کاروان در دلِ صحراست، خدا رحم کند وقتِ دلداریِ زهراست، خدا رحم کند میرود قافله تا کرب و بلا، پیشرواَش ناقهی زینب کبراست، خدا رحم کند خواهری دلهره دارد به دل و میبیند شاه مشغول به نجواست، خدا رحم کند بچّه هم هست در این قافله، اما آنجا صحبت از آبله و پاست، خدا رحم […]