و نيّتش از اين كسب و هزينه كردن معامله با خداوند- جلّ جلاله- و امتثال امر او نباشد، گويى كه اراده خداوند-جلّ جلاله- و حكمت او را در تدبير بندگان و مخلوقات بر كنار انگاشته، پس چگونه عوض انفاق او بر عهده خداوند-جلّ جلاله- باشد؟ زيرا تنها در صورتى ضمانت آن بر عهده خداوند-جلّ جلاله- خواهد بود كه بنده به خاطر امتثال امر الهى كسب نموده و به امر خدا در طاعت او انفاق كند.
= حضور قلب، و تمايل نداشتن به دنيا: زيرا در روايتى آمده: «حضرت موسى عليه السّلام بر روستايى از روستاهاى بنى اسرائيل مىگذشت، ديد كه توانگران در حالى كه لباس هايى بافته شده از مو پوشيده، و خاك بر سرشان مىريزند، و بپا ايستادهاند، و به درگاه پروردگار اشك بر گونههايشان جارى است. آن حضرت از روى ترحّم و دلسوزى برايشان گريست، و به درگاه پروردگار عرض كرد: اى معبود من، اينان بنى اسرائيل هستند كه بسان كبوتر سخت مىگريند و ناله سر مىدهند، و همچون گرگ زوزه مىكشند، و همانند سگ عوعو مىكنند.
خداوند به او وحى فرمود: چرا چنين مىكنند؟ آيا به خاطر اينكه گنجينه من تمام شده است، يا اينكه دارايي ها و عناياتم اندك شده، يا من مهربانترين مهربان ها نيستم؟ ليكن به اطّلاع آنان برسان كه من به آنچه در دلهاي شان است آگاهم، آنان مرا مىخوانند در حالى كه حضور قلب ندارند و دلهاي شان از من غائب، و به دنيا مايل است.»
= عدم غفلت و اشتغال نداشتن به امور بيهوده: زيرا در حديث آمده كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «با حالتى كه به اجابت دعا يقين داريد دعا كنيد، و بدانيد كه خداوند هرگز دعاى كسى را كه قلبش از خدا غافل و به امور بيهوده مشغول باشد، مستجاب نمىفرمايد.»
= ترك نكردن امر به معروف و نهى از منكر: زيرا در روايت آمده كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «بىگمان يا امر به معروف و نهى از منكر خواهيد نمود، و يا خداوند اشرارتان را بر نيكانتان مسلّط خواهد نمود، و در اين هنگام نيكانتان دعا خواهند نمود ولى دعاى آنان مستجاب نخواهد شد.»
= نفرين نكردن بر دوست: زيرا در حديث آمده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «از خدا خواستم كه نفرين دوست بر دوست خويش را مستجاب نگرداند.»
= پاكيزه ساختن خوراك و پرهيز از حرام خوارى: زيرا روايت شده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر گاه كسى از شما خواست كه دعايش مستجاب شود، كسب خويش را [از مال حرام] پاكيزه نموده، و از عهده مظالم مردم بيرون شود، زيرا دعاى بندهاى كه در شكمش مال حرام، يا در نزد او مظلمهاى براى احدى از بندگان خدا است، به سوى خدا بالا نمىرود و مستجاب نمىگردد.» و نيز در روايتى آمده پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «هر گاه خوراك دعاكننده حرام باشد و غذاى حرام مصرف كند، كى دعاى او مستجاب مىگردد؟!»
= داشتن انگشترى نقره با نگين فيروزه: زيرا در حديث آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به نقل از خداوند سبحان فرمود: «همانا من شرم دارم دست بندهاى را كه در آن انگشترى فيروزه است و به سوى آسمان بلند كرده، نوميد برگردانم.»
= داشتن انگشترى عقيق: روايت شده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هيچ دستى محبوبتر از دستى كه در آن انگشترى عقيق باشد، به سوى خداوند-عزّ و جلّ- بلند نشده است.»
