نمونه ای از چشم به راهی جدی یک شیعه:
یکی از دوستان جوان در جلسه ی مذاکرات ازدواج با همسر آینده، از جمله شروط خود، چنین مطرح کرده بود: من “منتظر ظهور“ام این یعنی اگر فردا ندای آسمانی ولی خدا به گوش برسد و آن حضرت یاران خویش را طلب کنند، من خواهم رفت. این یعنی که انتظار فرج با خون فرد عجین شده است که این قدر قضیه را جدی می بیند. کمتر کسی از ما با موضوع بدین نحو برخورد می کند و این ترصّد و آمادگی همه جانبه را نشان می دهد. اگر آن ترصّد را داشته باشیم، می شویم همان یاران وفادری که امام حسن علیه السلام در به در دنبالشان می گشت، می شویم همان اصحابی که مولا علی علیه السلام دنبالشان می گشت. یک عمّارش که از بین می رود، چه قدر فریاد می زند! یک مالکش که از بین می رود، “هل موجود کمالک” می گوید. این فریادهایی است که در نهج البلاغه از آن حضرت وجود دارد.
ثبت دیدگاه