پیشوایی علی علیه السلام (یوم الدار)
ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه.
… پیامبر خدا فرمود: بنشین!
جز علی هیچ کس حاضر به یاری او نشد. این جریان سه بار تکرار شد. آنگاه رسول خدا فرمود: بنشین که تو برادر و وزیر و وصی و جانشین (خلیفه) پس از من هستی.
و رو به حاضران فرمود: بیتردید این برادر، وزیر، وصی و جانشین من بر شماست. پس گوش به فرمانش باشید و از وی اطاعت کنید.
آن وقت آنان که دلی تیره و چشمانی تار و گوشهایی بسته داشتند، حق را ننیوشیدند و در برابر کلام رسول خدا گرانجانی کرده و ابوطالب را به مسخره گرفتند….
این سه سال از بعثت پیامبر میگذرد. اکنون با نزول آیه \”خویشان و نزدیکانت را بیم ده\” باید دعوت آشکار شود. رسول خدا مأموریت یافته در مرحله نخست خویشان نزدیکش را به اسلام دعوت نماید:
… پیامبر خدا فرمود: بنشین!
جز علی هیچ کس حاضر به یاری او نشد. این جریان سه بار تکرار شد. آنگاه رسول خدا فرمود: بنشین که تو برادر و وزیر و وصی و جانشین (خلیفه) پس از من هستی.
و رو به حاضران فرمود: بیتردید این برادر، وزیر، وصی و جانشین من بر شماست. پس گوش به فرمانش باشید و از وی اطاعت کنید.
آن وقت آنان که دلی تیره و چشمانی تار و گوشهایی بسته داشتند، حق را ننیوشیدند و در برابر کلام رسول خدا گرانجانی کرده و ابوطالب را به مسخره گرفتند….
این سه سال از بعثت پیامبر میگذرد. اکنون با نزول آیه \”خویشان و نزدیکانت را بیم ده\” باید دعوت آشکار شود. رسول خدا مأموریت یافته در مرحله نخست خویشان نزدیکش را به اسلام دعوت نماید:
این دومین روز است که آنها توسط علی به میهمانی رسول خدا دعوت شدهاند. روز قبل به دلیل سخن نابجای ابولهب عموی پیامبر، حضرتش با آنان سخنی نگفت. اما امروز مأموریت خود را به انجام رساند. او با آنها سخن گفت. از یگانگی خدا، حقانیت روز جزا، و اینکه او فرستاده خداست و آیین او برترین آیینهاست. سپس ضمانت کرد که هرکس از میان آنان او را در این امر یاری دهد، برادر، وصی و جانشین او خواهد بود.
از میان آن جمعیت، تنها علی به او پاسخ داد و گفت: من تو را بر آنچه آوردهای یاری میدهم و بارت را بر دوش میکشم و از تو تبعیت میکنم. پیامبر فرمود: این برادر، وصی و جانشین من است بر شما! پس به سخن او گوش فرادهید و او را اطاعت کنید…
آن رو جمعیت برخاستند در حالیکه مسخره میکردند و میخندیدند و به ابوطالب میگفتند: از پسرت اطاعت کن. او بر تو فرمان روا کرده است.
اما با گذشت زمان، حق چیرگی یافت و کلام پیامبر خدا از آن محدوده تنگ، فراتر رفت و این حقیقت چونان فضیلتی بزرگ در کنار فضایل علی رعم خود و سندی استوار برای اثبات ولایت او در کنار دهها سند دیگر شکل گرفت. رسول گرامی اسلام همسویی و همگامی نبوت و ولایت را ملا اعلام کرد و آن را به حافظه تاریخ سپرد.
سالها بعد روزی به ظاهر میان امیر مؤمنان و عباس بن عبدالمطلب اختلافی روی داد. عباس ادعا میکرد که اموال پیامبر خدا به او میرسد. داوری به ابوبکر واگذار شد. ابوبکر با اشاره به جریان یومالدار خطاب به عباس گفت: تو را سوگند میدهم، آیا میدانی که پیامبر خدا فرزندان عبدالمطلب و فرزندان آنها را گرد آورد و تو نیز در میان آنان بودی و از قریش کسی جز شما نبود و گفت: ای بنی عبدالمطلب، چنین است که خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نمیکند جز آنکه برای او از خاندانش برادر و وزیر و وصی و جانشین در خاندانش قرار میدهد… پس علی بن ابیطالب از میان شما برخاست و با او به آنچه شرط و به آن دعوت کرده بود، بیعت نمود؟! آیا میدانی این از پیامبر خداست؟! عباس گفت: آری.
سپس در ادامه عباس گفت: پس به چه حساب بر این جایگاه نشستهای؟! علی مقدم میدانی و بر او فرمان میرانی؟!
آن رو جمعیت برخاستند در حالیکه مسخره میکردند و میخندیدند و به ابوطالب میگفتند: از پسرت اطاعت کن. او بر تو فرمان روا کرده است.
اما با گذشت زمان، حق چیرگی یافت و کلام پیامبر خدا از آن محدوده تنگ، فراتر رفت و این حقیقت چونان فضیلتی بزرگ در کنار فضایل علی رعم خود و سندی استوار برای اثبات ولایت او در کنار دهها سند دیگر شکل گرفت. رسول گرامی اسلام همسویی و همگامی نبوت و ولایت را ملا اعلام کرد و آن را به حافظه تاریخ سپرد.
سالها بعد روزی به ظاهر میان امیر مؤمنان و عباس بن عبدالمطلب اختلافی روی داد. عباس ادعا میکرد که اموال پیامبر خدا به او میرسد. داوری به ابوبکر واگذار شد. ابوبکر با اشاره به جریان یومالدار خطاب به عباس گفت: تو را سوگند میدهم، آیا میدانی که پیامبر خدا فرزندان عبدالمطلب و فرزندان آنها را گرد آورد و تو نیز در میان آنان بودی و از قریش کسی جز شما نبود و گفت: ای بنی عبدالمطلب، چنین است که خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نمیکند جز آنکه برای او از خاندانش برادر و وزیر و وصی و جانشین در خاندانش قرار میدهد… پس علی بن ابیطالب از میان شما برخاست و با او به آنچه شرط و به آن دعوت کرده بود، بیعت نمود؟! آیا میدانی این از پیامبر خداست؟! عباس گفت: آری.
سپس در ادامه عباس گفت: پس به چه حساب بر این جایگاه نشستهای؟! علی مقدم میدانی و بر او فرمان میرانی؟!
ثبت دیدگاه