= دعا نكردن پيرامون قطع ارتباط با خويشاوندى كه قطع آن جايز نيست: زيرا در باره اعمال شب نيمه شعبان و غير آن روايت شده كه: «دعا در آن شب مستجاب مىشود، مگر دعاى كسى كه قطع ارتباط با خويشاوندان خود نموده، و يا در باره قطع رابطه دعا نمايد.»
= در نظر داشتن مقصود خداوند-جلّ جلاله- از دعا و مقدّم داشتن آن بر خواست خود: به عنوان مثال: وقتى بيمار شد، مقصودش از دعا كردن براى تندرستىاش، صرف زنده ماندن براى خواستههاى نفسانى زودگذر و دنيايى كه او را از آخرتش باز مىدارد، نباشد؛ بلكه براى اين دعا كند كه بر اساس اراده خداوند- جلّ جلاله- كه همان طاعت و عبادت اوست، زنده بماند.
و مثال ديگر اينكه: وقتى فرزند و يا كسى كه در نزد او عزيز است بيمار شد، دعا كردنش براى تندرستى آنان، به خاطر ميل نفسانى خود به زنده ماندن آنان در امورى كه به مصلحت آنهاست، يا لذّت و شيرين كامى خود، يا براى اينكه مبادا كسى به او شماتت كند، و مقاصدى از اين قبيل نباشد، بلكه دعايش براى تندرستى آنان براى اين باشد كه ايشان بر اساس طاعت و اراده و نظام حكمت خداوند- جلّ جلاله- پايدار و زنده باشند.
ناگفته نماند كه ممكن است براى برخى به محض اطّلاع از شرايط اجابت دعا كه ياد آور شديم، زود حالت يأس دست دهد، يا بر بعضى از اين روايات خرده بگيرند.
در جواب مىگوييم: توجّه داشته باش كه اينها همگى شرايط دعايى است كه:
الف- مسلّما مستجاب مىشود.
ب- يا بزودى مستجاب شده و ثمره مىدهد.
ج- يا درست همان چيزى كه درخواست مىشود و نه عوض آن، حاصل مىشود.
د- يا تنها كسى كه حاجت بسيار دارد، نيازمند اين همه احتياط كارى است.
هـ- با توجيههاى ديگر از اين قبيل كه سازگار با تصديق اين روايات باشد.
و گر نه مسلّما مىدانيم كه خداوند متعال دعاى ابليس را با وجود اصرار بر گناه، و نيز دعاى افراد بسيارى را كه هنگام دعا كردن تمام اين شروط را نداشتهاند اجابت فرموده است.
در هر حال، سزاوار است كه انسان هنگام مناجات، در تحصيل اين شروط بكوشد، تا براى برآورده شدن حاجت خود- ان شاء اللَّه تعالى- احتياط كارى لازم را رعايت كرده باشد.
6- فوايد بسيار مناجات كردن، و فضيلت دعا براى مؤمنين در غياب آنان، و دعا براى حضرت حجّت عليه السّلام (فصل هشتم)
= فوايد محافظت بر مناجات از راه عقل: برخى از فوايد محافظت بر مناجات با پروردگار كه من دريافتهام عبارت است از:
– ذكر خداوند-جلّ جلاله- بر دل [يا: عقل] انسان غلبه بيشترى پيدا كرده و در نتيجه موجب انس بنده با پروردگار مىگردد، و بنده در عوض اشتغال به خواطر دنيوى و اسباب ناپايدار، به خدا مشغول مىگردد، و در نتيجه همين مطلب او را به سوى مراقبت مولاى خويش، و قرب حضرت حقّ، و نيل به خشنودى او فرا مىخواند.
– بنده مىتواند بدين وسيله به منزلت پروردگار در قلب خويش پى ببرد؛ زيرا اگر ديد نفسش به تكرار اذكار ميل و رغبت دارد، پى مىبرد كه خداوند-جلّ جلاله- در نزد او مقام و منزلت خاصّى را داراست، به گونهاى كه همين وسيلهاى براى نيل به ايمنى از خطرهاى معنوى مىگردد، زيرا هر كس چيزى را دوست بدارد، بسيار از آن ياد مىكند.
