دلتنگ
به یقین دلتنگی , و سراسر مشتاق, که بیائی روزی….
خواهی آمد آخر, صبح یک آدینه, بعد یک شام دراز
خواهی آمد اخر, ای سراپا گرمی, بعد یک عصر یخی
و ظهورت زیباست, مثل آغاز بهار, بعد فصلی سوزان
چه کسی گفت جدائی از ما؟ ریشه اش قطع شود
چه کسی گفت نمی آئ تو؟ کام او زهر شود
هر که هم گفت به جا بلقائی, کشتی اش غرق شود
می توان یافت تو را هر جائی, سر کوهی , در بیابان یا که در دریائی
می توان یافت تو را هر جائی, کربلائی, عرفاتی یا که سامراتی
هم غذائی شاید! خشک نانی که یتیمی دارد
هم نگاهی شاید! با کشاورزی پیر که نظر دوخته بر چاک زمینی بی آب
بی گمان می بینی! خانه های ویران, مردم آواره, کودکان گریان
می توان گفت که هستی هر جا,
و امید است که آیی هر آن
ای عزیز زهرا(س) , ای غریب تنها
پس تو کی می آیی؟
ثبت دیدگاه