مودّت
﴿ قُلْ لا اَسألُکمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلَّا المَوَدَّةَ فِى القُربى ﴾
مودّت
هر چه با خود کلنجار میرفت، دلش راضی نمیشد.
آخر چهطور راضی شود که نوزادِ دلبندش را به دلِ امواجِ خروشان بسپارد؟
حالا به کنار ِدریا رسیده است؛ نوزاد را به سینه میچسباند؛ نگاهی ژرف به دریا؛ نظری به چپ و راست که مبادا کسی او را دنبال کرده باشد.
کودک را در جعبهای چوبی مینهد و انگار، لحظهی مرگش فرا رسیدهاست!
آخر مادر است. چهطور راضی شود که پارهی تنش را به میان امواج دریا بسپارد؟
اگر حکومت قصد ِجان فرزندش نداشت، هرگز چنین نمیکرد.
و اگر خدا وعدهی سلامت و بازگشت اش به دامانِ مادر نداده بود، جدایی یوکابد از فرزند غیر ِممکن مینمود.
…اما چارهای نیست. به پهنای صورت اشک ریخت
و جان ِخویش به دریا سپرد!
در رفتن ِ جان از بدن، گویند هر نوعی سخن من خود به چشمِ خویشتن، دیدم که جانم می رود
مادرِ موسی، فرزند به دریا افکند و دل از غیرِ موسی بکند!
﴿ وَ اَصبَح فُؤادُ امِّ موسی فارغاً… ﴾[1]
تصویر محبت ِمادر، در این آیات بینظیر است! دلِ مادرِ موسی خالی شد؛
خالی از دنیا و مافیها، غیر ِموسی.
بند بندِ وجودش، زبان و قلبش و همهی جوارحش موسی گویان است!
دخترش را میگوید: برو خبر از موسایم بیاور! برو در پی موسی!
***
پیامبر خاتم را عمر به پایان آمده است. او نیز باید عزیزانش را ترک کند و به دریا بسپارد!
این جا چهار نور ِمقدس، گرد ِخورشید ِعالَم جمعاند؛
اما مادر موسی کجا و خاتم پیامبران!
محبتِ این کجا و مهر ورزی ِآن؟
محبت مادرِ موسی را شاید بتوان به تصویر کشید؛ اما این جا دیگر باید سکوتکرد!
این محبت از سنخ محبت پدر و مادر و فرزندان نیست؛ محبتی زمینی نیست.
این محبت، گوهری الاهی و آسمانی است.
مودّت و دوستی اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستوری از سوی خداوند عالمیان است.
دریای امت پر تلاطم است و پیامبر میبایست خاندانِ عزیزش را در میان ِاین دریا ترککند!
نکند که این امت حق او را رعایت نکنند! نکند حرمتش بشکنند! نکند…
اما چاره چیست؟ دعوتِ الاهی را باید لبیک گوید.
پیامبر تا جایی که ممکن بود در حق فرزندانش سفارش کرد:[2] از اول تا آخر عمر، از یوم الانذار[3] تا غدیر.
در لحظاتِ آخر هم کاغذ و قلمی طلبید که مکتوب کند؛ اما نگذاشتند.[4]
و خداوند نیز با آیهای مودت ِاهلبیت را بر همگان واجب کرد:
﴿ (ای پیامبر!) بگو: بر رسالتم هیچ مزدی نمیطلبم؛ جز دوستی و مودت خاندانم. ﴾[5]
و با همهی این سفارشها و تأکیدها…
قصهی پر غصه بگذاریم و بگذریم که قلم در زیر بار این داغ میشکند!
قصد این نوشتار تمرکز بر همین آیهی مودت است. متن آیه را مورد مطالعه قرار دهید. آیا بر هیچ عملی تا این اندازه تأکید شدهاست؟!
مودت یعنی محبت؛ یعنی ابراز محبت.
خدا امر کرده که شما باید نسبت به امامان، محبت داشتهباشید.
میپرسند: مگر محبت اکتسابی است؟
مگر محبت مادر به فرزند، دستِ خودش است؟
مگر ایجاد محبت اختیاری است؟ جواب دادهاند: بلی! انسان در ایجاد محبت نقش دارد.