– خداوند-جلّ جلاله- مىفرمايد: فَاذْكُرُونِي، أَذْكُرْكُمْ [16]. (مرا ياد نماييد، تا من نيز شما را ياد كنم). و معلوم است كه اگر پادشاهى از پادشاهان دنياى فانى به يكى از بردگانش كه قدر و منزلت والاى او را مىشناسد، بگويد: «به ياد من باش، تا من نيز به ياد تو باشم.» و او همان گونه كه در محضر خداوند-جلّ جلاله- است، در حضور آن پادشاه باشد، مسلّما در دوام ياد او مىكوشد، تا مولايش به ياد او بوده، و در دنيا و آخرت او را به ياد خود مشرّف سازد. آيا به معناى گفته شاعر توجّه نمىكنى آنجا كه در باره معشوقه فانى خويش مىگويد:
يودّ بأن يمسى مريضا لعلّها |
اذا سمعت عنه، بشكوى تراسله |
|
و يهتزّ للمعروف في طلب العلى |
لتذكر يوما عند سلمى شمائله |
|
(عاشق دوست دارد كه شب را با مريضى سپرى نمايد، تا شايد وقتى معشوقهاش خبر او را شنيد، شكوه و گلهاى به سوى او بفرستد.
او در جستجوى بلندپايگى و شرافت، به سوى نيكى حركت مىكند، تا خلق و خوى پاكيزه و فضايلش روزى در نزد «سلمى» ذكر شود.)
از اين رو بندگان عارف و مؤدّب و فرهيخته همواره مىكوشند كه بسيار به ياد مولاى خويش كه پيوسته آنان را مىبيند باشند، تا او نيز از ايشان ياد كند؛ و يا به فضل و كرم خويش از آنان خشنود گردد، و يا آنان را خشنود سازد.
= فوائد مواظبت بر مناجات از راه نقل: از جمله فوائد محافظت بر مناجات با پروردگار از راه روايات كه من يافتهام، چندين فائده بزرگ و آرزو كردنى است:
الف – ملهم شدن به دعا، نشانه كوتاهى بلا و گرفتارى است: چنان كه در روايت آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: آيا مىدانيد كدام بلا طولانى و كداميك كوتاه است؟ راوى مىگويد عرض كرديم: خير. حضرت فرمود: «هر گاه به شما، و يا به يكى از شما، الهام شد كه دعا كند، پس بداند كه آن بلا كوتاه خواهد بود.»
ب- دعا كردن پيش از گرفتارى، حتما گرفتارى را دفع مى كند، ولى با دعا كردن بعد از بلا گاهى نمىتوان به اميد و آرزوى خود رسيد: چنان كه در روايت آمده كه امام كاظم عليه السّلام فرمود: حضرت علىّ بن الحسين عليهما السّلام پيوسته مىفرمود: «هر كس پيش از نزول بلا پيشدستى نموده و دعا كند، هنگامى كه بلا نازل مىشود دعايش مستجاب مىگردد، ولى هر كس پيشتر دعا نكند، و بعد بلا بر او نازل شود و آنگاه دعا كند، دعايش مستجاب نمىگردد.»
ج- فرشتگان، دعاى بندهاى را كه تنها هنگام گرفتارى دعا مى كند، ولى در حال آسايش و خوشى دعا نمىكند، از رسيدن به مرحله اجابت جلوگيرى مىكنند: چنان كه در روايت آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر گاه بندهاى هنگام بلا دعا كند، و در حال آسايش و خوشى دعا نكند، ملائكه جلو صداى او را مىگيرند و مىگويند: اين صداى ناآشنا و غريبى است، [و خطاب به او مىگويند:] پيش از اين كجا بودى؟»
د- پافشارى كردن و اصرار در دعا، كليد نجات و رهايى است: چنان كه در حديث است كه امام صادق عليه السّلام مىفرمود: «به خدا سوگند، هيچ بنده مؤمنى براى حاجتى به درگاه خداوند پافشارى نمىنمايد، مگر اينكه خداوند حاجت او را برآورده مىسازد.» و نيز در روايت آمده كه امام صادق و امام باقر عليهما السّلام فرمودند: «به خدا سوگند، هيچ بنده مؤمنى به درگاه خداوند اصرار نمىكند، مگر اينكه خداوند دعاى او را مستجاب مى گرداند.»
صفاتى كه دعاكننده از ديدگاه عقل و نقل بايد داراى آن باشد گذشت، بنا بر اين شايسته است كه الحاح و پافشارى در دعا مبتنى بر آن اصول باشد.
= فضيلت دعا در غياب برادران دينى از ديدگاه روايات: اينك پس از ذكر شروط مهمى كه موجب قبولى دعا مىشوند، لازم است فضيلت دعا در غياب برادران دينى را با استفاده از برخى رواياتى كه بدان دست يافتهايم يادآور شويم:
– در روايتى آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: هر كس بگويد: «اللّهم اغفر، للمؤمنين و المؤمنات.» (خداوندا، مردان و زنان مؤمن را بيامرز).خداوند، به تعداد هر يك از مؤمنانى كه از زمان آفرينش حضرت آدم عليه السّلام تا برپايى قيامت خلق فرموده، يك كار نيك براى او مىنويسد، و يك گناه او را محو مىفرمايد، و يك درجه [درجه ايمانى] او را بالا مىبرد.»
– در روايت آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه كسى بگويد: «اللّهم، اغفر للمؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات، الأحياء منهم و جميع الأموات.» (خدايا مردان و زنان مؤمن و مسلمان، و زندگان و تمام مردگان آنها را مورد مغفرت خويش قرار ده).
خداوند به شماره تمام انسانهاى گذشته و آينده، دعا براى او مستجاب مىگرداند [يا: دعاى آنان را براى وى مىنويسد].»
– همچنين در اين باره است روايت بنده صالح خدا عبد اللَّه بن جندب-رضوان اللَّه عليه- از مولايمان امام صادق عليه السّلام.
عبد اللَّه بن سنان مىگويد: گذرم بر عبد اللَّه بن جندب كه پيرمرد كهنسالى بود افتاد، و ديدم كه بر محلّ وقوف در «صفا» به نماز ايستاده و دعا مىنمايد و در دعاى خود بسيار مىگفت: «اللّهمّ، فلان بن فلان، اللّهمّ، فلان بن فلان.»- خداوندا، فلانى پسر فلانى را [بيامرز].) به اندازهاى كه نتوانستم بشمارم.
وقتى كه سلام نماز را گفت. عرض كردم: اى عبد اللَّه، هيچ جايگاهى بهتر از جايگاه تو نديدهام، ولى از يك خصلت تو اصلا خوشم نيامد.
گفت: چه چيز من خوشايند تو نبود.
گفتم: به بسيارى از برادرانت دعا كردى، ولى نشنيدم كه براى خود دعايى بكنى.
گفت: اى عبد اللَّه، از مولايمان امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مى فرمود: «هر كس در غياب برادر مؤمن خويش براى او دعا كند، از كنارههاى آسمان ندا مىشود: اى فلانى، براى توست مانند آنچه كه براى برادرت درخواست نمودى، و براى توست صد هزار برابر آن.» لذا دوست نداشتم صد هزار برابر ضمانت شده را به خاطر يكى كه نمىدانم آيا مستجاب مىشود يا خير، ترك كنم.
– و نيز از آن جمله است روايت همين بنده صالح، عبد اللَّه بن جندب-رضوان اللَّه عليه- از مولايمان موسى بن جعفر امام كاظم عليه السّلام.