اگر محبت امری اختیاری نبود، خدا به آن امر نمیکرد.[6]
گفتهاند: محبت امری قلبی است؛ به ادعا و زبانبازی نیست.
گفتهاند: محبت صفحهی وجود انسان را عوض میکند؛ انسان را تغییر میدهد.
از محبت نار نوری میشود وز محبت، دیو حوری میشود
از محبت مرده زنده میشود وز محبت، شاه بنده میشود
گفتهاند: نشانهی صدقِ محبت کشش و جاذبه است. محب صادق، خواهناخواه به سوی محبوب کشیده میشود.
میگویم: راه ایجاد ِ محبت در روایت زیبایی به اختصار آمده است:
«کلید ِانس گرفتن با کسی، یاد کردن از اوست.»[7]
یکی از اذکار ِ مؤثّر در ایجاد ِ محبت «سلام » است.
سلام واژه ای است که بر اثر کثرت استعمال برای ما به صورت عادت درآمده؛
اما همین واژه از بهترین راههای ایجادِ محبت نسبت به امامزمان علیهالسلام است.
افسوس که این واژه از وطن ِاصلی خود دور و غریب مانده!
از قلب تبعید و بر سر ِزبان افتاده!
سلام یک جملهی خبری نیست.
سلام یک دعاست؛ یک تمنای قلبی است؛ دعا برای کسی است که او را واقعاً دوست داریم.
سلام یعنی من از خدا سلامتی شما را تمنا میکنم؛[8]
پس برای ازدیاد ِمحبت نسبت به امام عصر علیهالسلام می توان به آن حضرت سلام کرد؛
اما نه سلامی از سنخ ِسلامهای بیتوجه که روزانه لقلقهی زبانِ ما شدهاست
–که البته در همین حد هم خوب است.-
باید ابتدا سلام را از غربت نجات دهیم و به موطن ِاصلیاش بازگردانیم و تلاشی جدی کنیم تا قلب و فکرمان متوجه آن عزیز ِسفرکرده شود.
آن گاه سلام را از قلب بر زبان جاری کنیم
و با سوز سینه و از صمیم ِ قلب بگوییم:
سلامتِ همه آفاق در سلامتِ توست به هیچ عارضه شخصِ تو دردمند مباد
در ابتدای سخن، آیات ِمادرِ موسی را به تصویر کشیدیم؛ می دانید چرا؟
به این دلیل که تصویر یک محبّ واقعی را در فراقِ محبوبش ترسیم کنیم؛
تصویری از یک دلِ مضطرب، قلبِ پر تپش، دیدگانِ اشک آلود و دلتنگ از فراق.
و آن گاه بنگریم که تا به حال، حتی برای لحظهای همچون مادر موسی بوده ایم؟!
آیا تا کنون همچون مادری در فراق فرزند، دعایی از صمیم جان و از سر صدق دل بر سلامتی و فرج مولا و صاحبمان نمودهایم؟
اگر چنین نبودهایم، سعی کنیم این حال را به خود تلقین کنیم.
بر لب دریا ایستادهایم؟ نه! بلکه در درونِ دریا دست و پا میزنیم؛
دریایی مملوّ از ظلم و از ستم؛ دریای غارت، بی دینی، غفلت از یاد خدا، نیرنگ و تزویر، ربا و رشوه.
و برای تسلای قلبِ دردمندِ حجتِ خدا از معصیت مردمان، آن بزرگوار را سلام می دهیم: سلامی کامل و تمام، شامل و عام و عنایات و الطافی همیشگی و برکاتی پاینده و کامل، از سوی خدا بر حجت خدا و ولی او در زمین و شهرهایش.[9]
[2]. امام صادق علیه السلام فرمودند:« دین اسلام پنج پایه دارد: نماز و زكات و روزه و حج و ولایت و به هیچ یك از پایه های دین به اندازهی ولایت تأكید نشد.»
[3]. یوم الانذار، روزی است كه در ابتدای دعوت علنی، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله خویشاوندانشان را به دین خدا دعوت كردند.
[4]. ماجرای سوزناك منع كردن پیامبر از نوشتن این وصیت توسط خلیفهی دوم در معتبرترین كتب سنیان به تواتر نقل شده است.
ثبت دیدگاه