علىّ بن ابراهيم بن هاشم مىگويد: پدرم به من گفت: عبد اللَّه بن جندب را در «موقف» عرفات ديدم، و وقوف او بهتر و باحالتر از همه بود، پيوسته دستهاى خويش را به سوى آسمان دراز كرده و اشكش بر گونهاش جارى بود و به زمين مىريخت. پس از رفتن مردم به او گفتم: اى [أ] با محمّد، هرگز وقوفى بهتر و با حالتر از وقوف تو نديدم.
وى گفت: به خدا سوگند، جز براى برادرانم دعا ننمودم. و اين بخاطر آن بود كه حضرت ابا الحسن موسى بن جعفر عليهما السّلام به من خبر داد كه: «هر كس در غياب برادرش براى او دعا كند، از سوى عرش ندا مىشود: براى توست صد هزار برابر آن»، لذا خوشم نيامد كه صد هزار برابر ضمانت شده را به خاطر يكى كه نمىدانم آيا مستجاب مىشود يا خير، فرو گذارم.
– روايات گرانسنگ ديگرى را پيرامون دعا در غياب برادران دينى در قنوت نماز وتر از نماز شب ذكر خواهيم كرد، زيرا ديدهام اصحاب ما اماميّه، وقتى مىخواهند براى كسى دعا كنند، بيشتر در قنوت نماز وتر از نماز شب دعا مىكنند.
= فضيلت دعا براى حضرت حجّت (عج): اينك مىگويم: اگر دعا براى برادران دينى اين همه فضيلت دارد، پس فضيلت دعا براى سلطان و فرمانروايى كه سبب هستى و وجود توست، و تو معتقدى كه اگر او نمىبود، خداوند نه تو و نه هيچ كس از مكلّفين زمان او و تو را نمىآفريد، و اينكه لطف الهى به وجود او-صلوات اللَّه عليه- سبب تمام امورى است كه تو و ديگران داراى آن هستيد، و وسيله تمامى خيراتى است كه بدان نايل مىگرديد، چگونه خواهد بود؟
پس مبادا و مبادا تا حدّى كه امكان دارد خود و يا احدى از خلايق را در دوست داشتن و دعا نمودن، بر او مقدّم كنى. و نيز هنگام دعا كردن براى آن مولاى عظيم الشأن حتما حضور قلبى و زبانى داشته باش.
و مبادا گمان كنى كه علّت ذكر اين مطلب براى آن است كه آن بزرگوار به دعاى تو احتياج دارد. بسيار بسيار دور است، اگر چنين اعتقادى داشته باشى، در اعتقاد دوستىات بيمارى؛ بلكه اين را براى آن گفتم كه حقّ بزرگ و احسان گرانبار حضرتش را به تو بشناسانم.
و ديگر اينكه: اگر پيش از دعا كردن براى خويش و كسانى كه نزد تو گرامى هستند، براى آن بزرگوار دعا نمايى، خداوند-جلّ جلاله- زودتر درهاى اجابت را به روى تو خواهد گشود؛ زيرا تو-اى بنده،- درهاى قبولى دعا را با قفل هاى جنايت ها و گناهانت بستهاى، پس اگر براى اين مولايى كه از ويژگان درگاه خداوند (مالك زندگان و مردگان) مىباشد دعا كنى، خداوند به خاطر او زود درهاى اجابت را به روى تو مىگشايد، و در نتيجه تو نيز به خاطر چنگ زدن به ريسمان [ولايت] او در دعايى كه براى خود و ديگران مىكنى، در زمره فضل او داخل شده، و رحمت و كرم و عنايت خداوند-جلّ جلاله- تو را نيز فرا مىگيرد.
و مبادا استادانى را كه از آنها پيروى مىكنى، بشمارى و بگويى: من هرگز نديدهام كه آنان به آنچه گفتى عمل كنند، و آنها از مولايى كه بدو اشاره نمودى-صلوات اللَّه عليه- غافل، و نسبت به او بىاعتنا هستند.
جواب اينكه: به آنچه كه گفتم عمل كن، كه حقّ و واضح است، زيرا هر كس نسبت به مولايش بىاعتنا، و از آنچه كه ذكر نمودم غافل باشد، به خدا سوگند كه در اشتباه فضاحت بارى قرار دارد. و نيز حديثى كه جدّم ابو جعفر طوسى-رضوان اللَّه عليه- همين مطلبى را كه ذكر نموديم، گوشزد مىكند. وى روايت نموده كه يكى از ائمّه عليهم السّلام فرمود: در شب بيست و سوّم ماه رمضان مكرّر-در حال سجده و ايستاده و نشسته و به طور كلّى در هر حال كه هستى- و نيز در كلّ اين ماه و در طول عمرت به هر صورت كه ممكن شد، و هر گاه كه در طول عمرت به يادت آمد، اين دعا را مكرّر بخوان. به اين صورت كه بعد از حمد و ستايش خداوند متعال، و صلوات بر پيامبر اكرم حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله بگو:
«اللّهمّ، كن لوليّك فلان بن فلان في هذه السّاعة و في كلّ ساعة، وليّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فيها طويلا.»
(خدايا، در اين لحظه و در تمام لحظات، سرپرست و نگاهدار و راهبر و يارى گر و راهنما و ديدبان ولىّات حضرت حجّة بن الحسن- كه درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد- باش، تا او را به صورتى كه خوشايند اوست [و همه از او فرمانبرى مىنمايند] ساكن زمين گردانيده، و مدّت زمان طولانى در آن بهرهمند سازى).
اينك اهتمام ائمّه عليهم السّلام را نسبت به دعا براى آن بزرگوار چگونه مىبينى؟ آيا مانند تو نسبت به آن مقام شريف كوتاهى مىكنند؟ بنا بر اين از بسيار دعا كردن براى او-صلوات اللَّه عليه- و براى كسانى كه دعا كردن براى آنان در نمازهاى واجب، جايز است، خوددارى مكن؛ كه در روايتى آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر سخنى كه در نماز واجب با آن خداوند متعال را مورد خطاب قرار دهى، كلام آدمى و گفتارى كه نماز را باطل كند نيست.» بنا بر اين، عذرى در ترك اهتمام و همّت گماشتن نسبت به اين امر براى تو باقى نمىماند.
آنچه ذکر شد دعا و شرايط دعا از نظر سيد بن طاووس در فصولی از کتاب ” ادب حضور ” بود اين کتاب ترجمه کتاب شريف فلاح السائل و نجاح المسائل می باشد.
وما توفيقی الا بالله عليه توکلت و اليه انيب.6/5/90 برابر با 26 شعبان 1432
[1] – متن فارسی: کتاب” ادب حضور “صفحه 100-62 نام كتاب: ادب حضور (نويسنده: م- رموضوع: دعاتاريخ وفات مؤلف: معاصرزبان: فارسىتعداد جلد: 1ناشر: انتشارات انصارىمكان چاپ: قمسال چاپ: 1380 شنوبت چاپ: اول)
[2] – متن عربی: کتاب “فلاح السائل و نجاح المسائل” ص: 46 – 24 (نام كتاب: فلاح السائل و نجاح المسائل نويسنده: سيد ابن طاوسموضوع: دعاتاريخ وفات مؤلف: 644 قزبان: عربىتعداد جلد: 1ناشر: بوستان كتابمكان چاپ: قم چاپ: اول)
[3] – لازم به ياد آوری است فصل اول کتاب فوق در عظمت نماز و پيامد های سبک شمردن آن و فصل دوّم در شرايط نمازى كه انسان را از كردار و گفتار زشت بازمى دارد می باشد.
[4] – الفرقان / 77
– [5] الانعام / 43
[6] – البقره / 186
[7] – غافر / 60
[8] – الانعام / 52
[9] – فاطر / 2
[10] – غافر / 60
[11] – المزمّل / 20
[12] – الفرقان / 77
[13] – ص / 80
[14] – الانفال / 2
[15] – سبا / 39
[16] – البقره / 152
ثبت دیدگاه